English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (2 milliseconds)
English Persian
video carrier حامل ویدئو
Other Matches
weapon carrier کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
video ویدئو
videoed ویدئو
videoing ویدئو
videos ویدئو
TV/video button ویدئو
video frequency بسامد ویدئو
video frequency فرکانس ویدئو
adjacent video ویدئو مجاور
video detector اشکارساز ویدئو
video signal پیام ویدئو
video signal سیگنال یا علامت ویدئو
video amplifier فزون ساز ویدئو
crystal video rectifier یکسوکننده بلورین ویدئو
Montevideo شهر مونته ویدئو
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
bearers حامل
porters حامل
porter حامل
gerent حامل
conveyor حامل
conveyer حامل
stave حامل
vector حامل
bearer cheque چک حامل
vectors حامل
vehicles حامل
carriers حامل
bearer حامل
vehicle حامل
carrier حامل
carrier gas گاز حامل
carrier frequency فرکانس حامل
carrier frequency بسامد حامل
carrier detect تشخیص حامل
carrier detect کشف حامل
bearer bond سند حامل
bearing angle زاویه حامل
bearer cheque چک در وجه حامل
carrier system سیستم حامل
carrier wave موج حامل
sound carrier حامل صوت
payable to the bearer در وجه حامل
osborne shackle قلاب حامل
tape transport حامل نوار
messenger wire سیم حامل
thurifer حامل مجمر
linkboy حامل مشعل
thurifer حامل بخوردان
vectorial حامل بردار
image carrier حامل تصویر
gestatorial حامل پاپ
data carrier حامل داده
data carrier حامل داده ها
radius vector شعاع حامل
breech block carrier حامل کولاس
bearing زاویه حامل
transporting ترابری حامل
transports ترابری حامل
color carrier حامل رنگ
bearer در وجه حامل
vehicles حامل رسانه
vehicle حامل رسانه
linkman حامل مشعل
messengers طناب حامل
linkmen حامل مشعل
vector حامل بردار
transported ترابری حامل
messenger طناب حامل
bearers در وجه حامل
transport ترابری حامل
vectors حامل بردار
comporting دربرداشتن حامل بودن
platform رسانگر حامل گیرنده
comports دربرداشتن حامل بودن
platforms رسانگر حامل گیرنده
stretcher-bearers حامل تخت روان
slaver کشتی حامل بردگان
gestatoraial chair کرسی حامل پاپ
perseus حامل راس الغول
persi حامل راس الغول
comported دربرداشتن حامل بودن
comport دربرداشتن حامل بودن
current carrying conductor رسانای حامل بار
pay to the bearer دروجه حامل بپردازید
telephone carrier current جریان حامل تلفنی
weapon carrier حامل جنگ افزار
bearer stock اسناد در وجه حامل
bearer bond سند در وجه حامل
carriers حامل غلطک حمال
carriers برنامه حامل میکرب
armor bearer حامل اسلحه زرهدار
carrier حامل غلطک حمال
stave روی خط حامل نوشتن
warrant to bearer به حواله کرد حامل
caddy حامل وسایل بازیگر
carrier برنامه حامل میکرب
carrier frequency فرکانس موج حامل
victualler کشتی حامل خواربار
stretcher bearer حامل تخت روان
stretcher-bearer حامل تخت روان
carrier color signal پیام رنگی حامل
caddying حامل وسایل بازیگر
caddies حامل وسایل بازیگر
caddied حامل وسایل بازیگر
caddie حامل وسایل بازیگر
signal هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
payable to bearer قابل پرداخت در وجه حامل
Please pay the bearer . دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
signaled هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
color carrier reference فاز مبنای حامل رنگ
signalled هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
flagship کشتی حامل پرچم امیرالبحری
conversion angle زاویه حامل مسیر ناو
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
ignitor محفظه حامل باروت اشتعال
flagships کشتی حامل پرچم امیرالبحری
flag ship ناوسرفرماندهی کشتی حامل دریادار
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
bank note چک تضمین شده سند در وجه حامل
carrier wave موج حامل امواج رادار یا بی سیم
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
carabineer سرباز حامل تفنگ کارابین کوتاه
carrier frequency فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
carabinier سرباز حامل تفنگ کارابین کوتاه
carriage paid to هزینه حمل به حامل پرداخت شده
airdrop container جعبه حامل بار دربارریزی هوایی
common carrier متصدی حمل ونقل حامل مشترک
radar picket cap هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
signpost تیر حامل اعلان تابلو راهنما
frequency medulation تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
signposts تیر حامل اعلان تابلو راهنما
light quantum کوچکترین ذره حامل انرژی درنورواشعه تابشی
blank endorsement فهر نویسی بدون ذکر نام حامل
carriage and insurance paid to هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
destination carrier کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
black endorsement براتی که در وجه حامل فهرنویسی شده باشد
outriggers اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
guided missile cruiser زره شکن حامل موشک هدایت شونده
taperer حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
nose piece قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
led line خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
information box قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
ensign سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
ensigns سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
scabbing بوش گذاری در فضای دیواره واگنهای حامل مهمات
strop ریل بندیهای داخل هواپیمابرای اتصال کابل چتر حامل بار
re issuable notes اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
air delivery container جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
ignited اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignites اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
offensive weapon در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com