Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
phraseologist
جمله ساز نویسنده ناصادق
reporter
جمله ساز نویسنده ناصادق
Other Matches
penster
نویسنده بویژه نویسنده مزدور
topic sentence
جمله سرسطر جمله عنوان
author
نویسنده
composers
نویسنده
penwoman
زن نویسنده
authoress
نویسنده زن
scribbler
نویسنده بد
quill driver
نویسنده
scrivener
نویسنده
writers
نویسنده
writer
نویسنده
composer
نویسنده
wordsmith
نویسنده
the present writer
نویسنده
craftsmen
نویسنده
craftsman
نویسنده
penman
نویسنده
writers
نویسنده ها
authors
نویسنده ها
hacks
نویسنده مزدور
hacked
نویسنده مزدور
devils
نویسنده مزدور
devil
نویسنده مزدور
hack
نویسنده مزدور
technical writer
نویسنده فنی
garreteer
نویسنده بی نوا
fantast
نویسنده خیالپرست
author
نویسنده موسس
neoteric
نویسنده تازه
drafter
نویسنده پیام
report writer
نویسنده گزارش
pen name
نام مستعار نویسنده
matthew
نویسنده انجیل متی
librettist
نویسنده اشعار اپرا
idem
همان نویسنده در همانجا
hagiologist
نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
headliner
نویسنده سرمقاله روزنامه
mannerism
سبک بخصوص نویسنده
mannerisms
سبک بخصوص نویسنده
pen-names
نام مستعار نویسنده
encyclopaedist
نویسنده دایره المعارف
pen-name
نام مستعار نویسنده
nomographer
نویسنده کتاب درباره
miscellanist
نویسنده مطالب مختلف
bel esprit
سخنران یا نویسنده باذوق
authorial
موبوط به مصنف یا نویسنده
librettists
نویسنده اشعار اپرا
auctorial
منسوب به نویسنده یا مولف
to make good as a writer
نویسنده موفقی شدن
hagiographer
نویسنده شرح حال مقدسین
comedist
نویسنده نمایشهای خنده دار
wanted clerks
دبیر یا نویسنده لازم است
city editor
نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
screenwriter
نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
posthumous
منتشر شده پس از مرگ نویسنده
screenwriters
نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
magazin
نویسنده مقاله برای مجله
He fabcies himself as a writer (author).
به خیال خودش نویسنده است
memorialist
نویسنده یاد بود یا لوحه
monographist
نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
belletrist
نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
tragedian
نویسنده یا بازیگر نمایشهای تراژدی ومحزون
dramaturge
نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
pornographer
نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
mongst
از جمله
amongst
از جمله
among the rest
از ان جمله
sentencing
جمله
sentence
جمله
comprising
<prep.>
از جمله
inclusive of
<prep.>
از جمله
sentence
جمله
sentences
جمله
term
جمله
including
<prep.>
از جمله
outright
جمله
terming
جمله
outrightly
جمله
termed
جمله
free lance
مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
think piece
مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
heading
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
interactive
سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
headings
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
choice of words
جمله بندی
verbiage
[American English]
جمله بندی
diction
جمله بندی
term
جمله طیفی
wording
جمله بندی
mathematical term
جمله
[ریاضی]
word choice
جمله بندی
loose sentence
جمله بیربط
residual term
جمله باقیمانده
residual term
جمله پسماند
statement label
برچسب جمله
stochastic term
جمله تصادفی
wordage
جمله بندی
one word sentence
جمله تک واژهای
sentence fragment
جمله جزء
sentence adverb
قید جمله ای
term
جمله
[ریاضی]
totalling
جمله سرجمع
periods
جمله کامل
compound statement
جمله مرکب
total
جمله سرجمع
totaled
جمله سرجمع
assignment statement
جمله جایگزینی
totaling
جمله سرجمع
totalled
جمله سرجمع
an involed sentence
جمله پیچدار
totals
جمله سرجمع
parenthesis
جمله معترضه
middling
جمله مشترک
terming
جمله طیفی
term
جمله عبارت
terming
جمله عبارت
termed
جمله عبارت
termed
جمله طیفی
control statement
جمله کنترلی
double talk
جمله دو پهلو
clause
جزئی از جمله
proviso
جمله شرطی
final term
جمله نهایی
executable statement
جمله اجرایی
error term
جمله خطا
period
جمله کامل
clauses
جزئی از جمله
definiens
جمله تعریفی
declaration statement
جمله تعریفی
provisos
جمله شرطی
ethic
روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
parsed
جمله راتجزیه کردن
parse
جمله راتجزیه کردن
subroutine reentry
ورود جمله به زیرروال
punch line
جمله اساسی واصلی
punch-lines
جمله اساسی واصلی
punch-line
جمله اساسی واصلی
term symbol
نشانه جمله طیفی
parses
جمله راتجزیه کردن
job control statement
جمله کنترل برنامه
period
نقطه پایان جمله
job control statement
جمله کنترل کار
full point
نقطه پایان جمله
monomial
دارای فقط یک جمله
impresa
نشانه جمله شعاری
periods
نقطه پایان جمله
colloquialism
جمله مرسوم درگفتگو
colloquialisms
جمله مرسوم درگفتگو
nonexecutable statement
جمله غیر اجرایی
sentence completion test
ازمون تکمیل جمله
jude
یهودا نویسنده رساله یهوداکه از رسالات عهد جدیدمسیحیان است
liter any executor
کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود
publicist
نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
publicists
نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
symbolist
نویسنده یاهنرمندی که بسبک سمبولیک اثاری خلق میکند نمادگر
armless
<adj.>
بی بازو
[در آخر جمله می آید]
the difference between the consecutive terms
اختلاف هر دو جمله متوالی
[ریاضی]
saw
لغت یا جمله ضرب المثل
sawed
لغت یا جمله ضرب المثل
sawing
لغت یا جمله ضرب المثل
restrictive
جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
sign of aggregation
علائم مخصوص جمله جبری
saws
لغت یا جمله ضرب المثل
predicatively
بطور غیرمستقیم در خبر جمله
The sentence doesnt convey the meaning.
این جمله معنی رانمی رساند
vinculum
خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
parses
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
to pad a sentence
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
How can I make such pilot
چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
parse
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parsed
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
word order
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
cat-and-dog
<adj.>
<idiom>
پر جنگ و جدال
[در آخر جمله می آید]
geometric mean
فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
inserting
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
half long
حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
other than
[usually used in negative sentences]
<adv.>
به غیر از
[در جمله های منفی کاربرد دارد]
inserts
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
tag line
جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
insert
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
approachable
[accessible to most people]
هم مشرب
[در آخر جمله می آید]
[اصطلاح روزمره]
approachable
[accessible to most people]
همخو
[در آخر جمله می آید]
[اصطلاح روزمره]
holotype
نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
augmentation
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
approachable
[accessible to most people]
کمک کننده
[در آخر جمله می آید]
[اصطلاح روزمره]
transversal
اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
copyrights
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
do
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
cabling
نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
prepositional phrase
بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
copyright
اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
copyrights
اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
'The Catcher in the Rye'
[by Salinger / work title]
! ناطور دشت ! یا ! ناتور دشت !
[نام رمانی اثر نویسنده آمریکایی سالینجر]
copyright
اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
copyrights
اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
one for one
مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
shareware
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
contra preferentum rule
درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
bakuninism
اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com