Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (39 milliseconds)
English
Persian
to flounce
حرکت تند و ناگهانی کردن
Search result with all words
braid
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
to bolt
ناگهانی حرکت کردن
Other Matches
an abrupt departure
حرکت ناگهانی
flounces
حرکت تند و ناگهانی
flounced
حرکت تند و ناگهانی
twitching
حرکت یا کشش ناگهانی
twitched
حرکت یا کشش ناگهانی
flouncing
حرکت تند و ناگهانی
twitch
حرکت یا کشش ناگهانی
flounce
حرکت تند و ناگهانی
twitches
حرکت یا کشش ناگهانی
lunged
حرکت ناگهانی بدن به جلو
lunges
حرکت ناگهانی بدن به جلو
lunging
حرکت ناگهانی بدن به جلو
lunge
حرکت ناگهانی بدن به جلو
ground loop
تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
swings
هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
swing
هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
mush
افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
ambivalence
توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
twitch grass
کشش حرکت یا کشش ناگهانی
flurry
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurries
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
surge
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
spurts
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurt
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
nosedive
افت ناگهانی کردن
nosediving
افت ناگهانی کردن
nosedived
افت ناگهانی کردن
nosedives
افت ناگهانی کردن
to feel a pang of jealousy
ناگهانی احساس حسادت کردن
to be touched
[hit]
by a pang of regret
ناگهانی احساس پشیمانی
[افسوس]
کردن
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
shock action
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
lunged
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunges
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunging
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunge
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
zapped
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sail
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumbered
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
plucking
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucks
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
pluck
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucked
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
loiter
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
inch
حرکت کردن
skew
کج حرکت کردن
skewing
کج حرکت کردن
skews
کج حرکت کردن
waggle
حرکت کردن
moved
حرکت کردن
whir
حرکت کردن
to bear oneself
حرکت کردن
waggled
حرکت کردن
to weigh anchor
حرکت کردن
sail
حرکت کردن
moves
حرکت کردن
departures
حرکت کردن
departure
حرکت کردن
sailed
حرکت کردن
waggles
حرکت کردن
get under way
حرکت کردن
sailings
حرکت کردن
move
حرکت کردن
waggling
حرکت کردن
have way on
حرکت کردن
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
laziest
باکندی حرکت کردن
spiralling
بطورمارپیچ حرکت کردن
trailed
بدنبال حرکت کردن
trailing
بدنبال حرکت کردن
trails
بدنبال حرکت کردن
trail
بدنبال حرکت کردن
make leeway
حرکت پهلویی کردن
spiralled
بطورمارپیچ حرکت کردن
whirry
بعجله حرکت کردن
pule
باصدا حرکت کردن
spiraling
بطورمارپیچ حرکت کردن
skeet
باسرعت حرکت کردن
spiraled
بطورمارپیچ حرکت کردن
crawfish
به پشت حرکت کردن
streaked
بسرعت حرکت کردن
trance
باچالاکی حرکت کردن
streaking
بسرعت حرکت کردن
to move on
واداربه حرکت کردن
lazier
باکندی حرکت کردن
streak
بسرعت حرکت کردن
streaks
بسرعت حرکت کردن
lazy
باکندی حرکت کردن
trances
باچالاکی حرکت کردن
spiral
بطورمارپیچ حرکت کردن
larrup
سنگین حرکت کردن
sail
با نازوعشوه حرکت کردن
zigzags
حرکت زیگزاگی کردن
sailed
با نازوعشوه حرکت کردن
crabs
به پهلو حرکت کردن
spanks
با سرعت حرکت کردن
sailings
با نازوعشوه حرکت کردن
spanked
با سرعت حرکت کردن
crab
به پهلو حرکت کردن
to tail to the tide
باجزرومد حرکت کردن
jink
بسرعت حرکت کردن
spirals
بطورمارپیچ حرکت کردن
zigzagging
حرکت زیگزاگی کردن
zigzagged
حرکت زیگزاگی کردن
underway
در حال حرکت کردن
sneak
دزدکی حرکت ه کردن
sneaked
دزدکی حرکت ه کردن
submarines
زیردریا حرکت کردن
submarine
زیردریا حرکت کردن
to make an early start
زود حرکت کردن
darting
بسرعت حرکت کردن
sneaks
دزدکی حرکت ه کردن
zigzag
حرکت زیگزاگی کردن
darted
بسرعت حرکت کردن
dart
بسرعت حرکت کردن
spank
با سرعت حرکت کردن
ranges
سیر و حرکت کردن
infile
به ستون دو حرکت کردن
range
سیر و حرکت کردن
lugs
سنگین حرکت کردن
ranged
سیر و حرکت کردن
lugging
سنگین حرکت کردن
lugged
سنگین حرکت کردن
lug
سنگین حرکت کردن
rippled
بطور موجی حرکت کردن
ripple
بطور موجی حرکت کردن
hulks
باسنگینی ورخوت حرکت کردن
shuffled
این سو وان سو حرکت کردن
wriggles
حرکت کرم وار کردن
move
حرکت کردن تکان خوردن
to outgo
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
ripples
بطور موجی حرکت کردن
rippling
بطور موجی حرکت کردن
hulk
باسنگینی ورخوت حرکت کردن
wriggling
حرکت کرم وار کردن
starboard
بطرف راست حرکت کردن
paddle
با باله شنا حرکت کردن
paddled
با باله شنا حرکت کردن
shuffle
این سو وان سو حرکت کردن
moves
حرکت کردن تکان خوردن
lob
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
freewheel
با ازادی حرکت وجنبش کردن
lobs
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
wriggle
حرکت کرم وار کردن
whish
باصدای هیس حرکت کردن
maneuver
حرکت جنگی مانور کردن
maneuver
حرکت دادن یاحرکت کردن
moved
حرکت کردن تکان خوردن
fudge
فریفتن اهسته حرکت کردن
fudged
فریفتن اهسته حرکت کردن
fudges
فریفتن اهسته حرکت کردن
freewheels
با ازادی حرکت وجنبش کردن
change down
به دنده سنگین حرکت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com