English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 220 (9 milliseconds)
English Persian
competitor حریف
competitors حریف
adversaries حریف
adversary حریف
match حریف
matches حریف
rival حریف
rivaled حریف
rivaling حریف
rivalled حریف
rivalling حریف
rivals حریف
opponent حریف
opponents حریف
challenger حریف
challengers حریف
foe حریف
foes حریف
d. cut d. حریف
adversarial حریف
Other Matches
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
shadowing چسبیدن به حریف
coped حریف شدن
sell a dummy فریفتن حریف
razzle dazzle فریفتن حریف
shadow چسبیدن به حریف
playing the man بازی با حریف
shadowed چسبیدن به حریف
shadows چسبیدن به حریف
i cannot manage him حریف او نمیشوم
deliver a series of blows بمباران حریف
he was too much for me من حریف او نبودم
adversaries حریف کشتی
adversary حریف کشتی
downfield زمین حریف
target سینه حریف
targeted سینه حریف
targeting سینه حریف
targets سینه حریف
targetted سینه حریف
targetting سینه حریف
head butt با سر به حریف زدن
copes حریف شدن
charge حمله به حریف
charges حمله به حریف
opponent حریف طرف
jack of all trades همه فن حریف
dropped جاگذاشتن حریف
drops جاگذاشتن حریف
victim حریف ضعیف
dropping جاگذاشتن حریف
opponents حریف طرف
jacks of all trades همه فن حریف
away زمین حریف
victims حریف ضعیف
copings حریف شدن
ends زمین حریف
ended زمین حریف
drop جاگذاشتن حریف
swingman همه فن حریف
cope حریف شدن
end زمین حریف
outclassing شکست فاحش حریف
deciding نزدیک به دروازه حریف
assault حمله بدنی به حریف
outclasses شکست فاحش حریف
go behind به پشت حریف رفتن
burns امتیاز گرفتن از حریف
outclassed شکست فاحش حریف
outclass شکست فاحش حریف
unanswered همردیف نبودن حریف
assaulted حمله بدنی به حریف
deceived فریب دادن حریف
burn امتیاز گرفتن از حریف
hindering مانع حریف شدن
mark نشانه کردن حریف
bluffs حریف را از میدان درکردن
scout ارزیابی حریف اینده
intercepts قطع پاسکاری حریف
intercepting قطع پاسکاری حریف
hinder مانع حریف شدن
hinders مانع حریف شدن
intercepted قطع پاسکاری حریف
intercept قطع پاسکاری حریف
deceive فریب دادن حریف
deceiving فریب دادن حریف
scouted ارزیابی حریف اینده
scouts ارزیابی حریف اینده
action on the blade تماس با شمشیر حریف
marks نشانه کردن حریف
hindered مانع حریف شدن
draw رویارویی دو حریف در اغار
cut down زمین زدن حریف
draws رویارویی دو حریف در اغار
bluff حریف را از میدان درکردن
circle dodge گریز از حریف در مسیرمنحنی
bluffed حریف را از میدان درکردن
back sacrifice throw افکندن حریف ازپشت
bluffing حریف را از میدان درکردن
deceives فریب دادن حریف
shut down شکست دادن حریف
clinch بغل کردن حریف
assaults حمله بدنی به حریف
onside پا به توپ در زمین حریف
drops پشت سر گذاشتن حریف دو
dropping پشت سر گذاشتن حریف دو
dropped پشت سر گذاشتن حریف دو
manage a person حریف کسی شدن
drop پشت سر گذاشتن حریف دو
they are well matched حریف یکدیگر هستند
stomach throw افکندن حریف از پشت
outplay بازی بهتر از حریف
outroll شکست دادن حریف
block سدکردن غیرمجاز حریف
blocked سدکردن غیرمجاز حریف
blocks سدکردن غیرمجاز حریف
put the ball on the floor رد کردن توپ از حریف
clinching بغل کردن حریف
sparring partner حریف مشت بازی
personal foul خطای بدنی به حریف
clinches بغل کردن حریف
pattern offense موضعگیری در برابر حریف
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
to stand up to one's opponent با حریف روبرو شدن
lapped رسیدن به حریف جلویی
lap رسیدن به حریف جلویی
utility ذخیره همه فن حریف
dribbled رد کردن توپ از حریف
dribbles رد کردن توپ از حریف
dribbling رد کردن توپ از حریف
He is jack of all trades . he can cope with any thing . همه فن حریف است
jink فریب دادن حریف
assorted همه فن حریف همسر
kin geri لگد به بیضه حریف
clinched بغل کردن حریف
dribble رد کردن توپ از حریف
hinders جلوگیری از ضربه زدن حریف
hand میلههای تسخیرشده حریف در پایان
hindering جلوگیری از ضربه زدن حریف
clothes lines ضبه زدن و انداختن حریف
clothes line ضبه زدن و انداختن حریف
hooking سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
hindered جلوگیری از ضربه زدن حریف
simple leg ride شگک خراب کردن حریف
handing میلههای تسخیرشده حریف در پایان
blank ممانعت از امتیاز گیری حریف
to overcrow one's rival از پیروزی بر حریف شادی کردن
trompement گریز شمشیرباز از ضربه حریف
dummies گول زدن حریف در تجمع
dummy گول زدن حریف در تجمع
underdogs فرصت برد به حریف ندادن
underdog فرصت برد به حریف ندادن
slashes چرخاندن چوب به طرف حریف
slashed چرخاندن چوب به طرف حریف
slash چرخاندن چوب به طرف حریف
slashing چرخاندن چوب به طرف حریف
unlap یک دور به حریف نزدیکتر شدن
win by retirement پیروزی با کنار رفتن حریف
blankest ممانعت از امتیاز گیری حریف
hinder جلوگیری از ضربه زدن حریف
shut out مانع پیروزی حریف شدن
gang tackle با چند بازیگر حریف را فروداوردن
parrying دفع کردن حمله حریف
interference سد کردن غیرمجاز راه حریف
shoulder block سد کردن حریف با ضربه شانه
squeeze سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezes سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezing سد کردن مدافع حریف با دونفر
finger hold خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
parries دفع کردن حمله حریف
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
parry دفع کردن حمله حریف
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
shut off بهم زدن نقشه حریف
bootleg نوعی حمله با فریفتن حریف
bait the hole گول زدن مدافع حریف
box out موضعگیری بین حریف و سبد
holding and hitting گرفتن حریف و ضربه زدن
hand out حریف دریافت کننده سرویس
hip rool تاباندن حریف از روی باسن
outside hook فت پا و بهم زدن تعادل حریف
out of distance دور بودن شمشیرباز از حریف
parried دفع کردن حمله حریف
hip check سد کردن راه حریف با کمر وباسن
wraparound check سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
to backtrack <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
stances طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
hand off کنار زدن حریف بوسیله توپدار
to be second to no one <idiom> هیچکس حریف او نمی شود [اصطلاح]
to be second to none <idiom> هیچکس حریف او نمی شود [اصطلاح]
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
front underlock خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
stances طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
wipe out شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
direct free kick مکث مهاجم برای فریفتن حریف
deropement مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
deke گول زدن حریف برای تغییرمحل
open ice قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
sweat out بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
compound parry دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
stationary tactics دردروازه ضربه ازاد از حریف گرفتن
close in نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
change of engagement وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
multiple foul خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
near all نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
overplayed حریف را ناچار به تغییر محل کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com