Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
shoot the duck
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
Other Matches
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
slide chasse
حرکت با یک پا بجلو و فشار
rocket propulsion
حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
sculls
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
Move along, please!
[in a crowd]
لطفا بجلو حرکت کنید!
[در جمعیتی]
scull
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
sculled
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
sculls
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
scull
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
skulls
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن پاشنه یانوک پا
sculled
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
skull
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن پاشنه یانوک پا
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
set forward
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
hitch and go
نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
telemark
پیچ اسکی بجلو وجلو بردن ان از اسکی دیگر
mazurka
پرش از عقب یک اسکیت با نیم چرخش و برگشت بجلو همان اسکیت و سر خوردن روی پای دیگر
drawled
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawl
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
on the move
<idiom>
حرکت از مکانی به مکان دیگر
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
carries
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carrying
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carry
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carried
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
tabbing
ترتیب حرکت تمرکز از یک دگمه یا میدان به دیگر با انتخاب کلید tab
change of edge
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
chasse
نوعی حرکت با پاها بصورت یک پا روی زمین و یک پای دیگر روی هوا
slewing
سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
blitter
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
shore to shore movement
عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
end around
تغییر حرکت بازیگر از گوش به گوش دیگر
withdrawals
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawal
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
backpedal
عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
head way
بجلو
onward
بجلو
propelled
بجلو راندن
propel
بجلو راندن
propels
بجلو راندن
prefrontal
بجلو مغز
variable recoil
سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inclining
خمیدگی بجلو و پایین
ap koobi seogi
راه رفتن بجلو
Keep moving!
بجلو برو
[بروید]
!
ap dellyo chagi
ضربه پا بجلو در زاویه 54درجه
ap joo choom
ایستادن اسب سواری بجلو
antrorse
خمیده بجلو یا متمایل ببالا
go long
تلاش درپاس طولانی بجلو
sidestep traverse
صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
jump-start
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
french heel
پاشنه کفش زنانه بلند وخمیده بجلو
jump-started
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump start
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jack knife
خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
lunge
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
quarterback sneak
حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
lunging
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunged
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
balestra
پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
front drop
پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
lunges
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
drew
کشیده شد
threaded
نخ کشیده
posttensioning
پس کشیده
long-
کشیده
leptokurtic
کشیده
leptosome
کشیده تن
oblonated
کشیده
deep drawn
از ته دل کشیده
longed
کشیده
long
کشیده
tensed
کشیده
tenses
کشیده
tense
کشیده
drawn
کشیده
longer
کشیده
oblongated
کشیده
indrawn
تو کشیده
drawlingly
کشیده
longest
کشیده
ectomorph
کشیده تن
longs
کشیده
tensest
کشیده
tensing
کشیده
tenser
کشیده
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
deep fetched
از ته دل کشیده شده
touse
کشیده شدن
threaded
بند کشیده
tractile
کشیده شدنی
drags
کشیده شدن
tensive
کشیده شدنی
dragged
کشیده شدن
drag
کشیده شدن
indrawn
بداخل کشیده
couchant
دراز کشیده
elongating
کشیده کردن
at full length
دراز کشیده
drawable
کشیده شدنی
pinxit
کشیده است
elongate
کشیده کردن
linear
باریک کشیده
flare
زبانه کشیده
flares
زبانه کشیده
flat trajectory
خط سیر کشیده
flat fire
تیر کشیده
deer neck
گردن کشیده
extensive
بسیط کشیده
prolate
کشیده شده
ectomorphic type
سنخ کشیده تن
ectomorphy
کشیده تنی
elongates
کشیده کردن
saps
شیره کشیده از
leptomorph
کشیده ریخت
intractile
کشیده نشدنی
vellum paper
کاغذمهره کشیده
low angle
مسیر کشیده
long robe
صورت کشیده
sapped
شیره کشیده از
chock-a-block
کاملا کشیده
chock-a-block
بالا کشیده
deprived
محرومیت کشیده
sap
شیره کشیده از
low angle fire
تیر کشیده
in tow
<idiom>
کشیده شده
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
draw
کشیده شدن عهده
if you please
بیزحمت زحمت کشیده
pencilled
با مداد کشیده شده
hell-bent
به بیراهه کشیده شده
satined paper
گاغذ مهره کشیده
pulled muscle
عضله کشیده شده
oblong
دوک مانند کشیده
taut
محکم کشیدن کشیده
hell bent
به بیراهه کشیده شده
drawn on
کشیده شدن عهده
underdraw
کشیده نشدن زه تا اخر
chants
اهنگ ساده و کشیده
chanting
اهنگ ساده و کشیده
oblongs
دوک مانند کشیده
chanted
اهنگ ساده و کشیده
chant
اهنگ ساده و کشیده
draws
کشیده شدن عهده
lanternjaws
صورت لاغر و کشیده
deep fetched
از ته سینه کشیده شده
extendible
کشیده شدنی امتدادپذیر
he was otherwise ordered
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
conducting
اداره کردن کشیده شدن
open
وضع زه هنگام کشیده شدن
opened
وضع زه هنگام کشیده شدن
conduct
اداره کردن کشیده شدن
conducted
اداره کردن کشیده شدن
prone float
روی شکم با دستهای کشیده
wired
سیم کشیده مفتول دار
He has suffered a great deal at the hands of his wife .
از دست زنش خیلی کشیده
hard drawn copper wire
سیم مسی کشیده شده
conducts
اداره کردن کشیده شدن
opens
وضع زه هنگام کشیده شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com