English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
English Persian
unveil حجاب برداشتن
unveiled حجاب برداشتن
unveiling حجاب برداشتن
unveils حجاب برداشتن
Other Matches
transcribes استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
veils حجاب
velation حجاب
veil حجاب
veils حجاب زدن
midriff حجاب حاجز
midriffs حجاب حاجز
veil حجاب زدن
veil of money حجاب پول
diaphragm حجاب حاجز
diaphragms حجاب حاجز
wimple حجاب زدن
diaphragm حجاب یاپرده گذاردن
diaphragmitis اماس حجاب حاجز
diaphragms حجاب حاجز پردهء دل
diaphragms حجاب یاپرده گذاردن
diaphragm حجاب حاجز پردهء دل
traverses حجاب حاجز عبورجاده
traversing حجاب حاجز عبورجاده
diaphragmatitis اماس حجاب حاجز
traverse حجاب حاجز عبورجاده
traversed حجاب حاجز عبورجاده
diaphragmatic وابسته به حجاب حاجز
phrenic وابسته به حجاب حاجز حاجزی
takes برداشتن
to take up برداشتن
pick up برداشتن
pickup برداشتن
include در برداشتن
ingether برداشتن
delete برداشتن
deleted برداشتن
take up برداشتن
deletes برداشتن
deleting برداشتن
includes در برداشتن
to pick up برداشتن
sublate برداشتن
take برداشتن
lifts برداشتن
countertrace برداشتن از
glom برداشتن
removing از جا برداشتن
lifted برداشتن
lift برداشتن
flaw مو برداشتن
to mop up برداشتن
flaws مو برداشتن
remove از جا برداشتن
ingather برداشتن
to pull off برداشتن
moistening نم برداشتن
to run away with برداشتن
lifting برداشتن
removes برداشتن
remove برداشتن
removing برداشتن
removes از جا برداشتن
unmasking نقاب برداشتن از
transcribes رونوشت برداشتن
transcribe رونوشت برداشتن
transcribed رونوشت برداشتن
unmasks نقاب برداشتن از
transcribing رونوشت برداشتن
to carry arms سلاح برداشتن
to d. the cloth رومیزی را برداشتن
to have one's p taken عکس برداشتن
to fly to arms سلاح برداشتن
unmasked نقاب برداشتن از
surmount ازمیان برداشتن
flaws ترک برداشتن
feet پاچنگال برداشتن
off take rudder سکان برداشتن
make a copy of رونوشت برداشتن
ingether خرمن برداشتن
demountable قابل برداشتن
heave خیز برداشتن
heaved خیز برداشتن
give up دست برداشتن از
emarginate برداشتن حاشیه از
break step غلط پا برداشتن
to break step غلط پا برداشتن
flaw ترک برداشتن
decodes برداشتن رمز
decoded برداشتن رمز
surmounted ازمیان برداشتن
surmounting ازمیان برداشتن
surmounts ازمیان برداشتن
snap up تند برداشتن
shuffle off به عجله برداشتن
run away with برداشتن و در رفتن
remove slag سرباره را برداشتن
picturize فیلم برداشتن از
twist تاب برداشتن
twisting تاب برداشتن
twists تاب برداشتن
decode برداشتن رمز
dequeue برداشتن اقلام یک صف
gait گام برداشتن
remove برداشتن مهر
removes برداشتن مهر
removing برداشتن مهر
To co away with . To remove. To eliminate . ازمیان برداشتن
spoon با قاشق برداشتن
spooned با قاشق برداشتن
spooning با قاشق برداشتن
maps نقشه برداشتن از
map نقشه برداشتن از
clearance برداشتن مانع
crack شکاف برداشتن
cracks شکاف برداشتن
poll نمونه برداشتن
polled نمونه برداشتن
polls نمونه برداشتن
list سیاهه برداشتن
resign دست برداشتن
desist دست برداشتن
cease دست برداشتن
machine براده برداشتن
machined براده برداشتن
machines براده برداشتن
spoons با قاشق برداشتن
warped تاب برداشتن
uncap سر پوش برداشتن از
uncap کلاه از سر برداشتن
to receive a wound زخم برداشتن
to come at a bound <idiom> خیز برداشتن
elide ازاخر برداشتن
elides ازاخر برداشتن
to sweep away ازمیان برداشتن
to take off برداشتن بردن
to take the photograph of عکس برداشتن از
eliding ازاخر برداشتن
elided ازاخر برداشتن
unhood سرپوش برداشتن از
step قدم برداشتن
stepping قدم برداشتن
step گام برداشتن
stepping گام برداشتن
unmask نقاب برداشتن از
warps تاب برداشتن
warp تاب برداشتن
racing of motor دور برداشتن موتور
to take notes of یاد داشت برداشتن از
to get anything out of the way کاری را ازمیان برداشتن
to sel a person a pup کلاه کسیرا برداشتن
to lift up one's hand دست بدعا برداشتن
to run away with برداشتن ودر رفتن
to lift one's hand دست به سوگند برداشتن
disburden بار از دوش برداشتن
ingather انباشتن خرمن برداشتن
leave alone <idiom> دست از سر کسی برداشتن
to whisk away or off تند بردن برداشتن
untread بعقب گام برداشتن
To pluck ones eyebrows. زیر ابرو برداشتن
defusing فیوز بمب را برداشتن
defuses فیوز بمب را برداشتن
racing of generator دور برداشتن مولد
defuse فیوز بمب را برداشتن
remove the seal from مهر چیزی را برداشتن
work in مشکلات را از میان برداشتن
yerk هل دادن شکاف برداشتن
to have two strings to one bow با یک دست دو هندوانه برداشتن
overcrop زیاد حاصل برداشتن از
multiplicate چندین نسخه برداشتن از
defused فیوز بمب را برداشتن
fracturing مو برداشتن قطعات و وسایل
curl تاب برداشتن فردادن
curled تاب برداشتن فردادن
curls تاب برداشتن فردادن
fracture مو برداشتن قطعات و وسایل
cracks شکاف برداشتن ترکیدن
crack شکاف برداشتن ترکیدن
paced شیوه گام برداشتن
fractures مو برداشتن قطعات و وسایل
paces شیوه گام برداشتن
withdraws عقب کشیدن برداشتن
withdraw عقب کشیدن برداشتن
fractured مو برداشتن قطعات و وسایل
decontrol دست از کنترل برداشتن
pace شیوه گام برداشتن
open برداشتن پوشش یا باز کردن در
striding گام های بلند برداشتن
to raise the v توری یانقاب ازروی برداشتن
unburden بار از دوش کسی برداشتن
unburdening بار از دوش کسی برداشتن
unburdens بار از دوش کسی برداشتن
to keep pace with any one گام های برابرباکسی برداشتن
photograph عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographed عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographs عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
To overstep the limits. To overreach oneself . To become impudent. دور برداشتن ( جسور شدن )
strides گام های بلند برداشتن
to relieve one of a load باراز دوش کسی برداشتن
revs تند گشتن دور برداشتن
revved تند گشتن دور برداشتن
rev تند گشتن دور برداشتن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com