English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
English Persian
objective حالت مفعولی
objectives حالت مفعولی
accusative حالت مفعولی
objective case حالت مفعولی
Search result with all words
dative حالت مفعولی غیرصریح حقیقی
dative حالت مفعولی اعطایی
object case حالت مفعولی یا مفعولیت
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
Other Matches
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
accusatory مفعولی
passive مفعولی
obj مفعولی
passives مفعولی
passive particpial abjective صفت اسم مفعولی
object genitive مضاف الیه مفعولی
passive particpial abjective اسم مفعولی که بطورصفت بکاررود
participle وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
participles وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming حالت دهی در حالت سرد
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
situations حالت
posture حالت
fettle حالت
temper حالت
postured حالت
cases حالت
posturing حالت
postures حالت
disposition حالت
status حالت
glass eyed بی حالت
stance حالت
feverishness حالت تب
febricity حالت تب
tempers حالت
manner حالت
makes حالت
make حالت
expression حالت
idiocrasy حالت
pyreticosis حالت تب
situation حالت
if حالت
ill conditioned بد حالت
attitude حالت
queasiness حالت قی
attitudes حالت
case حالت
expressions حالت
stances حالت
stated حالت
states حالت
stating حالت
estate حالت
state- حالت
grain حالت
predicaments حالت
temperament حالت
temperaments حالت
state حالت
mood حالت
estates حالت
tempered حالت
self حالت
line condition حالت خط
predicament حالت
unexpressive بی حالت
phased حالت
phases حالت
moods حالت
condition حالت
phase حالت
jussive حالت امری
isopiestic حالت فشارمتعادل
grittiness حالت شنی
incipience حالت نخستین
humanness حالت انسانیت
logical state حالت یک منطقی
kashrut حالت جواز
input mode حالت ورودی
lucid interval حالت افاقه
initial state حالت اغازی
locative حالت مکانی
ground state حالت پایه
kashruth حالت جواز
lethargically با حالت سبات
idiocrasy حالت مخصوص
iciness حالت یخی
liquid state حالت مایع
linearity حالت طولی
idle position حالت سکون
ignition condition حالت احتراق
heat proof quality حالت نسوزی
incipincy حالت نخستین
hang over حالت خماری
i.c. حالت اولیه
limit state حالت حدی
in a state of depression در حالت افسردگی
in form خوش حالت
inactive status حالت انتساب
insert mode حالت درج
periodicity حالت تناوبی
gas phase حالت گازی
amentia حالت هذیان
answer mode حالت جواب
answer mode حالت پاسخ
antisepsis حالت ضد عفونی
arborescence حالت شاخهای
atilt با حالت حمله
automatism حالت خودکاری
balanced state حالت تعادل
balanced state حالت متوازن
balanced state حالت متعادل
balminess حالت مرهمی
borderline state حالت مرزی
burst mode حالت پیوسته
chararcter mode حالت دخشهای
circuit opening حالت مدارباز
affectivity حالت عاطفی
affectedly با حالت بخودگرفته
adrenergic reponse state حالت پر ادرنالینی
dative حالت برایی
thirstily با حالت تشنگی
possessive حالت اضافه
possessives حالت اضافه
domesticity حالت اهلی
fluidity حالت مایعی
resilience حالت ارتجاعی
crudely در حالت خامی
nervousness حالت عصبانی
defensively با حالت تدافع
defensively حالت دفاعی
defensive حالت تدافع
genitive حالت اضافه
sulkily با حالت قهر
accidentalness حالت اتفاقی
acedia حالت خ-لسه
circumstantiality حالت وکیفیت
colloidal state حالت کلوییدی
command mode حالت فرماندهی
equation of state معادله حالت
equilibrium state حالت تعادل
erectness حالت عمودی
exceptional case حالت استثنایی
excited state حالت برانگیخته
expressive eyes چشمان با حالت
facial expression حالت چهره
febile دارای حالت تب
feminineness حالت زنانه
feminity حالت زنانه
final state حالت پایانی
free wheeling حالت خلاصی
fugitiveness حالت شخص
glassy state حالت شیشهای
vitreus state حالت شیشهای
energy state حالت انرژی
eigenstate حالت انرژی
eburnation حالت عاجی
conjugality حالت زناشویی
continuum state حالت پیوستار
conversational mode حالت محاورهای
corresponding state حالت متنافر
counterpoise حالت تعادل
creaminess حالت سرشیری
deadness حالت مرده
deliverable state در حالت تحویل
deplorble condltion حالت زار
doubtfulness حالت تردید
doughiness حالت خمیری
downiness حالت کرکی
drinking bout حالت مستی
childishness حالت بچگی
drive state حالت سائقی
drowsihead حالت نیمخواب
goutiness حالت نقرسی
translucence حالت زجاجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com