Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 55 (5 milliseconds)
English	Persian
coitus interruptus	جماع منقطع
onanism	جماع منقطع
Other Matches
snatchy	منقطع
staccato	منقطع
discontinuous	منقطع
disrupts	منقطع کردن
broken	منقطع منفصل
temporary marriage	نکاح منقطع
interrupting	منقطع کردن
interrupts	منقطع کردن
interrupt	منقطع کردن
disrupting	منقطع کردن
disrupt	منقطع کردن
batch patenting	پاتنت کردن منقطع
interrupted	[عناصر معماری منقطع]
batch type furnace	کوره نوع منقطع
interrupted flashing light	چراغ چشمک زن منقطع
copulation	جماع
coitus	جماع
sexual relations	جماع
coition	جماع
carnal knowledge	جماع
cohabitation	جماع
sexual intercourse	جماع
dight	جماع کردن
partisans of consensus	اهل جماع
coitus reservatus	جماع مطول
sodomyh	جماع غیرطبیعی
zooerasty	جماع با حیوان
horny <adj.>	آزمند جماع
randy [British E] <adj.>	آزمند جماع
coitophobia	جماع هراسی
bestiality	جماع با حیوان
bestiality	جماع با حیوانات
sodomy	جماع باحیوانات
copulate	جماع کردن
copulates	جماع کردن
copulating	جماع کردن
buggery with animals	جماع با حیوانات
copulated	جماع کردن
anal intercourse	جماع مقعدی
sexual intercourse	جفت گیری جماع
sexual intercourse	وطی جماع کردن
tooting	صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
toots	صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
toot	صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
tooted	صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
sexual	وابسته به الت تناسلی و جماع
infibulation	چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
meander border	[طرح پیچ در پیچ و منقطع در حاشیه با مخلوطی از گل ها و پیچک های انگور]
discontinuous wefts	پودهای منقطع [این نوع پودگذاری در تمام عرض فرش قرار نگرفته، بلکه بسته به نوع بافت و طراحی در اندازه مختلف بکار می رود.]
meddle	پراکنده کردن جماع کردن
meddled	پراکنده کردن جماع کردن
jape	گمراه کردن جماع کردن
meddles	پراکنده کردن جماع کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com