English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
abstract جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
Other Matches
abstracts جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
abstracting جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
abstraction ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
abstractionism مکتبی که از کیفیات واقعی هنر دوراست
abstractions ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
circumstantiality کیفیات
aggravating factors کیفیات مشدده
mitigating circumstances کیفیات مخففه
mitigating factors کیفیات مخففه
extenuating circumstances کیفیات مخففه
cambridge equation نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
architecture proper معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
bare of عاری از
fogless عاری از مه
bankrupt of عاری از
naked <adj.> عاری
bare عاری
bared عاری
barer عاری
barest عاری
baring عاری
bares عاری
naked of عاری از
barren <adj.> عاری
void عاری
devoid عاری
truthless عاری از حقیقت
devest عاری کردن
unbiased عاری ازتعصب
truistic عاری از لطف
emotionless عاری از احساسات
irresponsible عاری از حس مسئولیت
denude عاری ساختن
fancy free عاری از خیال
lifeless عاری از زندگی
unblushing عاری از شرم
unconsciously عاری ازهوش
unconscious عاری ازهوش
fanciless عاری ازوهم
unexpressive عاری ازمعنی
blate عاری ازاحساسات
sketchy عاری ازجزئیات
sketchily عاری ازجزئیات
sketchier عاری ازجزئیات
heartless عاری ازاحساسات
airless عاری از هوا
void بلاتصدی عاری از
fanciless عاری ازتصور
denuded عاری ساختن
sketchiest عاری ازجزئیات
riteless عاری از تشریفات
denudes عاری ساختن
denuding عاری ساختن
ungraceful عاری از متانت
useless عاری از فایده باطله
unmistakable عاری از سوء تفاهم
freedom from defect عاری بودن ازعیب
dreamless عاری از خواب دیدن
prosaically بطور عاری ازلطافت
selfless عاری از نفس پرستی
visionless عاری از تطور والهام
resistless عاری از نیروی مقاومت
prosily بطور عاری از لطافت
fancy free بی علاقه عاری از عشق
disbranch عاری ازشاخه کردن
uninspired عاری از تازگی و لطف
unbias بیغرض عاری ازتعصب
platitudinarian عاری از لطف ومزه
vacuity تهی گری عاری بودن
prosish کسل کننده عاری از لطافت
dismantling عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
sexless عاری از جذبه یا میل جنسی
dismantle عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
dismantles عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
poker face دارای قیافهی عاری از بیان
dismantled عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
mechanicalism عقیده به دخالت عمل مکانیکی در کیفیات فاهر و طبیعی عمل مکانیکی
of no scruples عاری ازدقت زیاد دراداب ومانندان
hardball فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
abio کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
actual واقعی
veracious واقعی
lifelike واقعی
factually واقعی
true life واقعی
card-carrying واقعی
positive واقعی
McCoy واقعی
ex post واقعی
veridical واقعی
actuals واقعی
unfeigned واقعی
veritable واقعی
ex post saving واقعی
factual واقعی
objective واقعی
real واقعی
literal واقعی
objectives واقعی
right واقعی
righted واقعی
righting واقعی
essential واقعی
essentials واقعی
concrete : واقعی
virtual واقعی
very واقعی
truer واقعی حقیقی
out of pocket expenses هزینه واقعی
real score نمره واقعی
put into effect واقعی کردن
real واقعی موجود
actualize واقعی کردن
airy-fairy غیر واقعی
carry ineffect واقعی کردن
genuine واقعی حقیقی
truest واقعی حقیقی
never-never غیر واقعی
actualise [British] واقعی کردن
historical costs هزینه واقعی
incidental expenses هزینههای واقعی
realizes واقعی کردن
jisen مبارزه واقعی
bring into being واقعی کردن
never-never land غیر واقعی
objective data دادههای واقعی
objective value ارزش واقعی
real sector بخش واقعی
real storage انباره واقعی
real value ارزش واقعی
realizing واقعی کردن
realized واقعی کردن
realize واقعی کردن
realising واقعی کردن
realises واقعی کردن
true complement متمم واقعی
realised واقعی کردن
true complement مکمل واقعی
true form فرم واقعی
put inpractice واقعی کردن
true power توان واقعی
true slump نشست واقعی
true vertical قائم واقعی
carry into effect واقعی کردن
put ineffect واقعی کردن
implement واقعی کردن
real numbers اعداد واقعی
real wage مزد واقعی
true واقعی حقیقی
real address آدرس واقعی
real anxiety اضطراب واقعی
real assets دارائیهای واقعی
real capital سرمایه واقعی
real costs هزینههای واقعی
real earnings درامدهای واقعی
real fluid سیال واقعی
real income درامد واقعی
real memory حافظه واقعی
real mode حالت واقعی
make something happen واقعی کردن
put into practice واقعی کردن
unrealistically غیر واقعی
actual damage خسارت واقعی
bring inbeing واقعی کردن
actual expenses مخارج واقعی
actual income درامد واقعی
actual key کلید واقعی
actual load بار واقعی
actual loss زیان واقعی
actual parameter پارامتر واقعی
actual price قیمت واقعی
actual saving پس انداز واقعی
actual self خود واقعی
actual velocity سرعت واقعی
actual cost هزینه واقعی
actual argument نشانوند واقعی
unrealistic غیر واقعی
nominal غیر واقعی
very واقعی فعلی
unreal غیر واقعی
life size اندازه واقعی
life-size اندازه واقعی
practical واقعی کارازموده
practicals واقعی کارازموده
accomplish واقعی کردن
actual address نشانی واقعی
actualize واقعی کردن
insubstantial غیر واقعی
down-to-earth حقیقی واقعی
down to earth حقیقی واقعی
execute واقعی کردن
true north شمال واقعی
fulfill [American] واقعی کردن
make a reality واقعی کردن
matter-of-fact بطور واقعی
matter of fact بطور واقعی
carry out واقعی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com