English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
sallies حرکت سریع شلیک
sally حرکت سریع شلیک
Other Matches
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
volleying پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleys پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volley پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleyed پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
skitter حرکت سریع
braids حرکت سریع
braid حرکت سریع
braided حرکت سریع
volleys شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volley شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volleyed شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volleying شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
whisk حرکت سریع و جزیی
whisked حرکت سریع و جزیی
whisking حرکت سریع و جزیی
swoops حرکت سریع نزولی
swooping حرکت سریع نزولی
swooped حرکت سریع نزولی
swoop حرکت سریع نزولی
whisks حرکت سریع و جزیی
scud حرکت سریع ابر
scuds حرکت سریع ابر
scudded حرکت سریع ابر
yerk حرکت سریع و شدید
slew حرکت سریع لوله توپ
fast cruise ازمایش حرکت سریع ناو
cannonball سریع السیر حرکت کردن
jete حرکت سریع پابطرف خارج
papered حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
paper حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
papering حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
papers حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
fires شلیک تیراندازی شلیک کنید
fire شلیک تیراندازی شلیک کنید
fired شلیک تیراندازی شلیک کنید
volley bombing شلیک تیرباران شلیک کردن
roll on roll off سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
rollover استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
hunting حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
skips حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skipped حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skip حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
marine express کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass پاس سریع با پیچش سریع مچ
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
firing شلیک
volley شلیک
fired شلیک
volleys شلیک
firing line خط شلیک
fires شلیک
fire شلیک
volleying شلیک
volleyed شلیک
sallies شلیک کردن
firepower قدرت شلیک
sally شلیک کردن
signal of distress شلیک خطر
fire شلیک کردن
spontaneous discharge شلیک خودانگیخته
to fire a shot شلیک کردن
salvoes شلیک کردن
fired شلیک کردن
salvo شلیک کردن
broadsides بایک شلیک
fire off شلیک کردن
broadside بایک شلیک
fires شلیک کردن
distress gun شلیک خطر
to fire off شلیک کردن
volley fire تیر شلیک
volley fire اتش شلیک
reported صدای شلیک
gun fire شلیک توپ
reports صدای شلیک
volleyer شلیک کننده
report صدای شلیک
volley bombing شلیک دسته جمعی
volleyed شلیک بطوردسته جمعی
fusillade شلیک متوالی تیرباران
volleying شلیک بطوردسته جمعی
He shot himself. او به خودش شلیک کرد.
discharges شلیک عصبی تخلیه
discharge شلیک عصبی تخلیه
snap shoting بی درنگ شلیک کردن
to fire a torpedo اژدری شلیک کردن
volleys شلیک بطوردسته جمعی
volley شلیک بطوردسته جمعی
to launch a torpedo اژدری شلیک کردن
shoot up <idiom> درهوا شلیک کردن
speediness سریع السیر سریع
speedy سریع السیر سریع
gun lap شلیک اخرین دور مسابقه دو
number of rounds تعداد تیرهای شلیک شده
national salute شلیک 12 توپ به احترام پرچم ملی
To fire a shot تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
distress gun شلیک توپ هنگامی که کشتی درخطراست
banzai شلیک توپ جهت تبریک وتهنیت
gun salute سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
range ladder تنظیم تیربه روش نردبانی با شلیک گذار و کوتاه
minute gun توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
salvos در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
salvoes شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvo شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
run up بسرعت خرج و تلف کردن شلیک کردن
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
round تعداد تیر تعداد شلیک دور
roundest تعداد تیر تعداد شلیک دور
cannon shot تیررس توپ شلیک شده از توپ
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
sweepy سریع
wing footed سریع
galloping سریع
snell سریع
gleg سریع
rapid سریع
swifter سریع
sudden سریع
swiftest سریع
swifts سریع
prompts سریع
prompted سریع
accelerator سریع
accelerators سریع
swift سریع
prompt سریع
rather سریع تر
spankings سریع
spanking سریع
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
quickest جلد سریع
accelerated depreciation استهلاک سریع
converts پاسکاری سریع
highflyer دلیجان سریع
quickest تند و سریع
accelofilter صافی سریع
continuate سریع الاتصال
hotshot بارکشی سریع
hypernoea تنفس سریع
rapid access با دستیابی سریع
fast سریع السیر
highflier دلیجان سریع
prompt سریع عاجل
fasted سریع السیر
prompt سریع کردن
sneak raid دستبرد سریع
high speed printer چاپگر سریع
snapback بهبودی سریع
rapid transit شطرنج سریع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com