Dictiornary-Farsi | حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
electra complex	حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر


Other Matches

A mothers love for her children.	عشق مادر نسبت به فرزندانش
parricidal	خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
interwed	در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
cousin	پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousins	پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
silver cord	محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
sluts	دختر بی شرم دختر پیشخدمت
slut	دختر بی شرم دختر پیشخدمت
foremother	مادر مادر بزرگ
leverage	نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law	جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan	توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet	توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata	برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable	قابل نسبت دادن نسبت دادنی
nationallism	مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
girlie	دختر
daughter	دختر
daughters	دختر
girls	دختر
fille	دختر
daughtren	دختر
girl	دختر
maids	دختر
phoebe	دختر گا
wench	دختر
grand daughter	دختر دختر
quean	دختر
maid	دختر
girly	دختر
granddaughter	دختر دختر
granddaughters	دختر دختر
sissified	دختر
lasses	دختر
lass	دختر
she	ان دختر یا زن
wenches	دختر
mother liquor	مادر اب
mothers	مادر
mothering	مادر
mothered	مادر
matriarchs	مادر
motherless	بی مادر
mothers-in-law	مادر زن
matriarch	مادر
parenticide	مادر کش
mom	مادر
moms	مادر
mother	مادر
mother-in-law	مادر زن
mother liquid	مادر اب
stepmothers	مادر
matricidal	مادر کش
mater	مادر
stepmother	مادر
mamma	مادر
mums	مادر
mum	مادر
mammas	مادر
matricide	مادر کش
mother in low	مادر زن
mamas	مادر
mother in law	مادر زن
mama	مادر
maidens	دختر باکره
maiden	دختر باکره
first cousin	دختر خاله
teeny-boppers	دختر بچه
girl guide	دختر پیشاهنگ
age of consent	سن قانونی دختر
first cousin	دختر عمو
trull	دختر جوان
stepdaughters	دختر خوانده
stepdaughter	دختر خوانده
whose d. is she?	او دختر کیست
periwinkles	گل تلفونی دختر
periwinkle	گل تلفونی دختر
girl scout	پیشاهنگ دختر
girl scouts	پیشاهنگ دختر
girlfriend	دوست دختر
girlfriends	دوست دختر
belles	دختر خوشگل
schoolgirl	دختر مدرسه
belle	دختر خوشگل
schoolgirls	دختر مدرسه
first cousins	دختر دایی
first cousin	دختر عمه
wenches	دختر دهقان
wench	دختر دهقان
first cousins	دختر عمو
first cousins	دختر خاله
first cousins	دختر عمه
teeny-bopper	دختر بچه
nurse maid	دختر پرستار
gamine	دختر کوچه
gamine	دختر ولگرد
god daughter	دختر تعمیدی
lass n	دختر بچه
goddauhgter	دختر تعمیدی
colleen	دختر بور
colleen	دختر موخرمایی
cowgirl	دختر گاوچران
inheritrix	زن یا دختر ارث بر
inheritress	زن یا دختر ارث بر
minx	دختر گستاخ
ingenue	دختر ساده
czarevna	دختر تزار
grand son	پسر دختر
hoyden	دختر گستاخ
hussies	دختر گستاخ
hussies	دختر جسور
hussy	دختر گستاخ
hussy	دختر جسور
bobby socker	دختر نابالغ
balletgirl	دختر رقصنده
hoyden ar hoi	دختر گستاخ
tomboy	دختر پسروار
tomboys	دختر پسروار
grandson	پسر دختر
bobby soxer	دختر نابالغ
nursemaids	دختر پرستار
nursemaid	دختر پرستار
demoiselle	دختر خانم
granddaughters	دختر پسر
first cousin	دختر دایی
granddaughter	دختر پسر
grandsons	پسر دختر
hoyden ar hoi	دختر بی شرم
proserpina	دختر زاوش
proserpine	دختر زاوش
home port	پایگاه مادر
congenital	مادر زادی
trunk	مادر سیم
foster mother	مادر رضاعی
motherland	مادر میهن
grand uncle	عموی مادر
trunks	مادر سیم
grand uncle	دایی مادر
thetis	مادر اشیل
grand mother	مادر بزرگ
grannie	مادر بزرگ
grandame	مادر بزرگ
head well	مادر چاه
motherlands	مادر میهن
parent chain	زنجیر مادر
Mother's Day	روز مادر
parent company	شرکت مادر
collecting tank	مخزن مادر
main line	نهر مادر
main lines	نهر مادر
godmother	مادر تعمیدی
godmothers	مادر تعمیدی
parent ship	کشتی مادر
paternal grandmother	مادر بزرگ
chart base	چارت مادر
by birth	ازشکم مادر
bed rock	سنگ مادر
base map	نقشه مادر
virgin mary	مادر عسیی
parant body	جسم مادر
original map	نقشه مادر
matronymic	مادر نامی
matricide	مادر کشی
stepfather	شوهر مادر
dame fortune	مادر روزگار
stepfathers	شوهر مادر
moon calf	خل مادر زاد
mother in low	مادر شوهر
metropolitan	مادر شهری
mother liquer	باز مادر
mother substitute	جانشین مادر
mother surrogate	جانشین مادر
motherlike	مادر وار
control map	نقشه مادر
congenitally	ازشکم مادر
uniparental	از یک پدر و مادر
tendered	کشتی مادر
mothers	مادر ننه
mothering	مادر ننه
mothered	مادر ننه
mother	مادر ننه
mother figures	مادر- نماد
orphans	بی پدر و مادر
orphaned	بی پدر و مادر
orphan	بی پدر و مادر
sultanas	زن یا مادر یا دخترسلطان
sultaness	زن یا مادر یا دخترسلطان
granny	مادر بزرگ
tender	کشتی مادر
tendering	کشتی مادر
parent	پدر یا مادر
mother figure	مادر- نماد
grandmothers	مادر بزرگ
grandmother	مادر بزرگ
grannies	مادر بزرگ
tenderest	کشتی مادر
sultana	زن یا مادر یا دخترسلطان
mother-in-law	مادر شوهر
grandma	مادر بزرگ
metropolises	مادر شهر