Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
great tropic range	حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
Other Matches
great diurnal range	حداکثر اختلاف جذر و مد بیست و چهار ساعته
concentration cell corrosion	نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
azimuth deviation	اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
free air anomaly	اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
max min system	سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen uptake	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power	بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
capacity cost	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
difference in northing	اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
peaking	حداکثر
endurance	حداکثر
peak	حداکثر
outsides	حداکثر
peaks	حداکثر
outside	حداکثر
uttermost	حداکثر
maximal	حداکثر
maximum	حداکثر
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum load	بار حداکثر
peaking	حداکثر کاکل
maximum moment	حداکثر لنگر
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum speed	حداکثر سرعت
payloads	حداکثر بار
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum slope	حداکثر شیب
peak	حداکثر کاکل
maximum frequency	فرکانس حداکثر
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum detector	اشکارساز حداکثر
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum demand	بار حداکثر
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum price	حداکثر بها
maximum profit	حداکثر سود
maximum output	خروجی حداکثر
maximum ratings	مقدار حداکثر
peak current	جریان حداکثر
maximum current	جریان حداکثر
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum duration	زمان حداکثر
peaks	حداکثر کاکل
maximum density	حداکثر تراکم
maximum available powere	توان حداکثر
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
peak output	حداکثر تولید
maximal	وابسته به حداکثر
intensity maximum	حداکثر شدت
relative maximum	حداکثر نسبی
global maximum	حداکثر مطلق
full speed	حداکثر سرعت
submaximal	زیر حداکثر
supercharge	خرج حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
full bore	حداکثر تلاش
maximization	به حداکثر رسانیدن
flank speed	حداکثر سرعت
wage ceiling	حداکثر دستمزد
price ceilings	حداکثر قیمت
peak voltage	ولتاژ حداکثر
peak speed	حداکثر سرعت
maximum value	مقدار حداکثر
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum work	کار حداکثر
high tides	حداکثر مد دریا
high tide	حداکثر مد دریا
payload	حداکثر بار
optimum height	حداکثر ارتفاع
peak demand	حداکثر تقاضا
peak load	حداکثر بار
peak load	بار حداکثر
flat out	حداکثر سرعت
ceiling price	حداکثر قیمت قانونی
closed height	حداکثر ارتفاع لیفتراک
ceiling prices	حداکثر قیمت قانونی
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
breaking load	حداکثر تحمل بار
angle of repose	حداکثر شیب استقرار
maximum flexibility	خمش پذیری حداکثر
extreme	حداکثر درمنتهی الیه
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
maximum gate trigger current	جریان احتراق حداکثر
marginal	حداکثر نزدیک به انتها
daily flood peak	حداکثر سیل روزانه
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
high run	حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
maximum control current	جریان کنترل حداکثر
maximum current rating	جریان نامی حداکثر
flank speed	حداکثر سرعت قایق
maximum demand meter	حداکثر مقدار سنج
utmost	منتهای کوشش حداکثر
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
endurance time	سرعت حداکثر مداوم
at full blast <adv.>	در حداکثر قدرت یا شدت
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
high water	حداکثر ارتفاع اب مد دریا
profit maximization	به حداکثر رسانیدن سود
sprint	با حداکثر سرعت دویدن
sprinted	با حداکثر سرعت دویدن
sprints	با حداکثر سرعت دویدن
principle of miximum overlap	اصل حداکثر همپوشانی
peak strenght	حداکثر استعداد مجاز
utility maximization	به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
maxvo	حداکثر توان هوازی
maxvo	حداکثر اکسیژن مصرفی
pron to	با حداکثر سرعت ممکن
low tide	حداکثر جذر دریا
full blast <adv.>	در حداکثر قدرت یا شدت
utmost good faith	حداکثر حسن نیت
ultimate bearing capacity	حداکثر فشار متحمل پی
traffic peak	حداکثر عبور و مرور
maximum wavelength	طول موج حداکثر
maximum temperature	درجه حرارت حداکثر
maximum operating voltage	ولتاژ کار حداکثر
maximum natality	حداکثر زاد و ولد
maximum modulating frequency	فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum load	بار گذاری حداکثر
maximum liklihood method	روش حداکثر احتمال
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
maximum landing weight	حداکثر وزن فرود
maximum input frequency	فرکانس ورودی حداکثر
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
maximum gate trigger voltage	ولتاژ احتراق حداکثر
maximum output voltage	ولتاژ خروجی حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum scattering angle	زاویه پراکندگی حداکثر
maximum ratings	مقدار نامی حداکثر
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
maximum power operation	کار با توان حداکثر
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
maximum take off weight	حداکثر وزن برخاستن
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
disagreements	اختلاف
disagreement	اختلاف
disparities	اختلاف
discrepancy	اختلاف
disparity	اختلاف
divided <adj.>	در اختلاف
schismatism	اختلاف
stour	اختلاف
versatility	اختلاف
settlement of disputes	حل اختلاف
misalignment	اختلاف
divarication	اختلاف
defferential	اختلاف
compromis	حل اختلاف
mean square deviation	اختلاف
disputes	اختلاف
schism	اختلاف
quarreled	اختلاف
variance	اختلاف
disputing	اختلاف
disputed	اختلاف
dispute	اختلاف
diversions	اختلاف
diversion	اختلاف
quarreling	اختلاف
discord	اختلاف
difference	اختلاف
variation	اختلاف
quarrelling	اختلاف
quarrelled	اختلاف
quarrel	اختلاف
variations	اختلاف
quarrels	اختلاف
differences	اختلاف
schisms	اختلاف
layer depth	که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
maximum safe temperature	درجه حرارت مجاز حداکثر
hard charge	بشدت و حداکثر سرعت راندن
payloads	حداکثر قابلیت حمل بار
deadweight tonnage	حداکثر تناژ وسیله نقلیه
hull speed	حداکثر سرعت نظری قایق
maximum recording attachment	دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum range	حداکثر برد جنگ افزار
maximum powerpoint voltage	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum power point current	جریان در نقطه توان حداکثر
maximum likelihood method	روش حداکثر درست نمایی
maximum load rating	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر
maximum scale value	مقدار درجه بندی حداکثر
payload	حداکثر قابلیت حمل بار
maximum surface temperature	درجه حرارت سطحی حداکثر
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
in the groove <idiom>	حداکثر کار را انجام دادن
wall up	رسیدن موج به حداکثر اوج
extremum	حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
powered	حداکثر تلاش در کمترین زمان
ramp weight	حداکثر وزن ممکن هواپیما
ultimate compressive strength	حداکثر مقاومت دربرابر فشار

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com