English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
yield of cdoncrete حجم بتن حاصل پس از ترکیب مواد سیمان
Other Matches
aggregate cement ratio نسبت مواد سنگی به سیمان
fusion ترکیب مواد منفجره
fusions ترکیب مواد منفجره
photosynthesis ترکیب مواد بکمک نور
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
botanical ترکیب یامشتقی از مواد گیاهی وداروهای گیاهی
submarginal land زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
ptomaine مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
harmonic motion اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
transudate مواد فرانشت شده مواد مترشحه
durable material مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
isomer جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomerous جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
dye-stuff ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
grout دوغاب سیمان ریختن دوغاب سیمان
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzymes مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
composition ترکیب یکان ترکیب رزمی
compositions ترکیب یکان ترکیب رزمی
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
cement سیمان
cemented سیمان
cementing سیمان
cements سیمان
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
slag cement سیمان شلاکه
refractory cement سیمان نسوز
water cement ratio نسبت اب و سیمان
quick setting cement سیمان زودگیر
portland cement mortat ملات سیمان
high resistance cement سیمان ممتاز
natrual cement سیمان طبیعی
low heat cement سیمان کم حرارت
commutator cement سیمان جابجاگر
white cement سیمان سفید
fireproof cement سیمان نسوز
insulating cement سیمان عایق
slag cement سیمان اهنگدازی
soil cement خاک سیمان
staff مخلوط سیمان و گچ
staffed مخلوط سیمان و گچ
staffs مخلوط سیمان و گچ
sulphated cement سیمان ضد سولفاته
grout دوغاب سیمان
hydraulic cement سیمان اب بند
neat دوغاب سیمان
neater دوغاب سیمان
trass سیمان طبیعی
neatest دوغاب سیمان
hydraulic cement سیمان ابی
regulated set cement سیمان زودگیر
cement paste خمیر سیمان
cementation سیمان کاری
cement rendering اندود سیمان
cement grout دوغاب سیمان
cement plant کارخانه سیمان
bituminous cement سیمان قیری
aluminium cement سیمان الومین
cement mortar ملاط سیمان
bag of cement کیسه سیمان
cement grouting تزریق سیمان
pozzolan earth سیمان طبیعی
portland cement سیمان پرتلند
portland cement سیمان پورتلند
cement coating اندود سیمان
coloured cement سیمان رنگی
asbestos cement سیمان پنبه کوهی
asbestos cement pipe لوله ازبست سیمان
metallurgic cement سیمان اهن گدازی
lime cement mortar ملاط اهک و سیمان
asbestos cement سیمان پنبه نسوز
rotary cement klin کوره سیمان دوار
quick setting cement سیمان تند گیر
trass stone سنگ سیمان طبیعی
slag cement concrete بتن سیمان اهنگدازی
lime cement mortat ملاط آهک و سیمان
slag cement سیمان ذوب اهن
portland cement kiln کوره پختن سیمان
slag cement سیمان تفاله اهنگدازی
high resistance cement سیمان بامقاومت زیاد
grouting تزریق دوغاب سیمان
natural puzzolane سیمان طبیعی یا پوزلان
soil cement lining پوشش با خاک و سیمان
pozzolan concrete بتن سیمان طبیعی
portland cement mortat ملات سیمان پرتلند
portland cement kiln کوره سیمان پزی
smoothing cement اندود سیمان پرداخت شده
grouter دستگاه متراکم کننده سیمان
setting time زمان سفت شدن سیمان
initial setting time of concrete زمان شروع گرفتن سیمان
cement paint اندود کردن با دوغاب سیمان
rapid hardening portland cement سیمان پرتلند با مقاومت زیاد
proportioning توزین شن و ماسه و سیمان و اب جهت تهیه بتن
masonary مصالح ساختمانی مانند اجر سیمان و غیره
expanding cement سیمانی که زیر اب سفت میشود سیمان قابل انبساط
batcher دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
batch اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batches اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
dry pack مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
yields حاصل
yielded حاصل
unutilized بی حاصل
upshot حاصل
unfruitful بی حاصل
payoff حاصل
payoffs حاصل
infertile بی حاصل
perquisite حاصل
perquisites حاصل
yield حاصل
adnate حاصل
resuming حاصل
resumes حاصل
outcome حاصل
outcomes حاصل
outgrowth حاصل
result حاصل
resulted حاصل
resulting حاصل
product حاصل
nonproductive بی حاصل
products حاصل
outgrwth حاصل
resumed حاصل
resume حاصل
deserted <adj.> بی حاصل
desolate <adj.> بی حاصل
bleak <adj.> بی حاصل
blasted [uninhabitable] <adj.> بی حاصل
barren <adj.> بی حاصل
fruitage حاصل
admixtures موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
feracity حاصل خیزی
nonproductive labor کار بی حاصل
yielder حاصل دهنده
paper blockade محاصره بی حاصل
gleby حاصل خیز
foodful حاصل خیز
cabonic حاصل از کربن
earning yield حاصل عواید
emblements حاصل زمین
productive مولد پر حاصل
proceeds حاصل فروش
feracious حاصل خیز
partial products حاصل ضربهای جز
pinguid حاصل خیز
getting حاصل کردن
affords حاصل کردن
affording حاصل کردن
afforded حاصل کردن
afford حاصل کردن
fattens حاصل خیزکردن
fattened حاصل خیزکردن
to be derived حاصل شدن
steam fog مه حاصل از بخار اب
product حاصل ضرب
barren بی ثمر بی حاصل
heir ارث بر حاصل
production حاصل دادن
products حاصل ضرب
productions حاصل دادن
sum حاصل جمع
sums حاصل جمع
products حاصل حاصلضرب
karma حاصل کردارانسان
product حاصل حاصلضرب
fatten حاصل خیزکردن
redemption yield حاصل بازخرید
acquire حاصل کردن
result of the negotiations حاصل مذاکرات
sum کل [حاصل جمع]
total کل [حاصل جمع]
throughput حاصل کار
totals حاصل جمع
yield محصول حاصل
yielded محصول حاصل
yields محصول حاصل
negotiation outcome حاصل مذاکرات
get حاصل کردن
negotiation result حاصل مذاکرات
gets حاصل کردن
growth اثر حاصل
totalling حاصل جمع
totalled حاصل جمع
totaling حاصل جمع
growths اثر حاصل
amount کل [حاصل جمع]
amount حاصل جمع
total حاصل جمع
totaled حاصل جمع
sideways sum حاصل جمع یک وری
partial sum حاصل جمع جزئی
phantasm حاصل خیال ووهم
deflationary gap فاصله حاصل از رکود
bead دانههای حاصل ازجوشکاری
beads دانههای حاصل ازجوشکاری
sterilised بی بار یا بی حاصل کردن
sterilises بی بار یا بی حاصل کردن
acquiring حاصل کردن اندوختن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com