Total search result: 202 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
cereal |
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود |
cereals |
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود |
|
|
Other Matches |
|
eryngo |
ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود |
benzocaine |
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود |
sour mash |
غلات خیسانده برای تهیه مشروبات |
micronutrient |
عنصر غذایی کم مصرف |
macronutrient |
عنصر غذایی پر مصرف |
Is breakfast included? |
آیا شامل صبحانه هم میشود؟ |
preparatorily |
بعنوان تهیه |
taskwork |
کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود |
prototype |
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود |
prototypes |
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود |
tail group |
مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود |
lupulin |
خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود |
queen of |
دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود |
amphetamine |
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود |
mulch |
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود |
mulches |
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود |
amphetamines |
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود |
curf |
خاکی که اجر از ان تهیه میشود |
simnel |
نانی که از ارد ریزواعلی تهیه میشود |
champagne |
نام مشروبی که درشامپانی فرانسه تهیه میشود |
green soap |
صابون ملایمی که ازروغنهای گیاهی تهیه میشود |
corsage |
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود |
chromolithograph |
عکس رنگی که بوسیله چاپ سنگی تهیه میشود |
corsages |
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود |
form utility |
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود |
open policy |
بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود |
goulash |
نوعی غذا که با گوشت گاو یاگوساله و سبزیجات تهیه میشود |
open cover |
بیمه نامهای که جهت حمل محمولههای متعدد تهیه میشود |
cut and cover shelter |
سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود |
galbanum |
نوعی صمغ زرد رنگ که از گیاهی شبیه انقوزه گرفته میشود و مصرف طبی دارد |
bituminous paint |
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود |
precedent |
نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود |
precedents |
نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود |
barbiturate |
نمک اسید باربیتوریک مشتقات اسید باربیتوریک که بعنوان داروی مسکن وخواب اورتجویز میشود |
fuel cooled oil cooler |
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود |
mosaic mountant |
صفحه تهیه موزاییک تابلویی که عکسهای موزاییک هوایی به ان وصل میشود |
cereal |
غلات |
grain |
حبوبات |
grain |
غلات |
frijole |
حبوبات |
frijol |
حبوبات |
freeware |
نرم افزار که بدون هزینه دراختیار مصرف کننده قرار داده میشود برنامه رایگان رایگان ابزار |
canister |
ظرف حبوبات |
anticrop agent |
عامل ضد غلات |
grain rust |
زنگ حبوبات |
gristmill |
اسیاب غلات |
income velocity of money |
سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود |
grain |
دان تفاله حبوبات |
legumin |
ماده البومینی حبوبات |
strickle |
وسیله کوبیدن غلات |
average propensity to consume |
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد |
diminishing utility |
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال |
consumer logistics |
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد |
rucks |
توده خرمن انبار حبوبات |
gramineous |
علف مانند دارای غلات |
silo |
مخزن زیرزمینی غلات و غیره |
leguminous |
وابسته به حبوبات وگیاهان خوردنی |
ruck |
توده خرمن انبار حبوبات |
reaganomics |
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود |
breakfasted |
صبحانه |
breakfasts |
صبحانه |
breakfasting |
صبحانه |
muesli |
صبحانه |
breakfast |
صبحانه |
bed and breakfast |
بستر و صبحانه |
Bed and Breakfast [B&B] |
تختخواب و صبحانه |
bed and breakfast |
اتاق و صبحانه |
halm |
ساقه وپوشال حبوبات وغیره که باانهاسقف رامیپوشانند |
haulm |
ساقه وپوشال حبوبات وغیره که باانهاسقف رامیپوشانند |
flowchart template |
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود |
breakfasting |
افطار صبحانه خوردن |
breakfasts |
افطار صبحانه خوردن |
for bed and breakfast |
برای تخت و صبحانه |
I'd like breakfast, please. |
لطفا صبحانه میخواهم. |
breakfast |
افطار صبحانه خوردن |
breakfasted |
افطار صبحانه خوردن |
laying up |
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی |
power consumer |
مصرف انرژی مصرف توان |
margin propensity to consume |
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد |
for half board |
برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی |
What is the price for bed and breakfast? |
قیمت برای تخت و صبحانه چقدر است؟ |
purveying |
تهیه اذوقه تهیه سورسات |
purvey |
تهیه اذوقه تهیه سورسات |
purveys |
تهیه اذوقه تهیه سورسات |
purveyed |
تهیه اذوقه تهیه سورسات |
skeletonizer |
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب |
top |
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی |
salt bag |
