Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (2 milliseconds)
English
Persian
nonexecutable statement
جمله غیر اجرایی
Search result with all words
executable statement
جمله اجرایی
Other Matches
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
viruses
برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
virus
برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
topic sentence
جمله سرسطر جمله عنوان
administrant
اجرایی
administrative
اجرایی
ministerial
اجرایی
executives
اجرایی
executive
اجرایی
executional requirement
شرائط اجرایی
executing agency
شعبه اجرایی
technical
اصولی اجرایی
command of execution
ریاست اجرایی
operating agency
قسمت اجرایی
operating program
برنامه اجرایی
functional team
تیم اجرایی
feasability study
مطالعات اجرایی
executive system
سیستم اجرایی
execute statement
دستور اجرایی
execute statement
حکم اجرایی
e. power
نیروی اجرایی
executive agent
عامل اجرایی
executive agent
شعبه اجرایی
executive program
برنامه اجرایی
executive committee
هیات اجرایی
executive routine
روال اجرایی
sanctioning
ضمانت اجرایی قانون
escrow
اجرایی پیدا میکند
sanction
ضمانت اجرایی قانون
it is not protected by sanctions
ضمانت اجرایی ندارد
sanctioned
ضمانت اجرایی قانون
cryptochannel
سیستم اجرایی رمز
sanctions
ضمانت اجرایی قانون
proctor
مدیر اجرایی دانشگاه
executive by law
ایین نامه اجرایی
tax administration
مسائل اجرایی مالیات
sanction
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctions
ضمانت اجرایی معین کردن
operand
دستور اجرایی عمل کننده
sanctioning
ضمانت اجرایی معین کردن
Politburo
کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
executive
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
registers
ذخیره موقت دستورات اجرایی
registering
ذخیره موقت دستورات اجرایی
executives
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
register
ذخیره موقت دستورات اجرایی
Politburos
کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
self-
برنامه کامپیوتری که حاوی دستورات اجرایی برای کاربر است
amongst
از جمله
sentencing
جمله
mongst
از جمله
including
<prep.>
از جمله
comprising
<prep.>
از جمله
among the rest
از ان جمله
sentence
جمله
term
جمله
sentences
جمله
outrightly
جمله
outright
جمله
inclusive of
<prep.>
از جمله
terming
جمله
termed
جمله
sentence
جمله
sentence fragment
جمله جزء
mathematical term
جمله
[ریاضی]
term
جمله
[ریاضی]
one word sentence
جمله تک واژهای
verbiage
[American English]
جمله بندی
wording
جمله بندی
word choice
جمله بندی
wordage
جمله بندی
choice of words
جمله بندی
residual term
جمله باقیمانده
statement label
برچسب جمله
stochastic term
جمله تصادفی
residual term
جمله پسماند
diction
جمله بندی
final term
جمله نهایی
loose sentence
جمله بیربط
sentence adverb
قید جمله ای
assignment statement
جمله جایگزینی
terming
جمله طیفی
middling
جمله مشترک
parenthesis
جمله معترضه
totals
جمله سرجمع
totalling
جمله سرجمع
totalled
جمله سرجمع
clauses
جزئی از جمله
period
جمله کامل
periods
جمله کامل
totaling
جمله سرجمع
clause
جزئی از جمله
proviso
جمله شرطی
totaled
جمله سرجمع
terming
جمله عبارت
termed
جمله طیفی
termed
جمله عبارت
error term
جمله خطا
definiens
جمله تعریفی
total
جمله سرجمع
declaration statement
جمله تعریفی
provisos
جمله شرطی
control statement
جمله کنترلی
compound statement
جمله مرکب
term
جمله طیفی
an involed sentence
جمله پیچدار
double talk
جمله دو پهلو
term
جمله عبارت
period
نقطه پایان جمله
colloquialism
جمله مرسوم درگفتگو
parses
جمله راتجزیه کردن
sentence completion test
ازمون تکمیل جمله
parsed
جمله راتجزیه کردن
subroutine reentry
ورود جمله به زیرروال
colloquialisms
جمله مرسوم درگفتگو
term symbol
نشانه جمله طیفی
parse
جمله راتجزیه کردن
periods
نقطه پایان جمله
impresa
نشانه جمله شعاری
job control statement
جمله کنترل کار
job control statement
جمله کنترل برنامه
full point
نقطه پایان جمله
monomial
دارای فقط یک جمله
reporter
جمله ساز نویسنده ناصادق
punch-lines
جمله اساسی واصلی
punch-line
جمله اساسی واصلی
punch line
جمله اساسی واصلی
sign of aggregation
علائم مخصوص جمله جبری
sawed
لغت یا جمله ضرب المثل
sawing
لغت یا جمله ضرب المثل
saws
لغت یا جمله ضرب المثل
armless
<adj.>
بی بازو
[در آخر جمله می آید]
restrictive
جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
the difference between the consecutive terms
اختلاف هر دو جمله متوالی
[ریاضی]
predicatively
بطور غیرمستقیم در خبر جمله
phraseologist
جمله ساز نویسنده ناصادق
saw
لغت یا جمله ضرب المثل
parsed
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parses
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
The sentence doesnt convey the meaning.
این جمله معنی رانمی رساند
cat-and-dog
<adj.>
<idiom>
پر جنگ و جدال
[در آخر جمله می آید]
to pad a sentence
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
parse
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
word order
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
vinculum
خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
How can I make such pilot
چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
other than
[usually used in negative sentences]
<adv.>
به غیر از
[در جمله های منفی کاربرد دارد]
tag line
جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
inserting
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
half long
حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
geometric mean
فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
inserts
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
approachable
[accessible to most people]
هم مشرب
[در آخر جمله می آید]
[اصطلاح روزمره]
approachable
[accessible to most people]
همخو
[در آخر جمله می آید]
[اصطلاح روزمره]
augmentation
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
transversal
اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
approachable
[accessible to most people]
کمک کننده
[در آخر جمله می آید]
[اصطلاح روزمره]
stub
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
do
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
cabling
نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
prepositional phrase
بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
executive agreement
موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
one for one
مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
recursive equations
معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
delivered duty paid
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
mathematical school
مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
wording
جمله بندی کلمه بندی
rose motif
نگاره گل رز
[در فرش های مختلف ایرانی از انواع گل رز از جمله طرح گل فرنگ، طرح درختی، طرح باغی، طرح گل و بوته استفاده می شود.]
rug condition
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com