English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
spring حالت فنری داشتن
springs حالت فنری داشتن
Other Matches
spring حالت فنری
springs حالت فنری
avalement حالت فنری زانو
spring loaded دارای حالت فنری
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
statehood حالت ایالتی داشتن
concavity حالت مقعر داشتن
defensiveness حالت دفاعی داشتن
convexly حالت محدب داشتن
speeds حالت شانس خوب داشتن
speeding حالت شانس خوب داشتن
speed حالت شانس خوب داشتن
guarding حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
springy فنری
whippy فنری
automatous فنری
elastic فنری
latch needle فنری
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
latches شب بند فنری
snapped گیره فنری
recoil فنری بودن
recoiled فنری بودن
snaps گیره فنری
latch شب بند فنری
washers پولک فنری
springs فنر فنری
fahnestock clip گیره فنری
scarificator نشتر فنری
recoiling فنری بودن
recoils فنری بودن
farthingale دامن فنری
spring فنر فنری
spring mattress دشک فنری
hardboard تخته فنری
eyeglass عینک فنری
flexible roller bearing رولبرینگ فنری
snap گیره فنری
spring coupling کوپلینگ فنری
spring pressure gage فشارسنج فنری
spring power hammer چکش فنری
spring plate صفحه فنری
snapping گیره فنری
elastic pavement روسازی فنری
hydrospring فنری روغنی
spring balance تعادل فنری
door latch چفت فنری
spring contact کنتاکت فنری
snap switch کلید فنری
spring balanced ترازوی فنری
bouncy فنری پس جهنده
washer پولک فنری
spring washer واشر فنری
elasticity خاصیت فنری
spring suspension تعلیق فنری
lanternfolding فانوس فنری
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
hydrospring دستگاه فنری روغنی
springiness خاصیت فنری ارتجاع
elastic فنری سبک روح
dandy cart چرخ فنری شیرفروشان
lock spring قاب ساعت فنری
spring tester دستگاه ازمایش فنری
tongues زبانه فنری کوچک
resilient نشان دهنده فنری
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
gate قسمت فنری قلاب کوهنوردی
gates قسمت فنری قلاب کوهنوردی
spring loaded فنری کلید ناپایدار در مخابرات
lilts خوش نوا جهش یا حرکت فنری
lilt خوش نوا جهش یا حرکت فنری
barrel chair صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
catapult هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
impact چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy.
impacts چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy.
elasticity خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
hoopskirt دامن وپیراهن فنری زنها دامن ژوپن
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
modulus of elasticity ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
manner حالت
predicaments حالت
idiocrasy حالت
estate حالت
estates حالت
queasiness حالت قی
disposition حالت
expression حالت
predicament حالت
expressions حالت
situations حالت
attitude حالت
mood حالت
makes حالت
posture حالت
pyreticosis حالت تب
posturing حالت
moods حالت
make حالت
if حالت
attitudes حالت
situation حالت
postures حالت
ill conditioned بد حالت
postured حالت
phase حالت
phased حالت
states حالت
phases حالت
stating حالت
febricity حالت تب
stated حالت
grain حالت
unexpressive بی حالت
tempered حالت
temper حالت
temperament حالت
temperaments حالت
tempers حالت
state حالت
state- حالت
case حالت
glass eyed بی حالت
stance حالت
condition حالت
stances حالت
line condition حالت خط
self حالت
fettle حالت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com