Dictiornary-Farsi | حاکم محلی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
local government	حاکم محلی


Other Matches

bitblt	در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit	در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
localism	ایین محلی علاقه محلی
local procurement	تدارک محلی فراورده محلی
local posts	پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
Governor Generals	حاکم کل
gerent	حاکم
imperative	حاکم
imperatives	حاکم
referee	حاکم
judging	حاکم
judges	حاکم
judged	حاکم
kami	حاکم
gynecocrat	حاکم زن
dominant	حاکم
governesses	حاکم زن
governess	حاکم زن
referees	حاکم
refereeing	حاکم
refereed	حاکم
judge	حاکم
regnant	حاکم
Governor General	حاکم کل
commanding	حاکم
arbitress	حاکم
rulers	حاکم
burgomaster	حاکم
Governors General	حاکم کل
governors	حاکم
governor	حاکم
ruler	حاکم
plutocracies	دولتمندان حاکم
sovereigns	حاکم مسلط
sovereign	حاکم مسلط
autocrats	حاکم مطلق
military governor	حاکم نظامی
despot	حاکم مطلق
autocrat	حاکم مطلق
despots	حاکم مطلق
ruling class	طبقه حاکم
autarky	حاکم مطلق
autarchy	حاکم مطلق
castellan	حاکم قصر
chief tomn	حاکم نشین
magistrate	حاکم صلحیه
plutocracy	دولتمندان حاکم
governor's seat	حاکم نشین
governing law	قانون حاکم
magistrates	حاکم صلحیه
ethnarch	حاکم استاندار
dynast	حاکم سردودمان
paramount	حاکم عالیمقام
governors	حاکم رئیس زندان
chief residence	مقرعمده حاکم نشین
governor	حاکم رئیس زندان
burgess	حاکم یاقاضی شهر
legates	نماینده پاپ حاکم
nationality law	قانون حاکم برتابعیت
legate	نماینده پاپ حاکم
county towns	حاکم نشین استان
chatelain	بانوی حاکم قلعه
county town	حاکم نشین استان
quisling	حاکم دست نشانده اجنبی
reeve	حاکم عرف مامور اجرا
govern	حاکم بودن فرمانداری کردن
governed	حاکم بودن فرمانداری کردن
quislings	حاکم دست نشانده اجنبی
governs	حاکم بودن فرمانداری کردن
tyrant	حاکم و سلطان مستبد یاستمگر
tyrants	حاکم و سلطان مستبد یاستمگر
lictor	پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
tyrant	حاکم ستمگر یا مستبد سلطان فالم
tyrants	حاکم ستمگر یا مستبد سلطان فالم
sea power	نیروی دریایی کشور حاکم بر دریاها
spoils system	سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
governess	زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses	زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
blue law	قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue laws	قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
occupation crossing	پل محلی
natives	محلی
local	محلی
residential	محلی
locals	محلی
domestic	محلی
local <adj.>	محلی
topical	محلی
autochthonous	محلی
autochthon	محلی
regional <adj.>	محلی
regionally	محلی
regional	محلی
sympatry	هم محلی
native	محلی
local line	خط محلی
vernacular	محلی
parochial	محلی
vernaculars	محلی
local paper	روزنامه محلی
patter	لهجه محلی
pattered	لهجه محلی
pattering	لهجه محلی
patters	لهجه محلی
ordinance	مقررات محلی
ordinances	مقررات محلی
civil time	ساعت محلی
local mode	باب محلی
local national	سکنه محلی
domestic economy	اقتصاد محلی
off	از محلی بخارج
local network	شبکه محلی
localized	محلی - محصوربهیکمحل
local norm	هنجار محلی
brogue	لهجه محلی
local vertical	قائم محلی
local terminal	پایانه محلی
local procurement	خرید محلی
provincial	ولایتی محلی
local purchase	خرید محلی
local road	راه محلی
local store	ذخیره محلی
costumes	لباس محلی
costume	لباس محلی
local time	وقت محلی
local variable	متغیر محلی
territorial	محلی منطقهای
local loop	حلقه محلی
local terminal	ترمینال محلی
local time	زمان محلی
local storage	انباره محلی
dialects	زبان محلی
place	در محلی گذاردن
provincialism	محلی اندیشی
local government	حکومت محلی
dialect	زبان محلی
local authority	انجمن محلی
places	در محلی گذاردن
local file	فایل محلی
brogues	لهجه محلی
parish council	شورای محلی
provincial road	جاده محلی
local security	تامین محلی
regional purchase	خرید محلی
local enquiry	بازجویی محلی
local echo	پژواک محلی
local currency	پول محلی
local circuit	مدار محلی
local center	مرکز محلی
local group	گروه محلی
kangoroo court	دادگاه محلی
legman	خبرنگار محلی
indigenous industries	صنایع محلی
local area network	شبکه محلی
homebred	بازیگر محلی
placing	در محلی گذاردن
localism	اصطلاح محلی
local investigation	تحقیق محلی
local intelligence	هوش محلی
sepoy	پاسبان محلی
homebrew	بازیگر محلی
step out	از محلی خارج شدن
local subscriber	مشترک تلفنی محلی
emplace	در محلی قرار دادن
local warning	اعلام خطر محلی
square dance	رقص محلی امریکا
local group of galaxies	کهکشانهای گروه محلی
local area network	شبکه ناحیه محلی
overwrite	نوشته داده در محلی
overwrite	بالای محلی نوشتن
lock up	در محلی محصور کردن
rural district council	انجمن محلی زراعی
local exchange	ردوبدل کننده محلی
local hour angle	زاویه ساعتی محلی
take it out on <idiom>	بی محلی به خاطر عصبانیت
To keep away from a place.	از محلی دور شدن
somewheres	یک جایی دریک محلی
district call box	جعبه خبر محلی
local traffic	رفت و امد محلی
locked up	در محلی محصور کردن
local authority	مرجع صلاحیتدار محلی
traject	از محلی عبور کردن
to go on the parish	اعانه محلی گرفتن
getup <idiom>	لباس محلی پوشیدن
somewhere	یک جایی دریک محلی
local	داخلی اخبار محلی
overrun	سرتاسر محلی رافراگرفتن
autonomy	استقلال محلی محدود
decentralised	حکومت محلی دادن
reference	دستیابی به محلی در حافظه
references	دستیابی به محلی در حافظه
decentralises	حکومت محلی دادن
decentralising	حکومت محلی دادن
decentralize	حکومت محلی دادن
grass roots	اجتماع محلی منشاء
overrunning	سرتاسر محلی رافراگرفتن
overruns	سرتاسر محلی رافراگرفتن
recorder	رئیس دادگاه محلی
recorders	رئیس دادگاه محلی
vernacularism	استعمال زبان محلی