Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
juvenescence
حالت جوان شدن
Other Matches
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princox
جوان ژیگولو جوان جلف
princock
جوان ژیگولو جوان جلف
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
callan
جوان
adolescents
جوان
lass
زن جوان
adolescent
جوان
yoth
جوان
young persons
جوان
callant
جوان
beardless
جوان
juvenescent
نو جوان
frying
جوان
moll
زن جوان
fry
جوان
fries
جوان
molls
زن جوان
younger
جوان
youth
جوان
young
جوان
youths
جوان
dells
زن جوان
lasses
زن جوان
dell
زن جوان
nagged
اسب جوان
playboys
جوان عیاش
boyo
پسربچه جوان
nag
اسب جوان
youngish
جوان وار
nags
اسب جوان
to die young
جوان مردن
ephebophilia
جوان خواهی
snot
جوان گستاخ
floozy
زن جوان بوالهوس
young population
جمعیت جوان
youngish
نسبتا جوان
yong lion
شیر جوان
insenescible
همیشه جوان
immature soil
خاک جوان
lionet
شیر جوان
juvenescent
تازه جوان
punks
جوان ولگرد
swain
جوان روستایی
punk
جوان ولگرد
playboy
جوان عیاش
playboy
جوان دخترباز
playboys
جوان دخترباز
puss
دخترک زن جوان
trull
دختر جوان
young smith
اسمیت جوان
young and old
پیر و جوان
juvenescent
جوان شونده
peachick
جوان خودفروش
gigolos
جوان جلف
rejuvenation
جوان سازی
youthful
جوان باطراوت
beau
جوان شیک
gigolo
جوان جلف
rejuveoize
دوباره جوان شدن
sows
ماده خوک جوان
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
sow
ماده خوک جوان
yoth
شخص جوان جوانمرد
skipjack
جوان ژیگولووخود نما
young turk
افسر جوان افراطی
sowed
ماده خوک جوان
youths
شباب شخص جوان
filly
دختر شوخ و جوان
rejuvenating
دوباره جوان کردن
rejuvenesce
دوباره جوان شدن
rejuvenates
دوباره جوان کردن
rejuvenated
دوباره جوان کردن
to wear one's years well
خوب ماندن جوان
rejuvenate
دوباره جوان کردن
rejuvenation
دوباره جوان سازی
hooligan
جوان اوباش صفت
youth
شباب شخص جوان
rejuveoize
دوباره جوان کردن
cora
[سر ستونی در شکل زن جوان]
fillies
دختر شوخ و جوان
agerasia
پیر جوان نما
hooligans
جوان اوباش صفت
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
sweetbread
تیموس حیوانات جوان دنبلان
gill flirt
زن جوان سبک وهرزه دخترول
narcissus
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
He is not young anymore.
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
spring chicken
<idiom>
شخص جوان (بصورت منفی)
She doesnt like that young man.
از آن جوان خوشش نمی آید
maid
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
maids
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
You are 5 years younger than me.
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
chaperone
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperons
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
chaperones
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
chaperon
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
junker
جوان نجیب زاده المانی
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
johnny
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
hidden momentum of population growth
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
oaks
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
an unlicked cub
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
adonic
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
fuzz
ریش تازه جوان کرکی شدن
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
have an old head on young shoulders
<idiom>
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
passanger
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
duenna
زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
hope chest
جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
interplant
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
reformatory schools
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
jugend stil
[ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
probation
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
sugar daddy
<idiom>
پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
pullets
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullet
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
moods
حالت
case
حالت
phased
حالت
unexpressive
بی حالت
stance
حالت
phases
حالت
fettle
حالت
mood
حالت
posturing
حالت
predicaments
حالت
estate
حالت
if
حالت
make
حالت
phase
حالت
makes
حالت
posture
حالت
postured
حالت
postures
حالت
self
حالت
stances
حالت
cases
حالت
estates
حالت
predicament
حالت
ill conditioned
بد حالت
attitude
حالت
status
حالت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com