کیسه نمک [بافتی پارچه ای یا زیر و رو و یا بصورت قالیچه کوچک دارای پرز که جهت نگهدای از نکمک یا غلات بافته شده.] |
sector |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
sectors |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
universal |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
alimental |
غذایی |
trophic |
غذایی |
alimentary |
غذایی |
dietetical |
غذایی |
messes |
هم غذایی |
mess |
هم غذایی |
map compilation |
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه |
food perference |
رجحان غذایی |
lymph |
شیره غذایی |
foodstuff |
ماده غذایی |
food program |
برنامه غذایی |
food packet |
بسته غذایی |
food web |
شبکه غذایی |
food pyramid |
هرم غذایی |
food deprivation |
محرومیت غذایی |
food dtufe stuff |
ماده غذایی |
food preference |
پسند غذایی |
food industries |
صنایع غذایی |
foodstuffs |
ماده غذایی |
nutritiveness |
خاصیت غذایی |
diet |
رژیم غذایی |
ration |
جیره غذایی |
rationed |
جیره غذایی |
rations |
جیره غذایی |
dieted |
برنامه غذایی |
dieted |
رژیم غذایی |
dieting |
برنامه غذایی |
dieting |
رژیم غذایی |
diets |
برنامه غذایی |
diets |
رژیم غذایی |
diet |
برنامه غذایی |
regimen |
پرهیز غذایی |
food chains |
زنجیره غذایی |
food chain |
زنجیره غذایی |
regimens |
پرهیز غذایی |
food poisoning |
مسمویت غذایی |
grazing food chain |
زنجیره غذایی چرندگان |
I'm on a diet. |
من رژیم غذایی دارم. |
dailgy food allowance |
جیره غذایی روزانه |
Adulterated foodstuff. |
مواد غذایی تقلبی |
dietary |
مربوط به رژیم غذایی |
dietetic |
وابسته به رژیم غذایی |
botulism |
مسمومیت غذایی حاد |
provision room |
انبار مواد غذایی |
annual food plan |
برنامه غذایی سالیانه |
dietetics |
برنامه ریزی غذایی |
nutrients |
ماده مقوی از لحاظ غذایی |
sitology |
علم تغذیه ورژیم غذایی |
stirabout |
غذایی شبیه اش جو جنب وجوش |
ration factor |
ضریب اماد جیره غذایی |
ration basis |
مبنای محاسبه جیره غذایی |
nutrient |
ماده مقوی از لحاظ غذایی |
master menu |
برنامه غذایی اصلی یکان |
table of food equivalents |
جدول ارزش جیره غذایی |
convenience food |
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد |
convenience foods |
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد |
master menu |
لیست مبنای جیره غذایی اصلی |
ration scale |
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی |
I musn't eat food containing ... |
من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم. |
self digestion |
جذب خود بخود مواد غذایی |
malnutrition |
تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی |
to have the munchies for something |
یکدفعه هوس چیزی [غذایی] را کردن |
dietetics |
فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه |
cure meat |
نمک سود کردن مواد غذایی |
commissary store annex |
شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان |
packed lunch |
غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید |
ration credit |
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش |
undwe the t. of |
بعنوان |
by way of |
بعنوان |
life cycle hypothesis |
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است . |
under the plea of |
بعنوان به بهانه |
under cover of frind ship |
بعنوان دوستی |
projections |
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات |
projection |
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات |
commissary |
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش |
commissaries |
فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش |
echo |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoes |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoed |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoing |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
formed |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
forms |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
form |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
perfoliate |
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود |
co option |
پذیرفتن بعنوان همکار |
supervisory |
بعنوان بررسی کننده |
co-opts |
بعنوان همقطار پذیرفتن |
co opt |
بعنوان همقطار پذیرفتن |
surcharges |
بعنوان جریمه گرفتن |
co-opt |
بعنوان همقطار پذیرفتن |
co-opted |
بعنوان همقطار پذیرفتن |
under the notion of |
بعقیده بفکر بعنوان |
surcharge |
بعنوان جریمه گرفتن |
patterns |
بعنوان الگو بکاربردن |
armlet |
بازوبند [بعنوان جواهر] |
pattern |
بعنوان الگو بکاربردن |
co-opting |
بعنوان همقطار پذیرفتن |
co optation |
پذیرفتن بعنوان همکار |
traces |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
averages |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
traced |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
trace |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
average |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
averaging |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
averaged |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
load |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
loads |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
purveying |
تهیه کردن سورسات تهیه کردن |
purveyed |
تهیه کردن سورسات تهیه کردن |