English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
English Persian
convex fillet weld جوش مغزی محدب
Other Matches
gadroon اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
concave fillet weld جوشکاری مغزی مقعر جوشکاری مغزی
gibbous محدب
crowned محدب
convex محدب
bulgy محدب
crowning محدب
pulvinated نازبالشی محدب
pulvinate محدب نازبالشی
panduriform محدب الطرفین
convexty بشکل محدب
convexo convex ازدوسو محدب
convexo concave محدب ومقعر
convex slope شیب محدب
camber weld جوش محدب
biconvex محدب الطرفین
convex lens عدسی محدب
convex محدب گوژ
convex mirror اینه محدب
quasi convex نیمه محدب
quasi convex شبه محدب
convexly حالت محدب داشتن
biconvex lens عدسی محدب الطرفین
crown gear چرخ دنده محدب
double convex lens عدسی محدب الطرفین
spherical faceplate صفحه محدب تلویزیون
convex set مجموعه محدب [ریاضی]
gibbously بطور محدب یا قوز
quasi convex function تابع نیمه محدب
plano convex lens عدسی مسطح- محدب
quasi convex function تابع شبه محدب
knull [تزئین محدب شکل]
pulvinated frieze کتیبه کوژ یا محدب
burning glass عدسی محدب یاایینه مقعر
pandurate شبیه ویولون محدب الطرفین
condenser الت تقصیر عدسی محدب
carbuncles لعلی که تراش محدب داشته باشد
carbuncle لعلی که تراش محدب داشته باشد
bowtelle [ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
bowtell [ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
biconvex بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد
egg-and-dart [تزئینات کلاسیک با ابزار محدب به شکل تخم مرغ و نیش]
medullar مغزی
medillary مغزی
cacuminal مغزی
inanity بی مغزی
cerebric مغزی
encephalic مغزی
sententiousness پر مغزی
frothiness بی مغزی
medullary مغزی
braininess مغزی
braided مغزی
braid مغزی
fillet مغزی
anencephalia بی مغزی
filleted مغزی
anencephaly بی مغزی
filleting مغزی
fillets مغزی
core مغزی
cerebral مغزی
braids مغزی
cores مغزی
nuclear مغزی
meniscus سطح منحنی بالای ستونی ازمایع که میتواند محدب یامقعر باشد
encephalization مغزی شدن
cerebrovascular مغزی- عروقی
encephalopathy بیماری مغزی
feeble mindedness سبک مغزی
brain center مرکز مغزی
encorticalization مغزی شدن
glioma غده مغزی
jute heart مغزی کنفی
welt مغزی گذاشتن
brain death مرگ مغزی
heart مغزی طناب
wire core مغزی سیمی
welts مغزی گذاشتن
silliness سبک مغزی
idiocy سبک مغزی
concussion ضربه مغزی
prosencephalic جلو مغزی
peduncle پایک مغزی
menticide شستشوی مغزی
hearts مغزی طناب
brain abscess ابسه مغزی
cerebration فعالیت مغزی
brain abscess دمل مغزی
cerebral laceration پارگی مغزی
cerebro spinal مغزی- نخاعی
cerebral contusion کوفتگی مغزی
cerebral compression فشردگی مغزی
brain concussion ضربه مغزی
coil form مغزی پیچک
brain lesion ضایعه مغزی
brain washing شستشوی مغزی
brain injury اسیب مغزی
brain worker کارگر مغزی
cortical inhibition بازداری مغزی
cortical deafness کری مغزی
cortical control کنترل مغزی
brain work کار مغزی
cortical blindness نابینایی مغزی
mental مغزی هوشی
brain waves امواج مغزی
brain damage اسیب مغزی
godroon اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
cerebral sclerosis تصلب شرایین مغزی
wernicke's encephalopathy بیماری مغزی ورنیکه
cerebral electrotherapy برق درمانی مغزی
cerebral arteriosclerosis تصلب شرایین مغزی
brain injured اسیب دیده مغزی
beak-moulding [ابزار مغزی آویزان]
csf مایع مغزی- نخاعی
cerebro spinal axis محور مغزی- نخاعی
cerebro spinal fluid مایع مغزی- نخاعی
meningioma غده پردههای مغزی
acute brain syndrome نشانگان مغزی حاد
acute brain disorder اختلال مغزی حاد
cva سانحه عروقی- مغزی
cerebral vascular accident سانحه عروقی مغزی
encephalization quotient بهر مغزی شدن
obs نشانگان اسیب مغزی
organic brain syndrome نشانگان اسیب مغزی
fillet like architrave گچ بری سرستون مغزی گون
elizur's test for organicity ازمون اسیب مغزی الیزور
weak intellect سبک مغزی خبطی کم عقلی
fillet under the nose of a step مغزی لبه یا دماغه پله
minimal brain damage کمترین اسیب مغزی موثر
welt حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
cerebrospinal مربوط به نخاع ومغز مغزی نخاعی
cimbia [نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
imbecilely از روی کودنی یا سبک مغزی ابلهانه
welts حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
brain death از کار افتادن مغز و کلیهی فعالیتهای مغزی
neurons رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
neuron رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
cerebrate فعالیت مغزی را نشان دادن فکر کردن
angle-fillet [ابزار مغزی برای پوشاندن درزهای داخلی]
brainwash تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashes تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashed تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
ro round off کاو کردن محدب کردن
amnesia ضعف حافظه بعلت ضعف یا بیماری مغزی فراموشی
prefrontal واقع در جلو استخوان پیشانی جلو مغزی
annulet [نوار تزئینی یا ابزار مغزی دور تا دور ستون تزئینی]
non rotating wire rope طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com