Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
Other Matches
adonic
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
beloved
مورد علاقه
shebang
امر مورد علاقه
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
disinterest
بی علاقه کردن بی علاقه شدن
gold washing
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
princock
جوان ژیگولو جوان جلف
princox
جوان ژیگولو جوان جلف
kalon
زیبایی
pulchritude
زیبایی
inelegance
نا زیبایی
beauties
زیبایی
good looks
زیبایی
sheen
زیبایی
trimness
زیبایی
beauty
زیبایی
concinnity
زیبایی
cleanest
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
prettiness
زیبایی عاریتی
beauty spots
خال زیبایی
salons
سالن زیبایی
beauty spot
خال زیبایی
aesthetician
زیبایی شناس
esthetician
زیبایی شناس
picturesqueness
زیبایی روشنی
aesthetic
وابسته به زیبایی
constructivism
ضد زیبایی شناسی
aesthetes
زیبایی گرا
salon
سالن زیبایی
there is no style about her
سرووضعش زیبایی
graces
زیبایی خوبی
gracing
زیبایی خوبی
esthetic
زیبایی شناختی
esthetics
زیبایی شناسی
aesthetically
زیبایی شناختی
glee
زیبایی کامیابی
aesthetically
وابسته به زیبایی
graced
زیبایی خوبی
grace
زیبایی خوبی
aesthetic
زیبایی شناختی
beauty salon
سالن زیبایی
elegance
زیبایی وقار
aesthetics
زیبایی شناسی
aestheticism
زیبایی گرایی
aesthete
زیبایی گرا
esthete
زیبایی گرا
psyche
شاهزاده زیبایی که " کوپید"
aesthetics
زیبایی گرایی مبحث
seeming
فاهر نما زیبایی
venus
الهه عشق و زیبایی
aphrodite
الههء عشق و زیبایی
plastic surgery
جراحی ترمیمی و زیبایی
body building
ورزش زیبایی اندام
body-building
ورزش زیبایی اندام
a beauty and an elegance beyond
[ without]
compare
زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
she was a model of besuty
نمونه زیبایی بود
illness faded her beauty
ناخوشی زیبایی اوراکاست
unprompted
دارای زیبایی طبیعی
saloons
سالن زیبایی رستوران
saloon
سالن زیبایی رستوران
queen of love
زهره نام الهه زیبایی
menad
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
passe
دوره زیبایی و عنفوان جوانی را گذرانده
maenad
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
Is there a beauty salon in the hotel?
آیا سالن زیبایی در هتل هست؟
aestheticism
زیبایی پرستی علاقمندی به هنرهای زیبا
ripe beauty
زیبایی زنی که رشد کرده است
The jewels were laid out beautifully.
جواهرات رابطرز زیبایی چیده بودند
Industrial Aesthetic
[سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
fucus
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
pinup girl
دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
stomachy
بی علاقه
interests
علاقه
interest
علاقه .
interest
علاقه
interests
علاقه .
unresponsive
بی علاقه
ties
علاقه
disinterested
: بی علاقه
tie
علاقه
penchant
علاقه
nonchalant
بی علاقه
uninterested
بی علاقه
affection
علاقه
bind
علاقه
binds
علاقه
fondness
علاقه
grace note
نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
lasses
زن جوان
dells
زن جوان
lass
زن جوان
dell
زن جوان
young persons
جوان
yoth
جوان
youths
جوان
fries
جوان
youth
جوان
frying
جوان
moll
زن جوان
molls
زن جوان
adolescents
جوان
adolescent
جوان
fry
جوان
young
جوان
younger
جوان
callant
جوان
callan
جوان
juvenescent
نو جوان
beardless
جوان
interestedness
علاقه مندی
laceman
علاقه بند
(not one's) cup of tea
<idiom>
علاقه ویژه
focal point
علاقه - سرگرمی
disaffection
عدم علاقه
consuming
علاقه-عشق
self concern
علاقه بنفس
interested
علاقه مند
disinterest
علاقه نداشتن
tendencies
علاقه مختصر
tendency
علاقه مختصر
calf love
علاقه دمدمی
going for (someone)
<idiom>
علاقه کسی
put up with
<idiom>
علاقه مند
it is of interest to me
من در ان علاقه مندم
fondly
از روی علاقه
enthusiastic
علاقه مند
concerned
علاقه مند
enthusiast
علاقه مند
necrophagia
علاقه به اجساد
enthusiasts
علاقه مند
liking
ذوق علاقه
renunciation
قطع علاقه
property
علاقه مایملک
City Beautiful
[جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
juvenescent
تازه جوان
peachick
جوان خودفروش
youngish
نسبتا جوان
gigolos
جوان جلف
juvenescent
جوان شونده
nags
اسب جوان
gigolo
جوان جلف
puss
دخترک زن جوان
youngish
جوان وار
lionet
شیر جوان
beau
جوان شیک
nag
اسب جوان
nagged
اسب جوان
insenescible
همیشه جوان
boyo
پسربچه جوان
youthful
جوان باطراوت
swain
جوان روستایی
ephebophilia
جوان خواهی
punk
جوان ولگرد
snot
جوان گستاخ
floozy
زن جوان بوالهوس
trull
دختر جوان
young and old
پیر و جوان
young population
جمعیت جوان
to die young
جوان مردن
punks
جوان ولگرد
immature soil
خاک جوان
yong lion
شیر جوان
rejuvenation
جوان سازی
playboys
جوان دخترباز
playboys
جوان عیاش
playboy
جوان دخترباز
playboy
جوان عیاش
young smith
اسمیت جوان
disaffect
از علاقه و محبت کاستن
to pique
علاقه مند کردن
fancy free
بی علاقه عاری از عشق
uniterested
بی علاقه بی دخل وتصرف
You have piqued my interest in ...
تو من را به ... علاقه مند کردی.
spelunking
علاقه به غار شناسی
To sever ones ties . to lose interest.
قطع علاقه کردن
To be interested in ( keen on ) some thing .
به چیزی علاقه داشتن
fancies
تفننی علاقه داشتن به
unconcern
عدم علاقه خونسردی
fancied
تفننی علاقه داشتن به
fancy
تفننی علاقه داشتن به
heterosexuality
علاقه بجنس مخالف
fanciest
تفننی علاقه داشتن به
fancying
تفننی علاقه داشتن به
interested parties
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
I have lost my interest in football .
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
He takes ( heels) much interest in politics.
به سیاست خیلی علاقه دارد
earnest
سنگین علاقه شدید به چیزی
idiopathy
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
filly
دختر شوخ و جوان
hooligan
جوان اوباش صفت
rejuvenates
دوباره جوان کردن
rejuvenated
دوباره جوان کردن
rejuvenate
دوباره جوان کردن
cora
[سر ستونی در شکل زن جوان]
skipjack
جوان ژیگولووخود نما
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com