Dictiornary-Farsi | جواهر نشان مرصع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
inlaid with gems	جواهر نشان مرصع


Other Matches

inlayer	مرصع ساز گوهر نشان
gemmed	جواهر نشان
inlaid	جواهر نشان شده
setters	جواهر نشان حروف چین
setter	جواهر نشان حروف چین
gems	سنگ گران بها جواهر نشان کردن
gem	سنگ گران بها جواهر نشان کردن
gem-set rug	قالچه جواهر نشان [بیشتر در هند رواج داشته و قدمت آن به بیش از صد سال می رسد.]
glyptography	شناسائی نقشهای جواهر حکاکی در روی جواهر
patchwork	مرصع
studded with gems	مرصع
gems	مرصع کردن
enchased with gems	جواهرنشان مرصع
enchase	مرصع کردن
encrustations	لایهی مرصع
gem	مرصع کردن
encrustation	لایهی مرصع
stud	مرصع کردن
jewel	با گوهر اراستن مرصع کردن
jewels	با گوهر اراستن مرصع کردن
boulle	تزئین اطاق بصورت مرصع کاری
jewels	جواهر
jewel	جواهر
gems	جواهر
gem	جواهر
bijou	جواهر
jeweler	جواهر ساز
jewelers	جواهر فروش
jewel case	قوطی جواهر
jewel box	جعبه جواهر
bijouterie	جواهر فروشی
treasure	ثروت جواهر
treasured	ثروت جواهر
ornamented with jewles	اراسته به جواهر
pendant	جواهر آویزه
jewellers	جواهر فروش
jeweller	جواهر فروش
treasures	ثروت جواهر
jewelers	جواهر ساز
jeweller	جواهر ساز
gemstones	سنگ جواهر
gemstone	سنگ جواهر
treasuring	ثروت جواهر
jewellers	جواهر ساز
jewelry	جواهر فروشی
gemmology	جواهر شناسی
as good as gold <idiom>	مثل یک تکه جواهر
riviere	گردن بند جواهر
trinketry	جواهر الات بدلی
armlet	بازوبند [بعنوان جواهر]
bibelot	جواهر یازینت کم ارزش
jeweler	جواهر فروش جواهری
glyptograph	نقش روی جواهر
ouch	جواهر سنجاق قفلی
trinketer	فروشنده جواهر بدلی
trinket	چیز کم خرج جواهر بدلی
aigrette	شاخهء جواهر دستهء کرک
trinkets	چیز کم خرج جواهر بدلی
caskets	جعبه جواهر صندوق یاتابوت
casket	جعبه جواهر صندوق یاتابوت
pendant necklace	گردن بند با جواهر آویزه
scarab	تکه جواهر سوسک سرگین غلتان
marquize	نگین بیضی شکل که از جواهر باشد
facet	سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
facets	سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
puncuation	نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters	عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter	عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary	خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star	نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry	دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
damascene	مرصع کردن زرنشان کردن
poniter	نشان دهنده نشان گیرنده
markings	نشان دار سازی نشان
marking	نشان دار سازی نشان
flag	یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags	یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
lithoglyptics	کنده کاری روی گوهر حکاکی روی جواهر
supervisory	1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something	نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
marks	نشان کردن نشان
mark	نشان کردن نشان
ground resolution	قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
indicator	نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth	عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
badges	نشان
untitled	بی نشان
indice	نشان
badge	نشان
targetting	نشان
targetted	نشان
targeting	نشان
targeted	نشان
traceless	بی نشان
hash mark	خط نشان
target	نشان
trackless	بی نشان
targets	نشان
cicatricle	نشان
printless	بی نشان
refrigeratory	تب نشان
refrigerent	تب نشان
tracts	نشان
tract	نشان
bench mark	نشان
savorŠetc	نشان
plaque	نشان
plaques	نشان
cicatricial	نشان
cicatrice	نشان
hallmarks	نشان
hallmark	نشان
emblems	نشان
emblem	نشان
caret	نشان
medals	نشان
banner	نشان
signalled	نشان
signaled	نشان
signal	نشان
attributing	نشان
insigne	نشان
traced	نشان
indicium	نشان
trace	نشان
banners	نشان
traces	نشان
medal	نشان
benchmark	نشان
benchmarks	نشان
ensign	نشان
attribute	نشان
indication	نشان
shew	نشان
ensigns	نشان
attributes	نشان
symbol	نشان
impress	نشان
icon	نشان
tally	نشان
tally	خط نشان
vestigial	نشان
tallying	نشان
tallying	خط نشان
slur	نشان
slurred	نشان
tallies	خط نشان
tallies	نشان
track	نشان
icons	نشان
ikons	نشان
tallied	نشان
unmarked	بی نشان
tracks	نشان
tracked	نشان
chalking	نشان
tallied	خط نشان
slurring	نشان
slurs	نشان
gong [British E]	نشان
chalk	نشان
ear mark	نشان
vestiges	نشان
chalked	نشان
insignia	نشان
chalks	نشان
marks	نشان
vestige	نشان
symptoms	نشان
mark	نشان
impressing	نشان
presage	نشان
scored	نشان
tokens	نشان
token	نشان
brand	نشان
grammalogue	نشان
symptom	نشان
awarding	نشان
showed	نشان
awarded	نشان
award	نشان
awards	نشان
show	نشان
score	نشان
presaged	نشان
branding	نشان
brands	نشان
vexillum	نشان
presaging	نشان
scores	نشان
stamps	نشان
impresses	نشان
presages	نشان
shows	نشان
stamp	نشان
impressed	نشان
exert	نشان دادن
expansion orbit	مدار نشان
ear mark	نشان کردن