Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English
Persian
low low
حرکت یواشترازمعمول برای عادت کردن به حمل بار سنگین
Other Matches
pedrail
اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
larrup
سنگین حرکت کردن
lugging
سنگین حرکت کردن
lug
سنگین حرکت کردن
lugs
سنگین حرکت کردن
lugged
سنگین حرکت کردن
change down
به دنده سنگین حرکت کردن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
lumber
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
autogyro
هواپیمایی سنگین که توسط چند رتور حرکت میکند
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
brush block
سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
go baseline
حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
bituminous paint
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
stunt
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunting
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
deflector
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
overtask
زیاد سنگین بودن برای
skate off
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
hunting bow
کمان بلند و سنگین برای شکار
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
jeheemy
جرثقیل سنگین برای بیرون کشیدن قایقها از گل
ballast
فلز سنگین کف قایق برای حفظ تعادل
stroboscope
وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
gun
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
guns
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
taxiway
محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
take to
عادت کردن
used to
<idiom>
عادت کردن به
to get accustomed to
عادت کردن
[به]
to get used to
عادت کردن
[به]
To break (give up) a habit.
ترک عادت کردن
gets
عادت کردن ربودن
dark adaptation
عادت کردن به تاریکی
get
عادت کردن ربودن
getting
عادت کردن ربودن
get the feel of
<idiom>
عادت کردن یا آوختن چیزی
altitude acclimatization
عادت کردن به ارتفاع منطقه
acclimatization
عادت کردن به هوای کوهستان
to get into one's stride
<idiom>
عادت کردن
[اصطلاح روزمره]
to addict oneself
عادت کردن خودرا معتادکردن
get in the swing of things
<idiom>
به شرایط جدید عادت کردن
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
marching orders
فرمان حرکت برای جنگ
named airport of departure
فرودگاه معین برای حرکت
named departure point
نقطه مشخص برای حرکت
fin
جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
fins
جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
transhumant
حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
incumber
سنگین کردن
emcumber
سنگین کردن
loads
سنگین کردن
clogged
: سنگین کردن
gravitate
سنگین کردن
encumbers
سنگین کردن
encumbered
سنگین کردن
gravitated
سنگین کردن
encumbering
سنگین کردن
gravitates
سنگین کردن
encumber
سنگین کردن
clogs
: سنگین کردن
gravitating
سنگین کردن
clog
: سنگین کردن
load
سنگین کردن
weight
سنگین کردن
water level
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
enroute personnel
افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
rocker arm
اهرم خود کار برای حرکت سوپاپ ماشین
heading select feature
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
trade-off
سبک و سنگین کردن
trade off
سبک و سنگین کردن
trade-offs
سبک و سنگین کردن
delibration
سبک سنگین کردن
hydroplaned
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
flop
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
golf car
وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
flopped
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopping
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
counter disengagement
حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
flops
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
bell crank
اهرم دوطرفهای در سیستم کنترل برای تغییر جهت حرکت
hoist
بلند کردن وسایل سنگین
hoisted
بلند کردن وسایل سنگین
stump
قطع کردن سنگین افتادن
stumped
قطع کردن سنگین افتادن
stumping
قطع کردن سنگین افتادن
stumps
قطع کردن سنگین افتادن
hoists
بلند کردن وسایل سنگین
gluteus
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
stop
[Engineering]
توقف
[برخورد]
[محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای]
[مهندسی]
boost rocket
موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
end stop
[Engineering]
توقف
[برخورد]
[محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای]
[مهندسی]
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
bracket
رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
capture
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
attitude motor
موتورهای راکت کوچک برای کنترل وضعیت رسانگر فضایی در حال حرکت
captures
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
hypoid
چرخدنده هایی برای انتقال حرکت و قدرت بین شفت ها یامحورهای متنافر
capturing
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
forklift
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
ballast
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
half area
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
CDs
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
passed
یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
pass
یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
CD
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
passes
یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
hangers
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
check point
نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
hanger
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
technical escort
پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
kentledge
چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
solids
چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
solid
چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
control column
فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
gyro
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
differential spoilers
اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
movement credit
وقت پیش بینی شده و تعیین شده برای حرکت یک ستون
via
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
voyage repairs
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
plotters
وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotter
وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
blitter
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
markers
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
back
نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
backs
نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
sailed
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
canard
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braid
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
consuetude
عادت
praxis
عادت
rote
عادت
ruts
عادت
rut
عادت
habit
عادت
wont
عادت
usage
عادت
habitude
عادت
accustomedness
عادت
usages
عادت
ure
عادت
custom
عادت
guize
عادت
practice
عادت
habits
عادت
accustoms
عادت
habit
:عادت
accustom
عادت
diathesis
عادت
accustoming
عادت
habits
:عادت
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com