Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
filler weld
جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
Other Matches
contact point
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
point of contact
نقطه تماس
grazing point
نقطه تماس با مانع
interlap
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
finish crossover
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish style
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
cornering
درگوشه انداختن
corner
درگوشه انداختن
corners
درگوشه انداختن
point of fall
نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
de bounce
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
crows foot
چین درگوشه چشم
touches
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
To live a seeluded life.
درگوشه تنهائی بسر بردن
I was standing at the street corner .
درگوشه خیابان ایستاده بودم
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
ring
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
self reacting
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
precipitates
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitate
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
plan range
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
well paid employees
میگیرند
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
dye wood
چوبی که ازان رنگ میگیرند
santonin
جوهر کرم که از تخم درمنه میگیرند
orchil
رنگ قرمز یا بنفشی که ازگلسنگ میگیرند
originate
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
fustic
یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
leakage
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakages
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
arranged marriage
ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
coracle
یکجورکرجی که ازجگن یا بیدساخته دورانرا چرم یامشمع میگیرند
coracles
یکجورکرجی که ازجگن یا بیدساخته دورانرا چرم یامشمع میگیرند
swagger cane
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
slot machine
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
fugues
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugue
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
slot machines
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
sailwing
هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
fugal
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
cyclotron
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
innovation theory
ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
surface mount technology
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
cumulus
ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumuli
ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
writ of error
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
classify
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
line of contact
خط تماس
contacting
تماس
tangents
تماس
tangent
تماس
contacts
تماس
tangency
تماس
taction
تماس
impinging
تماس
contact
تماس
contingence
تماس
contacted
تماس
contact line
خط تماس
ding
تماس
impacts
تماس
impact
تماس
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
area contact
سطح تماس
contact point
قطب تماس
shock hazard
خطر تماس
angle of contact
زاویه تماس
contact surface
سطح تماس
finish
تماس انتهایی
contact ratio
نسبت تماس
skim
تماس اندک
skimmed
تماس اندک
skims
تماس اندک
interactional points
نقاط تماس
tuch
تماس دادن با
corps a corps
تماس بدنی
contiguity
برخورد تماس
finishes
تماس انتهایی
contact patrol
گشتی تماس
contact party
گروه تماس
line to line fault
تماس خطوط
communicator
شخص در تماس
contact area
سطح تماس
contact area
منطقه تماس
contact angle
زاویه تماس
going on
نزدیکی تماس
contact pressure
فشار تماس
Keep in touch!
<idiom>
در تماس باش!
zone of contact
ناحیه تماس
to be in contact
تماس داشتن
contact lost
تماس قطع شد
to be in rapport
تماس داشتن
to bring into contact
تماس دادن
contact diameter
قطر تماس
movement to contact
حرکت به تماس
point contact
تماس نقطهای
contact flange
فلانژ تماس
contact
تماس یافتن تماسی
contacting
تماس یافتن تماسی
osculation
تماس اشتراک صفات
movement to contact
حرکت به اخذ تماس
contacted
تماس یافتن تماسی
osculatory
وابسته به بوسه یا تماس
contacts
تماس یافتن تماسی
galvanism
تماس برق بابدن
touch sensitive panel
صفحه حساس به تماس
flat
تماس دو لبه اسکیت
tuch
سر زدن تماس داشتن
contact fire
انفجار در اثر تماس
contact behavior
رفتار تماس جویانه
contact backlash
دنده کور تماس
contact print
چاپ به طریقه تماس
to keep in touch with any one
باکسی تماس داشتن
telebrief
تماس مستقیم تلفنی
look in on
<idiom>
تماس حاصل کردن
get in touch with someone
<idiom>
باکسی تماس گرفتن
break off
قطع تماس با دشمن
touch panel
صفحه حساس به تماس
phoning
پاسخ به تماس در تلفن
phones
پاسخ به تماس در تلفن
flattest
تماس دو لبه اسکیت
contact report
گزارش اخذ تماس
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
touch sensitive tablet
تابلو حساس به تماس
synapse
محل تماس دوعصب
phoned
پاسخ به تماس در تلفن
youch sensitive screen
صفحه حساس به تماس
phone
پاسخ به تماس در تلفن
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
contact with the net
خطای تماس با تور والیبال
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contacted
محل اتصال تماس گرفتن
To establish( make) contact.
تماس دایر ( برقرار ) کردن
contact
محل اتصال تماس گرفتن
advance to contact
پیشروی برای اخذ تماس
contact fire
انفجارمین در اثر تماس با کشتی
contacting
محل اتصال تماس گرفتن
caller
شخصی که تقاضای تماس دارد
engagement
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
callers
شخصی که تقاضای تماس دارد
faded
تماس باهدف از بین رفت
engagements
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contacts
محل اتصال تماس گرفتن
osculate
تماس نزدیک حاصل کردن
ground
تماس دادن توپ با زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com