Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
hovering ceiling
حداکثر سقف پرواز ثابت درنزدیک زمین
Other Matches
hovering
پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
transition level
سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
prudent limit of endurance
حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
cruising level
سقف پرواز ثابت
cruising altitude
ارتفاع ثابت پرواز هواپیما
heading hold
روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
absolute ceiling
حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
hover
پرواز نزدیک زمین
hovered
پرواز نزدیک زمین
hovers
پرواز نزدیک زمین
decision height
حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
visual flight
پرواز بااستفاده ازناوبری به کمک عوارض زمین
terrain following
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین
ground adjustable propeller
ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
nodal
واقع درنزدیک گره
pelvic
واقع درنزدیک لگن خاصره
terminal ballistics
قوانین حرکت گلوله درنزدیک هدف
flight
پرواز بلند و طولانی توپ پس از ضربه یا توپ زدن بطوری که ناگهان به زمین بیافتد
inflight reliability
تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
flight coordination
هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
sorties
پرواز یک هواپیما یایک پرواز
sortie
پرواز یک هواپیما یایک پرواز
runway
راه پرواز باند پرواز
runways
راه پرواز باند پرواز
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
max min system
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
static employment
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
flight test
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
standing order
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
sample
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
inflight phase
مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
beacon flight
پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
standing
ثابت دستورالعمل ثابت
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
peak
حداکثر
endurance
حداکثر
maximum
حداکثر
peaking
حداکثر
uttermost
حداکثر
maximal
حداکثر
outsides
حداکثر
outside
حداکثر
peaks
حداکثر
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
maximum duration
زمان حداکثر
wage ceiling
حداکثر دستمزد
maximum deviation
انحراف حداکثر
maximal
وابسته به حداکثر
maximum deflection
انحراف حداکثر
intensity maximum
حداکثر شدت
supercharge
خرج حداکثر
submaximal
زیر حداکثر
maximum available powere
توان حداکثر
global maximum
حداکثر مطلق
maximization
به حداکثر رسانیدن
maximum current
جریان حداکثر
maximum energy
انرژی حداکثر
maximum efficiency
حداکثر کارائی
maximum capacity
فرفیت حداکثر
maximum demand
بار حداکثر
full speed
حداکثر سرعت
maximum detector
اشکارساز حداکثر
full bore
حداکثر تلاش
maximum density
حداکثر تراکم
maximum amplitude
دامنه حداکثر
maximum gain
تقویت حداکثر
peak current
جریان حداکثر
maximum frequency
فرکانس حداکثر
maximum efficiency
راندمان حداکثر
optimum height
حداکثر ارتفاع
high tide
حداکثر مد دریا
peaks
حداکثر کاکل
maximum power demand
مصرف حداکثر
maximum work
کار حداکثر
maximum value
مقدار حداکثر
maximum thermometer
گرماسنج حداکثر
maximum price
حداکثر بها
price ceilings
حداکثر قیمت
payload
حداکثر بار
maximum profit
حداکثر سود
relative maximum
حداکثر نسبی
maximum slope
حداکثر شیب
maximum speed
حداکثر سرعت
flat out
حداکثر سرعت
flank speed
حداکثر سرعت
high tides
حداکثر مد دریا
maximum performance
کارایی حداکثر
maximum performance
عملکرد حداکثر
peak demand
حداکثر تقاضا
peak load
حداکثر بار
maximum limited stress
تنش حداکثر
maximum load
بار حداکثر
peak load
بار حداکثر
payloads
حداکثر بار
peak speed
حداکثر سرعت
maximum moment
حداکثر لنگر
peak output
حداکثر تولید
maximum of intensity
حداکثر شدت
peak voltage
ولتاژ حداکثر
peak
حداکثر کاکل
peaking
حداکثر کاکل
maximum output
خروجی حداکثر
maximum prr ermissible
مجاز حداکثر
maximum ratings
مقدار حداکثر
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
maximum output voltage
ولتاژ خروجی حداکثر
maximum operating voltage
ولتاژ کار حداکثر
maximum gate trigger voltage
ولتاژ احتراق حداکثر
maximum current rating
جریان نامی حداکثر
maximum in power gain
تقویت قدرت حداکثر
maximum permissible load
بار مجاز حداکثر
peak strenght
حداکثر استعداد مجاز
maximum modulating frequency
فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum natality
حداکثر زاد و ولد
maxvo
حداکثر اکسیژن مصرفی
maximum flexibility
خمش پذیری حداکثر
maximum probility detection
تعیین احتمال حداکثر
maxvo
حداکثر توان هوازی
maximum landing weight
حداکثر وزن فرود
maximum light transmission
انتقال نور حداکثر
maximum input frequency
فرکانس ورودی حداکثر
maximum control current
جریان کنترل حداکثر
maximum load
بار گذاری حداکثر
maximum gate trigger current
جریان احتراق حداکثر
maximum permissible voltage
ولتاژ مجاز حداکثر
maximum power gain
تقویت توان حداکثر
maximum scattering angle
زاویه پراکندگی حداکثر
sprint
با حداکثر سرعت دویدن
maximum sound pressure
فشار صوت حداکثر
maximum ratings
مقدار نامی حداکثر
maximum direction finding
جهت یابی حداکثر
maximum stock
حداکثر موجودی انبار
pron to
با حداکثر سرعت ممکن
profit maximization
به حداکثر رسانیدن سود
maximum take off weight
حداکثر وزن برخاستن
principle of miximum overlap
اصل حداکثر همپوشانی
maximum demand pointer
عقربه مصرف حداکثر
sprinted
با حداکثر سرعت دویدن
maximum temperature
درجه حرارت حداکثر
sprints
با حداکثر سرعت دویدن
maximum power operation
کار با توان حداکثر
maximum demand meter
حداکثر مقدار سنج
maximum wavelength
طول موج حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage
ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum and minimum thermometer
گرماسنج حداقل و حداکثر
angle of repose
حداکثر شیب استقرار
low tide
حداکثر جذر دریا
endurance time
سرعت حداکثر مداوم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com