English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English Persian
windage حرکت سمتی اثر باد درمنحرف کردن گلوله
Other Matches
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
variations اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
variation اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
crosses حرکت سمتی
crosser حرکت سمتی
cross حرکت سمتی
crossest حرکت سمتی
traverse حرکت سمتی پیمایش
traversed حرکت سمتی پیمایش
traverses حرکت سمتی پیمایش
traversing حرکت سمتی پیمایش
deflection component of trail شاخه سمتی معبر حرکت
ballistic علم حرکت گلوله
ballistic وضع حرکت گلوله
terminal ballistics قوانین حرکت گلوله درنزدیک هدف
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
remaining velocity سرعت گلوله در نقاط مختلف مسیر حرکت
clue گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clues گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
directional radar prediction تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
set forward جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
to r.someone as a کسی را به سمتی معرفی کردن
deflection pattern مستطیل پراکندگی سمتی پراکندگی سمتی
trends مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trend مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sensing تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sabot کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
frangible bullet گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
azimuth guidance هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
straddling احاطه هدف از نظر سمتی احاطه سمتی هدف
ogive ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
dud منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
launch به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
clew گلوله کردن
bullet-proof ضد گلوله کردن
to round up گلوله کردن
ball گلوله کردن
spots مشاهده کردن گلوله ها
spot مشاهده کردن گلوله ها
slug گلوله باران کردن
slugged گلوله باران کردن
discharge خالی کردن گلوله
slugs گلوله باران کردن
shell off گلوله باران کردن
lack vt با گلوله سوراخ کردن
shoot پرتاب کردن گلوله
cannonade گلوله باران کردن
shoots پرتاب کردن گلوله
directional سمتی
bombarded بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard بمباران کردن گلوله باران کردن
to wind up کوک کردن اماده کردن گلوله
bombards بمباران کردن گلوله باران کردن
bombing بمباران کردن گلوله باران کردن
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
deflection scale مقیاس سمتی
deflection error اشتباه سمتی
direction rectifier یکسوکننده سمتی
multidrift چند سمتی
directional stability پایداری سمتی
directional traverse پیمایش سمتی
effective wind باد سمتی
traversing fire اتش سمتی
deviations انحراف سمتی
deviation انحراف سمتی
drifts انحراف سمتی
azimuth resolution تقسیمات سمتی
drifted انحراف سمتی
drift انحراف سمتی
drifting انحراف سمتی
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
horizontal error اشتباه بردی و سمتی
wind shear انحراف سمتی باد
alternate traversing fire اتش یدکی سمتی
wind component شاخه سمتی باد
azimuthal quzntum number عدد کوانتومی سمتی
aircraft vectoring کنترل سمتی هواپیما
azimuth micrometer طبله میکرومتر سمتی
wind shear تغییرات سمتی باد
deflection component of trail شاخه سمتی مسیر
nuclear stalemate گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
stabilization برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
aircraft vectoring کنترل مسیر سمتی هواپیما
to r.someone as a کسی رابرای سمتی پیشنهادکردن
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
windage تنظیم سمتی وسایل نشانه روی
azimuth resolution اجزای سمتی هواپیما کوچکترین احادسمتی
To assume office . عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
bombardment گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardments گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
azimuth equidistant projection وسیله نشان دهنده تعادل سمتی هواپیما
stickside سمتی از بدن دروازه بان باچوب هاکی
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
blind side سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
crab پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
crabs پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
strong side سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
stand-offs برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
sailings باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
ballistics of penetration شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
lumbered چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braids ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumber چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
water displacement زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
premature عمل پیشرس پیش از وقت عمل کردن گلوله
loitering معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
departure حرکت کردن
to bear oneself حرکت کردن
moves حرکت کردن
departures حرکت کردن
inch حرکت کردن
moved حرکت کردن
skewing کج حرکت کردن
get under way حرکت کردن
waggled حرکت کردن
skews کج حرکت کردن
move حرکت کردن
whir حرکت کردن
skew کج حرکت کردن
sailed حرکت کردن
waggle حرکت کردن
have way on حرکت کردن
sail حرکت کردن
sailings حرکت کردن
waggles حرکت کردن
waggling حرکت کردن
to weigh anchor حرکت کردن
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
laziest باکندی حرکت کردن
lugged سنگین حرکت کردن
crawfish به پشت حرکت کردن
sailed با نازوعشوه حرکت کردن
lugs سنگین حرکت کردن
crab به پهلو حرکت کردن
sail با نازوعشوه حرکت کردن
infile به ستون دو حرکت کردن
lug سنگین حرکت کردن
lugging سنگین حرکت کردن
pule باصدا حرکت کردن
submarines زیردریا حرکت کردن
submarine زیردریا حرکت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com