English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (8 milliseconds)
English Persian
dromomania جنون مسافرت
Other Matches
schizothymia جنون همراه با خیال پرستی ومالیخولیا شبیه جنون جوانی
the incidents of a journey رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
treks کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trips مسافرت مسافرت کردن
tripped مسافرت مسافرت کردن
trip مسافرت مسافرت کردن
lunacy جنون
psychosis جنون
dementia جنون
mental a جنون
hydromania جنون اب
insanity جنون
madness جنون
folie a deux جنون دو نفری
insanely از روی جنون
hebephrenia جنون جوانی
f. of love جنون عشق
hypomania جنون خفیف
kleptomania جنون دزدی
delirium tremens جنون الکلی
schizophrenia جنون جوانی
catatonia نوعی جنون
kleptomania جنون سرقت
dementia praecox جنون زودرس
erotomania جنون جنسی
dipsomania جنون الکلی
dt's جنون خمری
jimjams جنون خمری
latah جنون لاتا
perdiodical insanity جنون ادواری
foolishly جنون امیز
peregrinomany جنون سفر
permanent insanity جنون دائم
run mad به جنون مبتلاشدن
amok درحال جنون
tarantism جنون رقص
to d. تاسر حد جنون
dementia praecox جنون جوانی
oniomania جنون خرید
oenomania جنون خمری
nymphomania جنون شهوانی زن
maniaphobia جنون هراسی
lattah جنون لاتا
lyssophobia جنون هراسی
lunes حمله جنون
hypomanic دارای جنون خفیف
bibliomania جنون کتاب دوستی
satyriasis جنون شهوانی مرد
lunes حرکات جنون امیز
pyromania جنون ایجاد حریق
germanomania جنون المان مابی
gallomania جنون فرانسوی مابی
frenzied rage خشم جنون امیز
locomotion مسافرت
journeys مسافرت
tours مسافرت
toured مسافرت
journeyed مسافرت
journey مسافرت
travels مسافرت
traveled مسافرت
tour مسافرت
journeying مسافرت
travel مسافرت
touring مسافرت
amok جنون آنی [روان شناسی]
mythomania جنون دروغ یا اغراق گویی
frenzy جنون انی دیوانه کردن
hypochondriacal دچار جنون افسردگی- تهیگاهی
kleptamaniac کسی که جنون دزدی دارد
amuck جنون آنی [روان شناسی]
running amok جنون آنی [روان شناسی]
gone amok جنون آنی [روان شناسی]
balletomania عشق یا جنون نسبت به بالت
river trip مسافرت رودخانه ای
hitchhike مسافرت مفتی
trip ticket بلیط مسافرت
walkabouts مسافرت پیاده
royal progress مسافرت شاهانه
walkabout مسافرت پیاده
jaunts مسافرت کوچک
jaunt مسافرت کوچک
visit مسافرت معاینه
peregrinations مسافرت دور
passports اجازه مسافرت
passport اجازه مسافرت
peregrination مسافرت دور
visited مسافرت معاینه
visits مسافرت معاینه
schizo شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
running amok جنون آدم کشی [روان شناسی]
gone amok جنون آدم کشی [روان شناسی]
amok جنون آدم کشی [روان شناسی]
monomaia جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
amuck جنون آدم کشی [روان شناسی]
package holiday مسافرت بسته بندی
package tour مسافرت بسته بندی
Get ready for the journey(trip) برای مسافرت حاضر شو
To travel night and day . شب وروز مسافرت کردن
all-expense tour مسافرت بسته بندی
train journey from ... over ... to ... مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
travelogs سخنرانی درباره مسافرت
travelogue سخنرانی درباره مسافرت
travelogues سخنرانی درباره مسافرت
holiday at the seaside [British] مسافرت کنار دریا
holiday by the seaside [British] مسافرت کنار دریا
campaigns مسافرت درداخل کشور
campaigning مسافرت درداخل کشور
campaigned مسافرت درداخل کشور
campaign مسافرت درداخل کشور
churchills v to moscow مسافرت چرچیل به مسکو
port مامن مبدا مسافرت
camel مسافرت کردن باشتر
camels مسافرت کردن باشتر
sail مسافرت با قایق بادی
sailed مسافرت با قایق بادی
yachting مسافرت با قایق تفریحی
trip ticket برگه اجازه مسافرت
trial trip مسافرت ازمایشی یا امتحانی
traversabel سخنرانی درباره مسافرت
sailings مسافرت با قایق بادی
general paresis جنون و فلج حاصل در اثرضایعات سیفلیسی مغز
manic-depressive دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic depressive دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
psychokinesis عملیات جنون امیز در اثراختلالات فکری وروانی
manic-depressives دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
riding گردش و مسافرت لنگر گاه
waybill خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
roadability راهواری قابل مسافرت در جاده
We have a long journey before us . مسافرت طولانی در پیش داریم
foy سوری که بخاطر مسافرت میدهند
person running amok فرد دچار جنون آدم کشی [روان شناسی]
frenzied attacker فرد دچار جنون آدم کشی [روان شناسی]
amuck یک نوع جنون دراثرمرض مالاریا که منجر به خودکشی میشود
astronautics مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
stow away مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
commuting مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commutes مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuted مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
itinerate سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
I travel tomorrow [afternoon] . من فردا [بعد از ظهر] به مسافرت می روم.
passenger mile طول راه مسافرت به حسب میل
commute مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
roadworthy اماده مسافرت قابل سفر کردن
I have a short trip ahead. قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
mal de mer سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
paranoia جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
nympholepsy جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
How long does the crossing take? چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
flying بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
nymphomanic دچار جنون خوابیدن با مرد دیوانه برای بغل خوابی بامرد
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
traveling fellowship بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
travel سفر کردن مسافرت کردن
traveled سفر کردن مسافرت کردن
travels سفر کردن مسافرت کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com