Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
full rubber |
حرکت هریک از این سطوح تااخرین حد ممکن |
|
|
Other Matches |
|
canard |
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند |
canards |
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند |
gammadion |
چلیپایی که برانتهای هریک ازچهارخطان ازطرف حرکت عقربه ساعت رس |
gust lock |
قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند |
actuating horns |
اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند |
aerodynamics |
شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها |
control surface angle |
زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما |
differential spoilers |
اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند |
perpetuting testtimony |
تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود |
run down |
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس |
run-down |
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس |
rungs |
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس |
write protect |
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن |
ilka |
هریک |
each |
هریک از |
whichever |
هر کدام که هریک که |
apiece |
هرچیز هریک |
either |
هریک ازدوتا |
either one |
هریک ازدو |
whichsoever |
هر کدام که هریک که |
wing threequarter |
هریک از دو مدافع کنار زمین |
tail planes |
سطوح دم |
canning |
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق |
cans |
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق |
stria |
نوار باریک هریک از خطوط موازی |
can |
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق |
composite area |
سطوح مرکب |
At lower levels. |
در سطوح پایین تر |
differential ailerons |
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است |
stick |
هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی |
forewing |
هریک از دوبال جلو حشرات چهار بال |
aloft |
سطوح بالا در بالای |
altitude separation |
حد سطوح مبنای ارتفاع |
isothermal layer |
سطوح هم حرارت اب دریا |
energy gap |
فاصله سطوح انرژی |
auxiliary flight surfaces |
سطوح پرواز کمکی |
auxiliary control surfaces |
سطوح فرامین کمکی |
wing forward |
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع |
formwork at cirved section |
قالب بندی در سطوح منحنی |
calyculate |
دارای سطوح حفره دار |
formwork exposed |
قالب بندی سطوح مرئی |
formwork unexposed |
قالب بندی سطوح نامرئی |
ailavator |
سطوح فرامین روی بال |
pitch curves |
تلاقی سطوح طرفین دندانه |
fairing |
صاف کاری سطوح ائرودینامیکی |
tail boom |
پایهای که سطوح دم را تحمل میکند |
to halve two timbers |
دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو |
nereid |
هریک ازپنجاه حوری دریایی که دختران نروس بوده اند |
rated power |
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز |
light |
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود |
lighted |
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود |
lightest |
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود |
metaprotein |
هریک از مشتقات پروتئین که از فعل وانفعال اسید وقلیابدست میاید |
fogging |
مات کردن سطوح شیشهای یاعدسیها |
adhesion |
اتصال و پیوستگی غیرطبیعی سطوح در اماس |
variable camber |
سطوح هادی گاز به داخل توربین |
isotherm follower |
دستگاه تشخیص سطوح هم حرارت اب دریا |
bright work |
سطوح فلزی صیقلی و بدون رنگ |
nundinal letter |
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت |
facet |
سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش |
facets |
سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش |
air foil |
سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما |
adsorption |
انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد |
dimple |
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا |
dimples |
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا |
crossed controls |
بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه |
cutting angle |
زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود |
rotor incidence |
زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی |
inertia welding |
جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس |
balanced control surfaces |
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا |
bulk yarn |
نخ های پفکی و حجیم شده جهت ایجاد سطوح برآمده و برجسته |
abc analysis |
طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد |
inhibiting |
اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان |
performance monitor |
برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند |
armistise |
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد |
control lock |
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است |
aerodynamic heating |
افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد |
Luddites |
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است |
Luddite |
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است |
touch judge |
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین |
lanes |
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر |
lane |
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر |
waves |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waving |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
wave |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waved |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
feint |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feints |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feinted |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feinting |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
cutthroat |
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند |
