Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
free wheeling
حالت خلاصی
Other Matches
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
escaped
خلاصی
escapes
خلاصی
escaping
خلاصی
quietus
خلاصی
free wheeling
خلاصی
extrication
خلاصی
escape
خلاصی
riddance
خلاصی
rescuing
رهانیدن خلاصی
plays
خلاصی بازی
rescues
رهانیدن خلاصی
relief angle
زاویه خلاصی
rescued
رهانیدن خلاصی
played
خلاصی داشتن
rescue
رهانیدن خلاصی
plays
خلاصی داشتن
playing
خلاصی داشتن
played
خلاصی بازی
play
خلاصی داشتن
play
خلاصی بازی
playing
خلاصی بازی
quitting
رها سازی خلاصی
quit
رها سازی خلاصی
extricating
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricates
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricated
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricate
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
backlash
خلاصی در اثر اتصال شل و یاسائیدگی قطعات در هرمکانیزمی
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
escaping
رهایی جستن خلاصی جستن
escape
رهایی جستن خلاصی جستن
escapes
رهایی جستن خلاصی جستن
escaped
رهایی جستن خلاصی جستن
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
temper
حالت
mood
حالت
expressions
حالت
manner
حالت
stances
حالت
stance
حالت
disposition
حالت
situation
حالت
situations
حالت
attitude
حالت
attitudes
حالت
moods
حالت
expression
حالت
tempered
حالت
phase
حالت
if
حالت
make
حالت
makes
حالت
idiocrasy
حالت
postured
حالت
posturing
حالت
glass eyed
بی حالت
fettle
حالت
feverishness
حالت تب
ill conditioned
بد حالت
estates
حالت
predicaments
حالت
tempers
حالت
phases
حالت
estate
حالت
phased
حالت
queasiness
حالت قی
pyreticosis
حالت تب
line condition
حالت خط
case
حالت
cases
حالت
self
حالت
posture
حالت
predicament
حالت
febricity
حالت تب
stated
حالت
state
حالت
temperaments
حالت
temperament
حالت
status
حالت
stating
حالت
state-
حالت
unexpressive
بی حالت
states
حالت
postures
حالت
condition
حالت
grain
حالت
in a state of depression
در حالت افسردگی
erectness
حالت عمودی
exceptional case
حالت استثنایی
incipience
حالت نخستین
excited state
حالت برانگیخته
expressive eyes
چشمان با حالت
facial expression
حالت چهره
febile
دارای حالت تب
equilibrium state
حالت تعادل
inactive status
حالت انتساب
equation of state
معادله حالت
downiness
حالت کرکی
drinking bout
حالت مستی
doubtfulness
حالت تردید
drive state
حالت سائقی
drowsihead
حالت نیمخواب
eburnation
حالت عاجی
eigenstate
حالت انرژی
in form
خوش حالت
energy state
حالت انرژی
doughiness
حالت خمیری
feminineness
حالت زنانه
goutiness
حالت نقرسی
grittiness
حالت شنی
iciness
حالت یخی
i.c.
حالت اولیه
humanness
حالت انسانیت
heat proof quality
حالت نسوزی
hang over
حالت خماری
vitreus state
حالت شیشهای
glassy state
حالت شیشهای
gas phase
حالت گازی
feminity
حالت زنانه
ignition condition
حالت احتراق
final state
حالت پایانی
idle position
حالت سکون
averaged
در حالت کلی
on average
[on av.]
در حالت کلی
fugitiveness
حالت شخص
idiocrasy
حالت مخصوص
ground state
حالت پایه
dative
حالت برایی
defensive
حالت تدافع
genitive
حالت اضافه
worst-case scenario
بدترین حالت
worst case scenario
بدترین حالت
sulkily
با حالت قهر
accusative
حالت مفعولی
accidentalness
حالت اتفاقی
acedia
حالت خ-لسه
defensively
حالت دفاعی
defensively
با حالت تدافع
spasticity
حالت تشنج
thirstily
با حالت تشنگی
possessive
حالت اضافه
Lucky you!
<idiom>
خوش به حالت!
possessives
حالت اضافه
domesticity
حالت اهلی
fluidity
حالت مایعی
resilience
حالت ارتجاعی
crudely
در حالت خامی
marshiness
حالت مردابی
nervousness
حالت عصبانی
adrenergic reponse state
حالت پر ادرنالینی
affectedly
با حالت بخودگرفته
affectivity
حالت عاطفی
circuit opening
حالت مدارباز
circumstantiality
حالت وکیفیت
colloidal state
حالت کلوییدی
command mode
حالت فرماندهی
conjugality
حالت زناشویی
continuum state
حالت پیوستار
conversational mode
حالت محاورهای
corresponding state
حالت متنافر
counterpoise
حالت تعادل
creaminess
حالت سرشیری
deadness
حالت مرده
deliverable state
در حالت تحویل
deplorble condltion
حالت زار
childishness
حالت بچگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com