Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (4 milliseconds)
English
Persian
hatchling
جوجه سراز تخم دراورده
Other Matches
brood
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brooded
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
broods
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
fledglings
جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
fledgling
جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
fledgeling
مرغ تازه پروبال دراورده جوجه
the word is sanctioned by use
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
decapitating
سراز تن جدا کردن
decapitate
سراز تن جدا کردن
decapitates
سراز تن جدا کردن
pipped
سراز تخم دراوردن
pips
سراز تخم دراوردن
pipping
سراز تخم دراوردن
pip
سراز تخم دراوردن
decapitated
سراز تن جدا کردن
wrought
تشکیل شده به شکل دراورده شده
brooded
جوجه
squealer
جوجه
bird
جوجه
broods
جوجه
squab
جوجه
cygnets
جوجه قو
chick
جوجه
cygnet
جوجه قو
birds
جوجه
brood
جوجه
chicken feed
غذای جوجه
chickens
جوجه مرغ
chicken
جوجه مرغ
budding poet
جوجه شاعر
falconet
جوجه باز
flapper
جوجه اردک
hedgehogs
جوجه تیغی
hedgehog
جوجه تیغی
hatcher
جوجه گیر
gosling
جوجه غاز
eaglet
جوجه عقاب
nestlings
جوجه اشیانه
nestling
جوجه اشیانه
dovelet
جوجه کبوتر
incubation
جوجه کشی
cockerels
جوجه خروس
cockerel
جوجه خروس
turkey poult
جوجه بوقلمون
hatches
جوجه گیر ی
duckling
جوجه مرغابی
hatched
جوجه گیر ی
goslings
جوجه غاز
hatch
جوجه گیر ی
roosters
جوجه خروس
duckling
جوجه اردک
ducklings
جوجه اردک
rooster
جوجه خروس
owlet
جوجه جغد
peachick
جوجه طاووس
hedge hog
ارمجی جوجه تیغی
keet
جوجه مرغ شاخدار
polt
جوجه ماکیان وامثال ان
porcupine ant eater
جوجه تیغی استرالیا
ugly duckling
<idiom>
جوجه اردک زشت
porcupinish
مانند جوجه تیغی
poult
جوجه مرغ و بوقلمون
hatcher
اسباب جوجه گیری
porcupiny
مانند جوجه تیغی
incubate
جوجه کشی کردن
incubated
جوجه کشی کردن
incubates
جوجه کشی کردن
incubating
جوجه کشی کردن
incubator
ماشین جوجه کشی
incubators
ماشین جوجه کشی
piper
جوجه کبوتر لوله کش
pipers
جوجه کبوتر لوله کش
Don't count your chickens before they're hatched.
<proverb>
جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
Dont count your chickens before they are hatched.
جوجه ها راآخر پائیز می شمارند
Don't count your chickens before they are hatched.
<proverb>
جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
urchin
بچه شیطان جوجه تیغی
urchins
بچه شیطان جوجه تیغی
quills
تیغ جوجه تیغی قلم پر
quill
تیغ جوجه تیغی قلم پر
porcupine
جوجه تیغی خارپشت کوهی
porcupines
جوجه تیغی خارپشت کوهی
to hatch out
[egg]
بیرون آمدن جوجه
[از تخم]
Black sheep
جوجه اردک زشت
[اصطلاح روزمره]
hatched
تخم دادن جوجه بیرون امدن
hatch
تخم دادن جوجه بیرون امدن
hatches
تخم دادن جوجه بیرون امدن
broiler
بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
echidna
جوجه تیغی استرالیا خارپشت بیدندان
to d. a chinken
شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
spine
تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
spines
تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
avianize
ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
down
پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
chucked
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
egg tooth
نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
hedgehogs
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehog
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
pullet
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullets
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com