Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
capacity load
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
Search result with all words
endurance loading
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
Other Matches
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
carload shipment
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
loading
فرفیت بارگیری
loads
فرفیت بارگیری
load
فرفیت بارگیری
line charging capacity
فرفیت بارگیری خط
maximum load rating
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum capacity
فرفیت حداکثر
throughput
حداکثر فرفیت میزان محصول
portcapacity
فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
over shipment
ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
preload loading
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
back haul
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
embarkation order
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
combat loading
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
berthing capacity
فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
valence
واحد فرفیت فرفیت شیمیایی
max min system
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
opportune lift
فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
grid anode capacity
فرفیت بین شبکه و اند فرفیت بین شبکه و پلاک
well deck
پل بارگیری
material handling bridge
پل بارگیری
charging
بارگیری
loading
بارگیری
stowage
بارگیری
shipping
بارگیری
burdening
بارگیری
loading bridge
پل بارگیری
stow
بارگیری کردن
charging berth
اسکله بارگیری
charging wharf
اسکله بارگیری
stowed
بارگیری کردن
stowing
بارگیری کردن
stows
بارگیری کردن
laden
بارگیری شده
cargo net
تور بارگیری
carburizing pot
فرف بارگیری
charging car
واگن بارگیری
on berth
ناوحاضربه بارگیری
plimsol mark
علایم بارگیری
point of loading
نقطه بارگیری
ammunition loading line
خط بارگیری مهمات
accumulator charge
بارگیری اکومولاتور
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
quays
سکوی بارگیری
quay
سکوی بارگیری
pallets
کفه بارگیری
pallet
کفه بارگیری
stowage
بارگیری و باراندازی
plimsol mark
مارک بارگیری
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
pre loading
بارگیری اولیه
pack saddle
زین بارگیری
pallete
کفه بارگیری
load
بارگیری مهمات
load
بارگیری کردن
loads
بارگیری مهمات
loads
بارگیری کردن
bulk loading
بارگیری در مخازن
bucket charging
بارگیری با سطل
charging crane
جرثقیل بارگیری
loading table
جدول بارگیری
loading diagram
دیاگرام بارگیری
embarkation table
جدول بارگیری
loading facilities
وسایل بارگیری
loading point
نقطه بارگیری
frequency loading
بارگیری فرکانسی
loading rack
سکوی بارگیری
magnetic loading
بارگیری مغناطیسی
loading time
زمان بارگیری
loading site
محل بارگیری
loading scale
مقیاس بارگیری
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
loading site
سکوی بارگیری
Loading and unloading.
بارگیری وتخلیه
loading station
ایستگاه بارگیری
loading chart
جدول بارگیری
embarkation area
محوطه بارگیری
well deck
عرشه بارگیری
deadweight
تناژ بارگیری
loading apron
نوار بارگیری
apron
محوطه بارگیری
load lines
علایم بارگیری
aprons
محوطه بارگیری
commercial loading
بارگیری تجارتی
load factor
ضریب بارگیری
line charging current
جریان بارگیری خط
loading bucket
سطل بارگیری
download
بارگیری پایین
stevedore
بارگیری وباراندازی کردن
loading chart
طرح بارگیری هواپیما
loading space
فضای قابل بارگیری
bulk load method
روش بارگیری با بارقوال
loading plan
طرح بارگیری خودرو
actual obligated space
محل یا جا در بارگیری دریایی
shiping agent
کارگزار بارگیری کشتی
bulk loading
بارگیری مخزن به طور یک جا
staging unit
یکان بارگیری کننده
loading list
لیست بارگیری خودرو
tactical loading
بارگیری رزمی یا جنگی
initial program load
بارگیری برنامه اغازی
cargo plan
طرح بارگیری ناو
cargo port
دریچه بارگیری ناو
embarkation table
جدول قابلیت بارگیری
loading
بارگیری مهمات درهواپیما
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
stevedores
بارگیری وباراندازی کردن
horizontal loading
بارگیری افقی کشتیها
charge and discharge
محل بارگیری و باراندازی
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
ingot charging crane
جراثقال بارگیری شمش
charging side
محل بارگیری کوره
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
stevedoring charges
هزینههای بارگیری وباراندازی
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
despatch money
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
lay day
روز بارگیری وباراندازی کشتی
accessorial services
خدمات بارگیری و تخلیه بار
railway end
پل سکوی بارگیری راه اهن
fio
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
reloadable control storage
انباره با کنترل بارگیری مجدد
lay day
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
roll on roll off
روش بارگیری مستقیم ناو
lighterage
هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
lift on
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
laydays
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
drayage
هزینه بارگیری وبار اندازی
bulk load method
روش استفاده از بارگیری قوال
p&d
delivery and up pick بارگیری و تحویل
The ship is loading.
کشتی درحال بارگیری است
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
palletetisation
درکفه بارگیری قرار دادن
mutilation table
جدول راهنمای بارگیری خودروها
loading ramp
راهروی شیب دار بارگیری
free in and out
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
port
شراب شیرین بارگیری کردن
bridge plate
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
lading
بارگیری عمل بار کردن
base loading
بارگیری انجام شده در پایگاه
embarkation order
ترتیب سوار شدن یا بارگیری
maximal
حداکثر
peak
حداکثر
uttermost
حداکثر
maximum
حداکثر
peaks
حداکثر
peaking
حداکثر
outside
حداکثر
outsides
حداکثر
endurance
حداکثر
portcall
درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
dispatch money
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
drayage
چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
loading
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
despatch money
پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
mutilation table
جدول بارگیری پیش بینی شده
pickup zone
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
flat out
حداکثر سرعت
maximum efficiency
حداکثر کارائی
peak load
حداکثر بار
peak demand
حداکثر تقاضا
maximum frequency
فرکانس حداکثر
maximum gain
تقویت حداکثر
maximum energy
انرژی حداکثر
peak voltage
ولتاژ حداکثر
payloads
حداکثر بار
maximum duration
زمان حداکثر
maximum efficiency
راندمان حداکثر
peak speed
حداکثر سرعت
peak output
حداکثر تولید
flank speed
حداکثر سرعت
peak load
بار حداکثر
peak
حداکثر کاکل
peaking
حداکثر کاکل
maximum ratings
مقدار حداکثر
maximum prr ermissible
مجاز حداکثر
maximum speed
حداکثر سرعت
maximum price
حداکثر بها
maximum performance
عملکرد حداکثر
maximum thermometer
گرماسنج حداکثر
maximum power demand
مصرف حداکثر
maximum value
مقدار حداکثر
maximum output
خروجی حداکثر
maximum of intensity
حداکثر شدت
maximum moment
حداکثر لنگر
peaks
حداکثر کاکل
maximum load
بار حداکثر
maximum limited stress
تنش حداکثر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com