Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
tangency
حالت مماس
Other Matches
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
tangents
مماس
tangent
مماس
endless screw
پیچ مماس
tangents
خط مماس جیب
contact lenses
عدسی مماس
contact lens
عدسی مماس
tangent
خط مماس جیب
awash
مماس با سطح اب
asymptote
مماس ازلی
surface of impact
سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
serpentine
حرکت در ساختن دو شکل مانند 8 لاتین مماس با هم
counter
چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
countering
چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
countered
چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
blind side
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
kissing button
برامدگی روی زه که درکشیدن کامل کمان با لب کمانگیر مماس میشود
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
dapping
نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
vortex line
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
abutted
مماس بودن مجاور بودن
abuts
مماس بودن مجاور بودن
abut
مماس بودن مجاور بودن
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
queasiness
حالت قی
stances
حالت
makes
حالت
glass eyed
بی حالت
tempers
حالت
case
حالت
make
حالت
postures
حالت
tempered
حالت
situations
حالت
attitude
حالت
febricity
حالت تب
disposition
حالت
manner
حالت
pyreticosis
حالت تب
idiocrasy
حالت
expressions
حالت
feverishness
حالت تب
posture
حالت
expression
حالت
fettle
حالت
temper
حالت
postured
حالت
attitudes
حالت
cases
حالت
stance
حالت
stated
حالت
states
حالت
mood
حالت
stating
حالت
state-
حالت
grain
حالت
estates
حالت
line condition
حالت خط
predicaments
حالت
predicament
حالت
temperament
حالت
temperaments
حالت
state
حالت
moods
حالت
if
حالت
situation
حالت
status
حالت
self
حالت
phase
حالت
unexpressive
بی حالت
phased
حالت
phases
حالت
ill conditioned
بد حالت
posturing
حالت
estate
حالت
condition
حالت
isopiestic
حالت فشارمتعادل
limit state
حالت حدی
ignition condition
حالت احتراق
idiocrasy
حالت مخصوص
idle position
حالت سکون
space condition
حالت فاصله
linearity
حالت طولی
liquid state
حالت مایع
goutiness
حالت نقرسی
in a state of depression
در حالت افسردگی
in form
خوش حالت
kashruth
حالت جواز
kashrut
حالت جواز
jussive
حالت امری
iciness
حالت یخی
i.c.
حالت اولیه
humanness
حالت انسانیت
heat proof quality
حالت نسوزی
hang over
حالت خماری
insert mode
حالت درج
input mode
حالت ورودی
initial state
حالت اغازی
incipincy
حالت نخستین
ground state
حالت پایه
incipience
حالت نخستین
inactive status
حالت انتساب
grittiness
حالت شنی
lethargically
با حالت سبات
vitreus state
حالت شیشهای
affectivity
حالت عاطفی
amentia
حالت هذیان
answer mode
حالت جواب
answer mode
حالت پاسخ
antisepsis
حالت ضد عفونی
arborescence
حالت شاخهای
atilt
با حالت حمله
automatism
حالت خودکاری
balanced state
حالت تعادل
balanced state
حالت متوازن
balanced state
حالت متعادل
balminess
حالت مرهمی
borderline state
حالت مرزی
burst mode
حالت پیوسته
childishness
حالت بچگی
affectedly
با حالت بخودگرفته
adrenergic reponse state
حالت پر ادرنالینی
acedia
حالت خ-لسه
dative
حالت برایی
thirstily
با حالت تشنگی
possessive
حالت اضافه
possessives
حالت اضافه
domesticity
حالت اهلی
fluidity
حالت مایعی
resilience
حالت ارتجاعی
crudely
در حالت خامی
nervousness
حالت عصبانی
defensively
با حالت تدافع
defensively
حالت دفاعی
defensive
حالت تدافع
genitive
حالت اضافه
sulkily
با حالت قهر
accusative
حالت مفعولی
accidentalness
حالت اتفاقی
circuit opening
حالت مدارباز
circumstantiality
حالت وکیفیت
colloidal state
حالت کلوییدی
eigenstate
حالت انرژی
energy state
حالت انرژی
equation of state
معادله حالت
equilibrium state
حالت تعادل
erectness
حالت عمودی
exceptional case
حالت استثنایی
excited state
حالت برانگیخته
expressive eyes
چشمان با حالت
facial expression
حالت چهره
febile
دارای حالت تب
feminineness
حالت زنانه
feminity
حالت زنانه
final state
حالت پایانی
free wheeling
حالت خلاصی
fugitiveness
حالت شخص
gas phase
حالت گازی
eburnation
حالت عاجی
drowsihead
حالت نیمخواب
drive state
حالت سائقی
command mode
حالت فرماندهی
conjugality
حالت زناشویی
continuum state
حالت پیوستار
conversational mode
حالت محاورهای
corresponding state
حالت متنافر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com