Dictiornary-Farsi | حدود اعتماد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
confidence limits	حدود اعتماد


Other Matches

upper memory	کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
trusts	اعتماد
sense of trust	حس اعتماد
trustful	اعتماد
fideism	اعتماد
affiance	اعتماد
credence	اعتماد
reliance	اعتماد
trusted	اعتماد
faith	اعتماد
faiths	اعتماد
belief	اعتماد
trust	اعتماد
trustworthy	قابل اعتماد
to put trust in	اعتماد کردن به
trusty	قابل اعتماد
failure safety	قابلیت اعتماد
trig	قابل اعتماد
place confidence on	اعتماد کردن به
confidences	اعتماد رازگویی
to put confidence in	اعتماد کردن به
self-confidence	اعتماد به خود
place confidence in	اعتماد کردن به
confides	اعتماد داشتن به
reliability	قابلیت اعتماد
confided	اعتماد داشتن به
confide	اعتماد داشتن به
trustiness	قابلیت اعتماد
confidence	اعتماد رازگویی
self assurance	اعتماد به نفس
self-reliance	اعتماد به نفس
soiothfast	قابل اعتماد
self trust	اعتماد بخود
self reliance	اعتماد بنفس
self-reliance	اعتماد به نفس
reliableness	قابلیت اعتماد
to base one self	اعتماد کردن
aplombself-trust	اعتماد به نفس
self-awareness	اعتماد به نفس
self-assurance	اعتماد به نفس
awareness of the self	اعتماد به نفس
self-confidence	اعتماد به نفس
aplomb	اعتماد بنفس
votes of confidence	رای اعتماد
dependability	قابلیت اعتماد
fiduciary	قابل اعتماد
vote of censure	رای اعتماد
confidence coefficicent	ضریب اعتماد
confidence coefficient	ضریب اعتماد
confidence interval	فاصله اعتماد
trust	اعتماد داشتن
faithworthy	قابل اعتماد
trusted	اعتماد داشتن
self-trust	اعتماد به نفس
trusts	اعتماد داشتن
poise [self-confidence]	اعتماد به نفس
self-assuredness	اعتماد به نفس
relied	اعتماد کردن
relying	اعتماد کردن
relies	اعتماد کردن
rely	اعتماد کردن
distrustfulness	عدم اعتماد
trut	اعتماد کردن
vote of confidence	رای اعتماد
unreliable	غیرقابل اعتماد
reliability	قابلیت اعتماد
trustworthiness	قابلیت اعتماد
reliability	قابل اعتماد
confidentiality	قابلیت اعتماد
confiding	اعتماد کننده
level of confidence	سطح اعتماد
distrust	سوء فن اعتماد نداشتن
distrusts	سوء فن اعتماد نداشتن
distrusted	سوء فن اعتماد نداشتن
disafected person	عنصر غیرقابل اعتماد
self doubt	عدم اعتماد بنفس
take down a notch (peg) <idiom>	سلب اعتماد به نفس
lack of confidence	کمی اعتماد به نفس
reliably	بطور قابل اعتماد
man of confidence	شخص مورد اعتماد
lack of self-confidence	کمی اعتماد به نفس
trust in god	اعتماد یا توکل به خدا
lack of self-confidence	کمبود اعتماد به نفس
diffidence	عدم اعتماد به نفس
distrusting	سوء فن اعتماد نداشتن
lack of confidence	عدم اعتماد به نفس
authentic	موثق قابل اعتماد
lack of confidence	کمبود اعتماد به نفس
lack of self-confidence	عدم اعتماد به نفس
diffidently	با نداشتن اعتماد بخود
blue book	هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
calculable	براورد کردنی قابل اعتماد
self confidence	اعتماد بنفس غرور بیجا
dependable	قابل اعتماد توکل پذیر
confidence tricks	کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
trut	اعتماد کردن به امیدوار بودن
confidence trick	کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
dependable	قابل اطمینان مورد اعتماد
make out <idiom>	باعث اعتماد،اثبات شخص
in order to <idiom>	اعتماد شخص را بدست آوردن
untrustworthy	غیر قابل اعتماد غیرمعتمد ناپایدار
con	مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
conned	مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
conning	مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
cons	مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
ambit	حدود
about	در حدود
neiggourhood	حدود
well nigh	در حدود
scope	حدود
limit	حدود
realms	حدود
roughly <adv.>	حدود
about <adv.>	حدود
delimit	حدود
thereabouts	در آن حدود
delimited	حدود
delimiting	حدود
delimits	حدود
well-nigh	در حدود
in the neighbourhood	در حدود
precincts	حدود
realm	حدود
modules	حدود
module	حدود
perambulation	حدود
range	حدود
neighborhoods	حدود
neighbourhood	حدود
purview	حدود
neighbourhoods	حدود
tethers	حدود
tethering	حدود
tethered	حدود
scantling	حدود
tether	حدود
definitions	حدود
vicinity	حدود
ranged	حدود
definition	حدود
confine	حدود
confining	حدود
ranges	حدود
compass	حدود
precinct	حدود
within cry	در حدود صد ارس
therabout	دران حدود
thereabouts	در حدود آن وقت
with in ear shot	در حدود صدا رس
thereabout	دران حدود
trimester	در حدود سه ماه
probability limits	حدود احتمالی
limits of confidence	حدود اطمینان
limit of fire	حدود اتش
limit check	مقابله حدود
purview	حدود میدان
purview of an occupation	حدود کاری
in round numbers 00	در حدود 001 عد د
graphic limits	حدود گرافیکی
hereabout	دراین حدود
ranged	حدود وسعت
out	خارج از حدود
vicinity	در حدود در اطراف
reach	وسعت حدود
gamut	حدود حیطه
reached	وسعت حدود
reaches	وسعت حدود
reaching	وسعت حدود
confinement	تحدید حدود
periphery	محیط حدود
peripheries	محیط حدود
ranges	حدود محدوده
demarcation	تعیین حدود
ranged	حدود محدوده
range	حدود وسعت
range	حدود محدوده
in the neighborhood of	در حدود [ریاضی]
outed	خارج از حدود
out-	خارج از حدود
run	ردپا حدود
runs	ردپا حدود
boundary	حدود چیزی
whereabouts	درچه حدود
ranges	حدود وسعت
class interval	حدود طبقه
class limits	حدود طبقه
coastal frontier	حدود ساحلی
coextensive	هم حدود وثغور
confidence limits	حدود اطمینان
delimitation	تحدید حدود
delimitation	تعیین حدود
frontiers	حدود و ثغور
yaw	تجاوز از حدود
boundary	حدود یکان
boundaries	حدود یکان
yawed	تجاوز از حدود
verge	نزدیکی حدود
verges	نزدیکی حدود
boundaries	حدود چیزی
lines	حدود رویه