English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
rejuvenator جوانی دهنده
Other Matches
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
springtime جوانی
youthfulness جوانی
adolescence نو جوانی
youthfufness جوانی
juvenility جوانی
adolescency جوانی
young days جوانی
yoth جوانی
youth جوانی
youths جوانی
rejuvenescent جوانی از سر گیرنده
rejuvenescence تجدید جوانی
prime بهار جوانی
primed بهار جوانی
primes بهار جوانی
rejuveoize جوانی از سرگرفتن
bloom of youth بحبوحه جوانی
schizophrene مبتلابجنون جوانی
slips in youth لغزشهای جوانی
slips in youth خطاهای جوانی
schizophrenia جنون جوانی
adolescence دوره جوانی
youthfully از روی جوانی
hebephrenia جنون جوانی
juveniles در خور جوانی
juvenile در خور جوانی
may بهار جوانی
the flower of youth عنفوان جوانی
juvenility نیروی جوانی
acne غرور جوانی
hey day ریعان جوانی
may of youth عنفوان جوانی
post juvenal بعد از جوانی
rejuvenation باز جوانی
prime of life عنفوان جوانی
dementia praecox جنون جوانی
rejuvenated جوانی ازسر گرفتن
juvenilia اثار دوره جوانی
rejuvenates جوانی ازسر گرفتن
schizophrenics مبتلا بجنون جوانی
The fervour of youth . شور وشوق جوانی
rejuvenate جوانی ازسر گرفتن
schizophrenic مبتلا بجنون جوانی
impetuosity of youth تندی یا غرور جوانی
rejuvenating جوانی ازسر گرفتن
puniness تازه کاری جوانی کوچکی
salad days ایام جوانی وبی تجربگی
chorus girl زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
her prime of life is past عنفوان جوانی وی گذشته است
middle age دوره بین جوانی وپیری
middle aged دوره بین جوانی وپیری
chorus girls زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
over the hill <idiom> به پایان رسیدن بهار جوانی
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
blossoms گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
blossom گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
schizo شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
blossomed گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
She has known better days in her youth . معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
blossoming گل دادن دارای طراوت جوانی شدن
passe دوره زیبایی و عنفوان جوانی را گذرانده
juvenilia تالیفات دوره جوانی شعرا ونویسندگان بزرگ
at the tender age of <idiom> در سن جوانی [گول خور. بی مایه . سست . نادان]
cover girl زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girls زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
chaperon زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
glabrescent گیاهی که در جوانی کرکدار ودربلوغ بدون کرک وصاف میشود
sangrail جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangraal جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangreal جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
the Holy Grail جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
schizothymia جنون همراه با خیال پرستی ومالیخولیا شبیه جنون جوانی
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
joggers هل دهنده
donar دهنده
shover هل دهنده
pushers هل دهنده
giver دهنده
trimestr رخ دهنده
irriguous اب دهنده
pusher هل دهنده
donors دهنده
donor دهنده
jogger هل دهنده
transferor دهنده
drill master مشق دهنده
electron donor دهنده الکترون
eleemosynary صدقه دهنده
elucidator توضیح دهنده
sedate تسکین دهنده
torturers شکنجه دهنده
torturer شکنجه دهنده
depreciator تنزل دهنده
discriminator تمیز دهنده
lurer فریب دهنده
sedating تسکین دهنده
dimissory رخصت دهنده
demulcent ت سکین دهنده
designator نقش دهنده
sedates تسکین دهنده
sedated تسکین دهنده
deponont شهادت دهنده
depreciative تنزل دهنده
drawer of a bill of exchange برات دهنده
expositor توضیح دهنده
emancipator رهایی دهنده
commanding فرمان دهنده
lenders وام دهنده
formatter شکل دهنده
frondescent برگ دهنده
fumigator بخور دهنده
shocking تکان دهنده
functor انجام دهنده
gagger فریب دهنده
grantor انتقال دهنده
flowerer گیاه گل دهنده
extenuative تخفیف دهنده
extenuating تخفیف دهنده
endorser حواله دهنده
epicritic تمیز دهنده
erosive سایش دهنده
erosive فرسایش دهنده
evangelic مژده دهنده
examinee امتحان دهنده
exhalant بیرون دهنده
exhalent بیرون دهنده
exhibitioner نمایش دهنده
exhibitive جلوه دهنده
expander بسط دهنده
explicator توضیح دهنده
drawer برات دهنده
extender بسط دهنده
adjurer سوگند دهنده
restorers اعاده دهنده
restorer اعاده دهنده
comforters تسلی دهنده
ampliative بسط دهنده
comforter تسلی دهنده
amusive تفریح دهنده
racing مسابقه دهنده
annoyer ازار دهنده
antalgic تسکین دهنده
appealer استیناف دهنده
appellant استیناف دهنده
assentient موافقت دهنده
assigner حواله دهنده
assignor حواله دهنده
evangelical مژده دهنده
ameliorator بهبود دهنده
altertive تغییر دهنده
adapter وفق دهنده
achiever انجام دهنده
accomplisher انجام دهنده
abluent شستشو دهنده
adjurer قسم دهنده
demonstrative شرح دهنده
permissive اجازه دهنده
aerator هوا دهنده
alienator انتقال دهنده
alienor انتقال دهنده
alimental غذا دهنده
alimentative غذا دهنده
alleviator تخفیف دهنده
allocator تخصیص دهنده
almsman صدقه دهنده
adapter تطبیق دهنده
assimilatory شباهت دهنده
assurer اطمینان دهنده
drawers برات دهنده
drawer حواله دهنده
concussive تکان دهنده
conjunctive ربط دهنده
connector اتصال دهنده
consultee مشورت دهنده
continuant ادامه دهنده
continuative ادامه دهنده
adjudicators فتوی دهنده
deceiver فریب دهنده
decker زینت دهنده
decker ارایش دهنده
decreer حکم دهنده
delegant حواله دهنده
deliverer تحویل دهنده
adjudicator فتوی دهنده
drawers حواله دهنده
voter رای دهنده
placater اشتی دهنده
assuror اطمینان دهنده
bailer اجاره دهنده
voters رای دهنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com