English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
spring حالت ارتجاعی فنر پریدن
springs حالت ارتجاعی فنر پریدن
Other Matches
resilience حالت ارتجاعی
resiliency حالت ارتجاعی
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
elasticity ارتجاعی
elastic limit حد ارتجاعی
elastic ارتجاعی
reactionist ارتجاعی
reactionaries ارتجاعی
resillient ارتجاعی
limit of elasticity حد ارتجاعی
reactionary ارتجاعی
elastic restraint گیرداری ارتجاعی
elastic properties خواص ارتجاعی
elastic behavior رفتار ارتجاعی
elastic modulus ضریب ارتجاعی
elastic buffer میانگیر ارتجاعی
elastic limit مرز ارتجاعی
elastic behavior حرکت ارتجاعی
elastic equilibrium تعادل ارتجاعی
elastic buckling کمانش ارتجاعی
elastic design طرح ارتجاعی
tonicity نیروی ارتجاعی
elastic stability پایداری ارتجاعی
elasticity قابلیت ارتجاعی
modulus of elasticity ضریب ارتجاعی
inelastic غیر ارتجاعی
yield strength تاب ارتجاعی
elastic limit حد بر جهندگی حد ارتجاعی
recessive ارتجاعی بازگشتی
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
rebounds دارای قوه ارتجاعی
elastic deformation تغییر شکل ارتجاعی
modulus of elasticity in shear ضریب ارتجاعی برشی
rebounded دارای قوه ارتجاعی
delayed elastic response واکنش ارتجاعی تاخیری
non linerly elastic ارتجاعی غیر خطی
elastic support تکیه گاه ارتجاعی
inelastic بدون قوه ارتجاعی
rebound دارای قوه ارتجاعی
one track فاقد قوه ارتجاعی
shear modulus of elasticity ضریب ارتجاعی برشی
rebounding دارای قوه ارتجاعی
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
elastic design طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
elastic strain تغییر شکل نسبی ارتجاعی
tangent modules theory تئوری ضریب ارتجاعی مماسی
instantaneous elastic deformation تغییر شکل ارتجاعی لحظهای
beam on elastic supports تیر روی تکیه گاههای ارتجاعی
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
to take ones flight پریدن
to take off پریدن
to start up از جا پریدن
start up از جا پریدن
skipped پریدن
jump پریدن
spring پریدن
popping پریدن
skip پریدن
jumped پریدن
springs پریدن
skips پریدن
jumps پریدن
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
to skip rope از طناب پریدن
to fly away پریدن ورفتن
snap a person's nose off بکسی پریدن
kickover زدن و پریدن
shied ازجا پریدن
shies ازجا پریدن
shy ازجا پریدن
stow پریدن انباشتن
stowed پریدن انباشتن
snap a person's head off بکسی پریدن
stowing پریدن انباشتن
stows پریدن انباشتن
glides سبک پریدن
glided سبک پریدن
To jump . To be startled. ازجا پریدن
bail out پریدن از هواپیما
glide سبک پریدن
shying ازجا پریدن
shyest ازجا پریدن
pole vaults بانیزه پریدن
splash line خط پریدن به اب در غواصی
pole vault بانیزه پریدن
hip جستن پریدن
hips جستن پریدن
skitter پریدن وسرخوردن
pops پراندن پریدن
popped پراندن پریدن
pop پراندن پریدن
shyer ازجا پریدن
marginal case حالت نهائی حالت حدی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
rebounds دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
mechanical percentage حاصلضرب مقدار درصدهندسی در نسبت حد ارتجاعی فولاد به مقاومت محاسباتی بتن
rebounded دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
vaults جست زدن پریدن
buck ازروی خرک پریدن
hurdle از روی مانع پریدن
bucks ازروی خرک پریدن
hurdles از روی مانع پریدن
vault جست زدن پریدن
fly پرواز کردن پریدن
to d. a leap جرات پریدن کردن
takeoffs ازجا پریدن وبلندشدن
spout پریدن فواره زدن
takeoff ازجا پریدن وبلندشدن
spouted پریدن فواره زدن
bail out پریدن و شیرجه رفتن در اب
spouting پریدن فواره زدن
spouts پریدن فواره زدن
fly گریختن پریدن پرواز
hod بالا وپایین پریدن
hods بالا وپایین پریدن
buck بالا پریدن وقوز کردن
jounce بشدت بالا و پایین پریدن
hurdles از روی پرچین یاچارچوب پریدن
tumbled جست وخیز کردن پریدن
tumble جست وخیز کردن پریدن
To go for each other. بیکدیگر پریدن ( نزاع کردن )
bounces پریدن گزاف گویی کردن
bounced پریدن گزاف گویی کردن
bounce پریدن گزاف گویی کردن
bucks بالا پریدن وقوز کردن
hurdle از روی پرچین یاچارچوب پریدن
tumbles جست وخیز کردن پریدن
jumps پریدن با چتر پرش اسب از مانع
to snap one's nose or head off بکسی پریدن واوقات تلخی کردن
jump پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jumped پریدن با چتر پرش اسب از مانع
front underlock خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
To jump down somebodys throat. ناگهان وسط حرف کسی پریدن
to jump up at somebody به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
crash the gate <idiom> بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
ether جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
to jackknife با بدن سیخ از روی خرک حلقه پریدن [ژیمناستیک]
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
rush برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushed برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushing برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
screening پریدن جلو دید تیم حریف درهنگام سرو زدن
bail out به قید کفیل ازاد کردن و شدن با پاراشوت از هواپیما پریدن
steer wrestling پریدن از اسب به گردن گاو وفرود امدن او به زمین باپیچاندن گردنش
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
to jump on somebody به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
skydive پریدن از هواپیما با چتر ومانور پیش از بازشدن چتر
to brachiate از شاخه به شاخه پریدن [بازوپیمایی کردن]
modulus of elasticity ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
nips جفت جفت زدن پریدن
nip جفت جفت زدن پریدن
nipped جفت جفت زدن پریدن
foulest فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
expressions حالت
queasiness حالت قی
stating حالت
estate حالت
predicaments حالت
estates حالت
manner حالت
predicament حالت
stated حالت
states حالت
stance حالت
stances حالت
situation حالت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com