mouse |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
mouses |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
route order |
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه |
trackball |
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند |
cruised |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
tape |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
fish tailing |
حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت] |
stroking |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
tapes |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
taped |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
stroke |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
strokes |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
cruising |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
cruises |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
cruise |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
stroked |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
move off the ball |
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ |
moustaches |
سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند |
brinelling |
دندانه ها و برجستگیهایی که در سطوح یاتاقانها معمولابراثر بار استاتیک زیاد یااعمال نیرو هنگام جاگذاری وبرداشتن بوجود می اید |
transfers |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
transferring |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
compound motion |
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی |
counter clockwise |
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت |
transfer |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
ballade |
قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد |
inscribing |
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن |
inscribes |
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن |
inscribe |
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن |
inscribed |
حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن |
biaxial deformation |
خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد |
anti servo tab |
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد |
sets of bill |
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد |
deep stall |
وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد |
chine |
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند |
makable [spv. makeable] <adj.> |
ممکن |
feasible <adj.> |
ممکن |
doable <adj.> |
ممکن |
makable <adj.> |
ممکن |
executable <adj.> |
ممکن |
makeable <adj.> |
ممکن |
manageable <adj.> |
ممکن |
possible [doable, feasible] <adj.> |
ممکن |
workable <adj.> |
ممکن |
practicable <adj.> |
ممکن |
possible |
ممکن |
achievable <adj.> |
ممکن |
conceivable |
ممکن |
feasible |
ممکن |
posse |
ممکن |
posses |
ممکن |
thinkable |
ممکن |
contrivable <adj.> |
ممکن |
vane pump |
خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند |
aberration |
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد |
dragged |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
drags |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
drag |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
mouse |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
mouses |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
perhaps |
ممکن است |
mayhap |
ممکن است |
interactive |
را ممکن میکند |
inexecutable <adj.> |
غیر ممکن |
as far as possible |
هر چه ممکن است |
unfeasible <adj.> |
غیر ممکن |
available |
ممکن الحصول |
multilevel |
با مقادیر ممکن |
impracticable <adj.> |
غیر ممکن |
perchance |
ممکن است |
impossible |
غیر ممکن |
to be posible |
ممکن بودن |
warning |
توجه به خط ر ممکن |
ternary |
با سه حالت ممکن |
possible capacity |
گنجایش ممکن |
possibility |
چیز ممکن شق |
possibilities |
چیز ممکن شق |
probable error |
خطای ممکن |
warnings |
توجه به خط ر ممکن |
altitude separation |
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع |
relative |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
momentum |
سرعت حرکت شتاب حرکت |
raided |
سیستم دیسک درایو سریع با فرفیت خطا, که ازچندین درایو که هریک ازبابت بررسی برای تشخیص خطا خواهد بود |
raids |
سیستم دیسک درایو سریع با فرفیت خطا, که ازچندین درایو که هریک ازبابت بررسی برای تشخیص خطا خواهد بود |
raid |
سیستم دیسک درایو سریع با فرفیت خطا, که ازچندین درایو که هریک ازبابت بررسی برای تشخیص خطا خواهد بود |
raiding |
سیستم دیسک درایو سریع با فرفیت خطا, که ازچندین درایو که هریک ازبابت بررسی برای تشخیص خطا خواهد بود |
angle of depression |
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله |
feasible solutions |
راه حلهای ممکن |
to the nth degree <idiom> |
بالاترین وجه ممکن |
nemo tenetur ad impossible |
غیر ممکن وادارکرد |
pron to |
با حداکثر سرعت ممکن |
as much as possible |
هر قدر ممکن است |
i may go |
ممکن است بروم |
probable error |
خطای ممکن [ریاضی] |
may |
ممکن است میتوان |
leg |
مسیر ممکن در یک تابع |
an impossible act |
کار غیر ممکن |
minimise |
کوچک کردن تا حد ممکن |
legs |
مسیر ممکن در یک تابع |
moving havens |
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی |
skulls |
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
skull |
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
may i go yes you may |
ایا ممکن است من بروم |
ramp weight |
حداکثر وزن ممکن هواپیما |
Can you help me? |
ممکن است کمکم کنید؟ |
ultimate strength |
حاصلضرب بیشترین بار ممکن |
perhaps you have seen it |
ممکن است انرادیده باشید |
Excuse me. May I get by? |
ببخشید. ممکن است رد شوم؟ |
he may come late |
ممکن است دیر بیاید |
Could you bring me ... ? |
ممکن است ... برایم بیاورید؟ |