Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
stretcher bearer
حامل تخت روان
stretcher-bearer
حامل تخت روان
stretcher-bearers
حامل تخت روان
Other Matches
weapon carrier
کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
psychologically
از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
gerent
حامل
bearers
حامل
bearer cheque
چک حامل
conveyor
حامل
conveyer
حامل
stave
حامل
vectors
حامل
vehicle
حامل
vehicles
حامل
vector
حامل
porters
حامل
bearer
حامل
porter
حامل
carriers
حامل
carrier
حامل
color carrier
حامل رنگ
vectorial
حامل بردار
radius vector
شعاع حامل
carrier gas
گاز حامل
vehicle
حامل رسانه
payable to the bearer
در وجه حامل
carrier frequency
فرکانس حامل
messengers
طناب حامل
bearer
در وجه حامل
video carrier
حامل ویدئو
carrier detect
تشخیص حامل
carrier system
سیستم حامل
vector
حامل بردار
carrier wave
موج حامل
tape transport
حامل نوار
carrier frequency
بسامد حامل
linkmen
حامل مشعل
vehicles
حامل رسانه
linkboy
حامل مشعل
bearing
زاویه حامل
osborne shackle
قلاب حامل
thurifer
حامل بخوردان
thurifer
حامل مجمر
vectors
حامل بردار
transports
ترابری حامل
bearing angle
زاویه حامل
data carrier
حامل داده ها
breech block carrier
حامل کولاس
data carrier
حامل داده
bearer cheque
چک در وجه حامل
transported
ترابری حامل
carrier detect
کشف حامل
transporting
ترابری حامل
bearer bond
سند حامل
gestatorial
حامل پاپ
messenger
طناب حامل
bearers
در وجه حامل
messenger wire
سیم حامل
linkman
حامل مشعل
transport
ترابری حامل
sound carrier
حامل صوت
image carrier
حامل تصویر
comporting
دربرداشتن حامل بودن
comported
دربرداشتن حامل بودن
slaver
کشتی حامل بردگان
carrier
حامل غلطک حمال
platforms
رسانگر حامل گیرنده
platform
رسانگر حامل گیرنده
comport
دربرداشتن حامل بودن
comports
دربرداشتن حامل بودن
perseus
حامل راس الغول
caddie
حامل وسایل بازیگر
armor bearer
حامل اسلحه زرهدار
bearer bond
سند در وجه حامل
bearer stock
اسناد در وجه حامل
current carrying conductor
رسانای حامل بار
caddy
حامل وسایل بازیگر
carrier color signal
پیام رنگی حامل
carriers
حامل غلطک حمال
carriers
برنامه حامل میکرب
carrier
برنامه حامل میکرب
carrier frequency
فرکانس موج حامل
gestatoraial chair
کرسی حامل پاپ
telephone carrier current
جریان حامل تلفنی
pay to the bearer
دروجه حامل بپردازید
caddying
حامل وسایل بازیگر
caddies
حامل وسایل بازیگر
caddied
حامل وسایل بازیگر
victualler
کشتی حامل خواربار
warrant to bearer
به حواله کرد حامل
weapon carrier
حامل جنگ افزار
stave
روی خط حامل نوشتن
persi
حامل راس الغول
party boat
قایق بزرگ حامل مشتریان
color carrier reference
فاز مبنای حامل رنگ
conversion angle
زاویه حامل مسیر ناو
payable to bearer
قابل پرداخت در وجه حامل
flagships
کشتی حامل پرچم امیرالبحری
ignitor
محفظه حامل باروت اشتعال
flag ship
ناوسرفرماندهی کشتی حامل دریادار
flagship
کشتی حامل پرچم امیرالبحری
signal
هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
Please pay the bearer .
دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
signalled
هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signaled
هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
vector
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
charge carrier
حامل بار
[فیزیک]
[شیمی]
[مهندسی]
vectorial
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
bank note
چک تضمین شده سند در وجه حامل
airdrop container
جعبه حامل بار دربارریزی هوایی
frequency medulation
تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
vectors
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
carabineer
سرباز حامل تفنگ کارابین کوتاه
carriage paid to
هزینه حمل به حامل پرداخت شده
carabinier
سرباز حامل تفنگ کارابین کوتاه
carrier frequency
فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
signpost
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
radar picket cap
هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
signposts
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
carrier wave
موج حامل امواج رادار یا بی سیم
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
guided missile cruiser
زره شکن حامل موشک هدایت شونده
light quantum
کوچکترین ذره حامل انرژی درنورواشعه تابشی
carriage and insurance paid to
هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
destination carrier
کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
outriggers
اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
black endorsement
براتی که در وجه حامل فهرنویسی شده باشد
blank endorsement
فهر نویسی بدون ذکر نام حامل
taperer
حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
information box
قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
nose piece
قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
ensigns
سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
scabbing
بوش گذاری در فضای دیواره واگنهای حامل مهمات
ensign
سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
led line
خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
strop
ریل بندیهای داخل هواپیمابرای اتصال کابل چتر حامل بار
flowing
روان
fluent
روان
glib
روان
inviscid
روان
gushing
روان
ghosts
روان
liquids
روان
cursive
روان
dust bowl
شن روان
spirit
روان
flowingly
روان
spiriting
روان
lotic water
اب روان
glibly
روان
slurry
گل روان
ghost
روان
liquidly
روان
handiest
روان
facile
روان
fluid
روان
running water
اب روان
handy
روان
fluids
روان
profluent
روان
liquid
روان
handier
روان
easier
روان
psyche
روان
easy
روان
shifting sand
شن روان
easiest
روان
voluble
روان
re issuable notes
اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
ballpens
روان نویس ها
ballpoints
روان نویس ها
psychophysiology
روان- فیزیولوژی
ball pens
روان نویس ها
smoothe
روان بی تکان
psychophysics
روان- فیزیک
strecher
تخت روان
ballpoint pens
روان نویس ها
psychosomatics
روان تنایی
quick gravel
ریگ روان
versatile
روان سلیس
sleep walker
خوابیده شب روان
sedan chaire
تخت روان
running sand
ریگ روان
psychotherapeutic
روان درمانبخش
moving stairway
پله روان
moving staircase
پله روان
escalator
پله روان
psychoneurotic
روان رنجور
gushingly
بطور روان
palanquin
تخت روان
palankeen
تخت روان
psychedelic
روان گردان
neuroticism
روان رنجورخویی
moving staircase
پله روان
mind body problem
مساله تن و روان
to let off
روان ساختن
liquid fire
اتش روان
traumatism
روان زخم
to run off
روان بودن
it rained blood
روان بود
lash vi
روان شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com