English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
English Persian
loose sentence جمله بیربط
Other Matches
inconseqential بیربط
neither here nor there <idiom> بیربط به موضوع
relevantly بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
topic sentence جمله سرسطر جمله عنوان
inclusive of <prep.> از جمله
outrightly جمله
outright جمله
terming جمله
including <prep.> از جمله
comprising <prep.> از جمله
mongst از جمله
sentence جمله
amongst از جمله
among the rest از ان جمله
termed جمله
term جمله
sentences جمله
sentence جمله
sentencing جمله
declaration statement جمله تعریفی
control statement جمله کنترلی
compound statement جمله مرکب
assignment statement جمله جایگزینی
an involed sentence جمله پیچدار
choice of words جمله بندی
word choice جمله بندی
wording جمله بندی
definiens جمله تعریفی
periods جمله کامل
error term جمله خطا
one word sentence جمله تک واژهای
residual term جمله پسماند
residual term جمله باقیمانده
sentence fragment جمله جزء
period جمله کامل
statement label برچسب جمله
stochastic term جمله تصادفی
proviso جمله شرطی
wordage جمله بندی
sentence adverb قید جمله ای
final term جمله نهایی
executable statement جمله اجرایی
diction جمله بندی
verbiage [American English] جمله بندی
clause جزئی از جمله
middling جمله مشترک
mathematical term جمله [ریاضی]
term جمله [ریاضی]
terming جمله طیفی
double talk جمله دو پهلو
term جمله عبارت
terming جمله عبارت
termed جمله طیفی
totaling جمله سرجمع
termed جمله عبارت
clauses جزئی از جمله
term جمله طیفی
provisos جمله شرطی
total جمله سرجمع
totaled جمله سرجمع
totalled جمله سرجمع
totalling جمله سرجمع
totals جمله سرجمع
parenthesis جمله معترضه
subroutine reentry ورود جمله به زیرروال
reporter جمله ساز نویسنده ناصادق
sentence completion test ازمون تکمیل جمله
impresa نشانه جمله شعاری
punch-lines جمله اساسی واصلی
colloquialisms جمله مرسوم درگفتگو
period نقطه پایان جمله
punch-line جمله اساسی واصلی
punch line جمله اساسی واصلی
parses جمله راتجزیه کردن
parsed جمله راتجزیه کردن
full point نقطه پایان جمله
parse جمله راتجزیه کردن
job control statement جمله کنترل کار
job control statement جمله کنترل برنامه
periods نقطه پایان جمله
term symbol نشانه جمله طیفی
nonexecutable statement جمله غیر اجرایی
monomial دارای فقط یک جمله
colloquialism جمله مرسوم درگفتگو
saws لغت یا جمله ضرب المثل
sawing لغت یا جمله ضرب المثل
sawed لغت یا جمله ضرب المثل
restrictive جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
armless <adj.> بی بازو [در آخر جمله می آید]
predicatively بطور غیرمستقیم در خبر جمله
the difference between the consecutive terms اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
sign of aggregation علائم مخصوص جمله جبری
phraseologist جمله ساز نویسنده ناصادق
saw لغت یا جمله ضرب المثل
parsed اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
How can I make such pilot چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
parse اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
vinculum خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
The sentence doesnt convey the meaning. این جمله معنی رانمی رساند
to pad a sentence جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
cat-and-dog <adj.> <idiom> پر جنگ و جدال [در آخر جمله می آید]
parses اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
word order ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
insert افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
approachable [accessible to most people] هم مشرب [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
other than [usually used in negative sentences] <adv.> به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
inserts افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
approachable [accessible to most people] همخو [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
half long حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
inserting افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
tag line جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
geometric mean فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
augmentation افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
transversal اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
approachable [accessible to most people] کمک کننده [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
do این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
prepositional phrase بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
cabling نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
one for one مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
recursive equations معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
delivered duty paid یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
mathematical school مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
wording جمله بندی کلمه بندی
rose motif نگاره گل رز [در فرش های مختلف ایرانی از انواع گل رز از جمله طرح گل فرنگ، طرح درختی، طرح باغی، طرح گل و بوته استفاده می شود.]
rug condition [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com