Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
volitive
حالت افعال ارادی
Other Matches
automatization
حرکت غیر ارادی حالت خودکار
To conjugate.
( افعال را ) صرف کردن
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
periphrastic conjugation
صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
wilfull
ارادی
intentional
ارادی
volitionary
ارادی
volitional
ارادی
voluntary
ارادی
arbitrary
ارادی
volentary
ارادی
autonomic
ارادی
dedication
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedications
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
voluntary unemployment
بیکاری ارادی
voluntary movement
حرکت ارادی
voluntary assignment
انتقال ارادی
voluntarily
بطور ارادی
automatic
غیر ارادی
automatics
غیر ارادی
unintentional
غیر ارادی
voluntarism
فرضیه ارادی
involuntary
غیر ارادی
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
reflex action
عمل غیر ارادی
instinctive
خودبخود غیر ارادی
autonomous
خودکاربطور غیر ارادی
involuntary unemployment
بیکاری غیر ارادی
blepherospasm
انقباض غیر ارادی پلک
tics
حرکات غیر ارادی اندامها
autonomic
<adj.>
خودکار
[ارادی]
[خود مختار]
involuntarily
بطورغیر ارادی یا غیر عمدی
knee-jerk
حرکت غیر ارادی زانو
tic
حرکات غیر ارادی اندامها
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
cringing
چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringes
چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringed
چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringe
چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
poomse
نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
phase
حالت
feverishness
حالت تب
stances
حالت
mood
حالت
stance
حالت
attitude
حالت
attitudes
حالت
tempers
حالت
tempered
حالت
phases
حالت
phased
حالت
temper
حالت
situations
حالت
queasiness
حالت قی
pyreticosis
حالت تب
posture
حالت
makes
حالت
if
حالت
estates
حالت
estate
حالت
predicaments
حالت
make
حالت
postured
حالت
line condition
حالت خط
postures
حالت
case
حالت
cases
حالت
self
حالت
moods
حالت
glass eyed
بی حالت
idiocrasy
حالت
ill conditioned
بد حالت
posturing
حالت
predicament
حالت
stating
حالت
state
حالت
expression
حالت
manner
حالت
state-
حالت
temperaments
حالت
status
حالت
states
حالت
unexpressive
بی حالت
stated
حالت
temperament
حالت
disposition
حالت
condition
حالت
febricity
حالت تب
fettle
حالت
grain
حالت
expressions
حالت
situation
حالت
equilibrium state
حالت تعادل
erectness
حالت عمودی
excited state
حالت برانگیخته
expressive eyes
چشمان با حالت
equation of state
معادله حالت
energy state
حالت انرژی
initial state
حالت اغازی
incipincy
حالت نخستین
doubtfulness
حالت تردید
doughiness
حالت خمیری
downiness
حالت کرکی
drinking bout
حالت مستی
averaged
در حالت کلی
exceptional case
حالت استثنایی
drive state
حالت سائقی
drowsihead
حالت نیمخواب
eburnation
حالت عاجی
eigenstate
حالت انرژی
deplorble condltion
حالت زار
facial expression
حالت چهره
fugitiveness
حالت شخص
gas phase
حالت گازی
idiocrasy
حالت مخصوص
glassy state
حالت شیشهای
vitreus state
حالت شیشهای
goutiness
حالت نقرسی
iciness
حالت یخی
ground state
حالت پایه
hang over
حالت خماری
heat proof quality
حالت نسوزی
i.c.
حالت اولیه
free wheeling
حالت خلاصی
in form
خوش حالت
febile
دارای حالت تب
grittiness
حالت شنی
incipience
حالت نخستین
inactive status
حالت انتساب
in a state of depression
در حالت افسردگی
feminineness
حالت زنانه
feminity
حالت زنانه
final state
حالت پایانی
ignition condition
حالت احتراق
idle position
حالت سکون
humanness
حالت انسانیت
deliverable state
در حالت تحویل
possessive
حالت اضافه
genitive
حالت اضافه
sulkily
با حالت قهر
accusative
حالت مفعولی
worst-case scenario
بدترین حالت
accidentalness
حالت اتفاقی
acedia
حالت خ-لسه
adrenergic reponse state
حالت پر ادرنالینی
affectedly
با حالت بخودگرفته
affectivity
حالت عاطفی
amentia
حالت هذیان
defensive
حالت تدافع
possessives
حالت اضافه
domesticity
حالت اهلی
fluidity
حالت مایعی
resilience
حالت ارتجاعی
crudely
در حالت خامی
sponginess
حالت ابری
Lucky you!
<idiom>
خوش به حالت!
mopishly
با حالت افسرده
nervousness
حالت عصبانی
defensively
با حالت تدافع
defensively
حالت دفاعی
thirstily
با حالت تشنگی
worst case scenario
بدترین حالت
answer mode
حالت جواب
burst mode
حالت پیوسته
chararcter mode
حالت دخشهای
childishness
حالت بچگی
circuit opening
حالت مدارباز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com