English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
sentimentality حالت احساساتی
sentimentalism حالت احساساتی
Other Matches
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
tear-jerker احساساتی
passional احساساتی
ebullient احساساتی
gushy احساساتی
affectional احساساتی
sentimental احساساتی
sentiment احساساتی
emotional احساساتی
emotionally احساساتی
tear-jerkers احساساتی
soft boiled احساساتی
sensationalist احساساتی
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
emotionalist شخص احساساتی
sensational احساساتی موثر
go off the deep end <idiom> احساساتی شدن
lyric غزلی احساساتی
rose water لطیف احساساتی
sappy خیلی احساساتی
sentimentalize احساساتی کردن
emotionalism احساساتی بودن
hysterics حمله احساساتی
pathetic موثر احساساتی
cloying بسیار احساساتی
emotionalize احساساتی کردن
cold fish غیر احساساتی
passionate سودایی احساساتی
sensationally احساساتی موثر
maudlin ضعیف وخیلی احساساتی
mawkish بطور زننده احساساتی
mushy حریره یاخمیرمانند احساساتی
torch song شعر احساساتی وعشقی
overreacting بیخود احساساتی شدن
overreacts بیخود احساساتی شدن
overreacted بیخود احساساتی شدن
overreact بیخود احساساتی شدن
to affect somebody کسی را احساساتی کردن
rhapsody قطعه موسیقی ممزوج و احساساتی
rhapsodies قطعه موسیقی ممزوج و احساساتی
sensationalism پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
torch singer خواننده شعر احساساتی وعاشقانه
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
to work oneself up به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to get worked up به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
barbershop وابسته به آهنگ احساساتی که توسط چند مرد خوانده شود
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case حالت نهائی حالت حدی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
temper حالت
postures حالت
postured حالت
situation حالت
posturing حالت
pyreticosis حالت تب
situations حالت
fettle حالت
attitude حالت
queasiness حالت قی
attitudes حالت
line condition حالت خط
phased حالت
phase حالت
cases حالت
self حالت
make حالت
stances حالت
if حالت
predicaments حالت
estates حالت
estate حالت
mood حالت
makes حالت
tempered حالت
tempers حالت
posture حالت
phases حالت
stance حالت
unexpressive بی حالت
case حالت
moods حالت
predicament حالت
ill conditioned بد حالت
stating حالت
temperaments حالت
febricity حالت تب
state حالت
stated حالت
status حالت
states حالت
idiocrasy حالت
temperament حالت
feverishness حالت تب
disposition حالت
manner حالت
state- حالت
expressions حالت
grain حالت
expression حالت
condition حالت
glass eyed بی حالت
feminineness حالت زنانه
feminity حالت زنانه
periodicity حالت تناوبی
exceptional case حالت استثنایی
possessive حالت اضافه
thirstily با حالت تشنگی
polyvalency حالت چندفرفیتی
perpendicularity حالت عمودی
creaminess حالت سرشیری
privileged mode حالت ممتاز
faintly در حالت ضعف
problem state حالت مسئلهای
fugitiveness حالت شخص
expressive eyes چشمان با حالت
final state حالت پایانی
facial expression حالت چهره
plumbness حالت عمودی
physical state حالت فیزیکی
polyvalence حالت چندفرفیتی
febile دارای حالت تب
deadness حالت مرده
deliverable state در حالت تحویل
dative حالت برایی
free wheeling حالت خلاصی
pastiness حالت خمیری
gas phase حالت گازی
solid state حالت جامد
repellency حالت دفع
refractivity حالت انکسار
aglow در حالت هیجان
reclining position حالت غنوده
real mode حالت واقعی
drinking bout حالت مستی
downiness حالت کرکی
doughiness حالت خمیری
rapturously با حالت بیخودی
resiliency حالت ارتجاعی
saccharinity حالت قندی
drowsihead حالت نیمخواب
sol state حالت سولی
soild state حالت جامد
eigenstate حالت انرژی
small ball پرتاب بی حالت
skin the cat حالت گربهای
energy state حالت انرژی
eburnation حالت عاجی
seismicity حالت ارتعاش
sea state حالت دریا
doubtfulness حالت تردید
linearity حالت طولی
amentia حالت هذیان
pulverulence حالت خاکی
vein حالت تمایل
veins حالت تمایل
excited state حالت برانگیخته
drive state حالت سائقی
deplorble condltion حالت زار
protected mode حالت محفوظ
prone position حالت درازکش
springs حالت فنری
pyreticosis حالت حمائی
quantum state ویژه حالت
equation of state معادله حالت
ragingly با حالت خشم
normality حالت عادی
equilibrium state حالت تعادل
queasiness حالت تهوع
queasily با حالت تهوع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com