English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (9 milliseconds)
English Persian
deforestation جنگل زدایی
Other Matches
deforests درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
purlieu زمینی که وقتی جزو جنگل بوده و هنوزمشمول قانون جنگل ها میباشد
error trapping اشتباه زدایی غلط زدایی
agrosylvopastoral system سیستم کشت و جنگل و مرتع سازگان کشت و چرا و جنگل
dehydroisomerization همپارش با هیدروژن زدایی ایزومر شدن با هیدروژن زدایی
reforests مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforest مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
dehydration اب زدایی
de icing یخ زدایی
deglaciation یخ زدایی
dehydrohalogenation هیدروهالوژن زدایی
depolarization قطبش زدایی
dispergation لخته زدایی
deoxygenation اکسیژن زدایی
disinhibition بازداری زدایی
de escalation تشنج زدایی
demythologization اسطوره زدایی
dealkylation الکیل زدایی
deamination امین زدایی
mechanical de icing یخ زدایی مکانیکی
peptization لخته زدایی
debug اشکال زدایی
debugged اشکال زدایی
debugs اشکال زدایی
desalination نمک زدایی
undoing عمل زدایی
descaling پوسته زدایی
unlearning یادگیری زدایی
desalting نمک زدایی
discoloration رنگ زدایی
demodulation تحمیل زدایی
decolorization رنگ زدایی
demagnetization مغناطیس زدایی
deionization یون زدایی
decolourization رنگ زدایی
deculturation فرهنگ زدایی
degasify گاز زدایی
dehydrogenation هیدروژن زدایی
debug aids ابزاراشکال زدایی
desulphurizing گوگرد زدایی
desalinization نمک زدایی
desulfurization گوگرد زدایی
decarbonylation کربونیل زدایی
decarboxylation کربوکسیل زدایی
desegregation جدایی زدایی
dehumidification رطوبت زدایی
demystify راز زدایی
decolonization مستعمره زدایی
accretion of silt رسوب زدایی
stain removed لکه زدایی
demystified راز زدایی
demystifies راز زدایی
demystifying راز زدایی
sterilization گند زدایی
desensitization حساسیت زدایی
debugging اشکال زدایی
blanching رنگ زدایی
genocide نژاد زدایی
decoloration رنگ زدایی
decentralization مرکزیت زدایی
troubleshoot عیب زدایی
trubleshoot عیب زدایی
unconditioning شرطی زدایی
detente تشنج زدایی
forests جنگل
woodland جنگل
sylviculture جنگل
forest جنگل
jungles جنگل
greenwood جنگل
surcharge of common یا جنگل
weald جنگل
timberland جنگل
silviculture جنگل
woodlands جنگل
jungle جنگل
desulfurization unit واحد گوگرد زدایی
systematic desensitization حساسیت زدایی منظم
debug اشکال زدایی کردن
program debugging اشکال زدایی برنامه
defuse تشنج زدایی کردن
hydrodesulfurizing گوگرد زدایی با هیدروژن
defused تشنج زدایی کردن
defusing تشنج زدایی کردن
desegregate تفکیک زدایی کردن
desegregated تفکیک زدایی کردن
desegregates تفکیک زدایی کردن
desegregating تفکیک زدایی کردن
bleaching رنگ زدایی الیاف
defuses تشنج زدایی کردن
pyrolytic dehydrogenation هیدروژن زدایی تفکافتی
deskew اریب زدایی کردن
bleaching powder گرد رنگ زدایی
debugged اشکال زدایی کردن
acid depolarization قطبش زدایی اسیدی
de-escalating تشنج زدایی کردن
de escalate تشنج زدایی کردن
de-escalate تشنج زدایی کردن
de-escalates تشنج زدایی کردن
de-escalated تشنج زدایی کردن
debugs اشکال زدایی کردن
debugging a program اشکال زدایی یک برنامه
debug aids ادوات اشکال زدایی
demodulation کشف تحمیل زدایی
demagnetization factor ضریب مغناطیس زدایی
debugging aids وسائل اشکال زدایی
debugging aids ادوات اشکال زدایی
rainforest جنگل بارانی
rainforests جنگل بارانی
steppe forest جنگل جلگهای
woody جنگل دار
sylviculture احداث جنگل
silviculture احداث جنگل
silviculture پرورش جنگل
sylvan ساکن جنگل
foresters جنگل نشین
forester جنگل نشین
afforestation جنگل کاری
afforestation جنگل سازی
afforestation احداث جنگل
xyloid جنگل دار
woodsy ساکن جنگل
woodsy مربوط به جنگل
woodman جنگل نشین
woodless بی درخت بی جنگل
wood nymph حوری جنگل
wildwood جنگل خودرو
wildwood جنگل طبیعی
reforestation احیای جنگل
mangrove forest جنگل مردابی
mangrove forest جنگل ماندابی
jungly جنگل دار
jungled جنگل دار
rangers جنگل بان
ranger جنگل بان
forestation وسعت جنگل
forestation احداث جنگل
forest laws قوانین جنگل
clearing of jungle پاکسازی جنگل
dryad عروس جنگل
nemoral جنگل نشین
silenus الهه جنگل
silvicolous جنگل نشین
silvics جنگل شناسی
silvicolous ساکن جنگل
wood جنگل چوبی
afforestment جنگل سازی
pinetum جنگل کاج
dehydrocyclization حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
forestry احداث جنگل جنگلداری
tropical rain forest جنگل بارانهای استوایی
forests تبدیل به جنگل کردن
forest تبدیل به جنگل کردن
glade سبزه میان جنگل
glade فضای میان جنگل
silvicultural وابسته بپرورش جنگل
tropical rainforest جنگل بارانی گرمسیری
timberland جنگل چوب الواری
silviculturist ویژه گر پرورش جنگل
vert گیاه سبز در جنگل
selva جنگل بارانی گرمسیری
cloud forest جنگل بلند مه الود
bushwacking در جنگل از بیراهه رفتن
woodnote صدای حیوانات جنگل
glades سبزه میان جنگل
conifer forest جنگل سوزنی برگ
glades فضای میان جنگل
impark در پارک یا جنگل محصور کردن
smokechaser مامور اتش نشانی جنگل
sylvopastoral طرح ریزی جنگل و مرتع
glades خیابان یا کوچه جنگل درختستان
tree farm محوطه درخت کاری جنگل
boreal forest جنگل سوزنی برگ شمالی
pinery جنگل کاج گرمخانه اناناس
wood craft جنگل شناسی از لحاظ شکار
glade خیابان یا کوچه جنگل درختستان
transversal اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
rape شهرستان تجاوز به ملک غیر در جنگل
raped شهرستان تجاوز به ملک غیر در جنگل
chaparral بلوط کوتاه وهمیشه بهار جنگل
rapes شهرستان تجاوز به ملک غیر در جنگل
rain forest جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
raping شهرستان تجاوز به ملک غیر در جنگل
duff سبزیهای فاسد جنگل خاکه زغال سنگ
thicketed پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
wind shake تکان سخت درختان جنگل در اثر طوفان
woodlot منطقه ممنوعه در جنگل برای رشد درختان
robin hood رابین هود یاغی جنگل نشین و جوانمرد انگلیسی
Mahogany was once abundant [prolific] in the tropical forests. یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
disforest ازحال جنگلی بیرون امدن ازرعایت قانون جنگل هامعاف کردن
disafforest ازحال جنگلی بیرون اوردن ازرعایت قانون جنگل هامعاف کردن
actaeon اکتئون نام شکارگری که بدن لخت دیاناالههء شکار و جنگل را دیدوبشکل گوزن درامد
afforest تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com