English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
loose sentence جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
Other Matches
an unprincipled conduct رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
postposition لفظ الحاقی که تکیه نداشته باشد
operation دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
ground sea خیزاب دریاکه علت نمایانی نداشته باشد
unwatchable [film, TV] <adj.> ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون]
dead knot گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
introductory word کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
an odd chair صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
fjeld فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
bilinear filtering مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
ostensible شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
you did right کار صحیحی کردید
Langhing is improper at a funeral. خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
binomial دو جملهای
in bulk جملهای
sentential جملهای
in a lump sum جملهای
polynominal چند جملهای
multinomial چند جملهای
polynomial چند جملهای
sentential form صورت جملهای
binomial coefficient ضریب دو جملهای
binomial expansion بسط دو جملهای
binomial distribution توزیع دو جملهای
binomial theorem قضیه دو جملهای
inopinate انتظار نداشته
polynomial function تابع چند جملهای
polynomial code رمز چند جملهای
sentence fragment جملهای که ازلحاظ دستوری کامل نیست
integrand جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
leave me alone کاری بمن نداشته باشید
dont care a rap هیچ پروا نداشته باشید
dont care a rap ذرهای باک نداشته باشید
Leave me alone . کاری بکارم نداشته باش
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
produce race مسابقه بین اسبهایی که هنوزکره نداشته اند
epanastrophe شروع جملهای باهمان کلمه که دراخرجمله پیش بوده است
anagram مقلوب تشکیل لغت یا جملهای ازدرهم ریختن کلمات یالغات جملهء دیگر
anagrams مقلوب تشکیل لغت یا جملهای ازدرهم ریختن کلمات یالغات جملهء دیگر
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
digits نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
digit نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
advisory lock قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
intelligible مفهوم
notions مفهوم
notion مفهوم
moral مفهوم
tacit مفهوم
conception مفهوم
sounds مفهوم
soundest مفهوم
sounded مفهوم
sound مفهوم
purpose مفهوم
concepts مفهوم
intendment مفهوم
conceptions مفهوم
hangs مفهوم
hang مفهوم
context مفهوم
concept مفهوم
purporst مفهوم
vacuous بی مفهوم
signification مفهوم
contexts مفهوم
purposes مفهوم
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
intelligibly بطور مفهوم
significance مفهوم اهمیت
meaning مفهوم فحوا
meanings مفهوم فحوا
effected مفهوم نیت
effect مفهوم نیت
intentions غرض مفهوم
intention غرض مفهوم
effecting مفهوم نیت
unintelligible غیر مفهوم
ideogram مفهوم نگاشت
purports مفهوم ساختن
relational concept مفهوم ربطی
purporting مفهوم ساختن
impliedly بطور مفهوم
iuntelligibly بطور مفهوم
purported مفهوم ساختن
purport مفهوم ساختن
contraposition مفهوم مخالف
conjunctive concept مفهوم عطفی
sensed حس تشخیص مفهوم
constructively بطور مفهوم
implicitly بطور مفهوم
imported مفهوم ورود
import مفهوم ورود
implied ضمنا" مفهوم
implied مفهوم ضمنی
substance مفاد مفهوم
sense حس تشخیص مفهوم
substances مفاد مفهوم
senses حس تشخیص مفهوم
importing مفهوم ورود
conceptualization مفهوم سازی
conception مفهوم آفرینی
concept formation تکوین مفهوم
concept learning مفهوم اموزی
comprehensibly بطور مفهوم
implication مفهوم استنباط
implications مفهوم استنباط
conceptual learning مفهوم اموزی
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
value added concept مفهوم ارزش افزوده
purporst بهانه مفهوم شدن
roger مفهوم شد پیام را گرفتم
get the message <idiom> به واضحی فهمیدن مفهوم
implication مستلزم بودن مفهوم
implicit اشاره شده مفهوم
implications مستلزم بودن مفهوم
percept چیز مفهوم ادراکات
galimatias کلام غیر مفهوم
zircon سخن غیر مفهوم
to the [that] effect <adv.> با مفهوم [معنی] کلی
overtone شدیدالحن مفهوم فرعی
overtones شدیدالحن مفهوم فرعی
by con. مفهوم مخالف ان جنین میشود
read between the lines <idiom> پیدا کردن مفهوم ضمنی
the inherent text or word a of indirectsense and مفهوم
denotation علامت تفکیک معنی و مفهوم
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
kilim [glim] گلیم [زیر اندازی ساده از پشم گوسفند یا بز که پرز نداشته و پود نما است و رنگ آمیزی و نقشه آن با استفاده از پودهای رنگی تعیین می شود.]
the document purports that انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
The sense of this word is not clear . معنی و مفهوم این کلمه روشن نیست
wheel [همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
opaquely چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
rebus sic stautibus به این مفهوم که احکام در ازمنه مختلف دچارتغییر شکل می شوند
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
information hiding یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
yin yang مرد و زن [نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
dictatorship این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
dictatorships این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
electronic cottage مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
custom's declaration باشد
Benedictines باشد
Benedictine باشد
incomplete flower کم باشد
admissibleness باشد
admissibly باشد
reflexively باشد
at the owner's risk باشد
some one or other هر کس باشد
any old thing هر چه باشد
be it so چنین باشد
hydroxide داشته باشد
if any اگر باشد
at most خیلی باشد
let it remain as it is بگذارید باشد
let it be بگذارید باشد
beit so چنین باشد
if he be اگر او باشد
keep your peck up دل داشته باشد
coute que coute بهربهاکه باشد
whencesoever از هرجا که باشد
whosoever هر شخصی که باشد
worksheet ی داشته باشد
whoso هر شخصی که باشد
stet بگذارید باشد
over crowding بیشتر باشد
quantum sufficit چندان که بس باشد
perhaps so شاید چنین باشد
as the case may be تاچه مورد باشد
culpably چنانکه سزاوارسرزنش باشد
at all events بهر وسیله که باشد
by all means بهر قیمت که باشد
at any price بهر قسمت که باشد
at f. منتهی خیلی باشد
inoffensively بی انکه زننده باشد
pitfully چنانکه سزاوارنکوهش باشد
if any اگر داشته باشد
inviolably چنانکه سزاوارحرمت باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com