Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
deposit fund account
حساب تشکیل سرمایه
Other Matches
capital formation
تشکیل سرمایه
rate of capital formation
نرخ تشکیل سرمایه
deposit fund account
اعتبار تشکیل سرمایه
domestic capital formation
تشکیل سرمایه داخلی
capital account
حساب سرمایه
supply price of capital
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
over capitalised
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock
سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance
کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
liquidity trap
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment
سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
capitalization
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckoned
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
capitalized expense
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
clearance
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
multiplier principle
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financiers
سرمایه دار سرمایه گذار
financier
سرمایه دار سرمایه گذار
radar netting
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
To cook the books.
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
residential investments
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
privilege
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
reckoning
تصفیه حساب صورت حساب
reckonings
تصفیه حساب صورت حساب
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
charge and discharge statements
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
overcapitalization
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
cooperative scorer
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
check register
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
marginal utility of capital
مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
collapse capitalism
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
registered capital
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
capital program
برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
account
حساب صورت حساب
no year oppropriation
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a
اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
endomorphism
تشکیل
establishment
تشکیل
endomorphy
تشکیل
establishments
تشکیل
entelechy
تشکیل
incorporation
تشکیل
sporogenesis
تشکیل هاگ
formed
تشکیل دادن
forms
تشکیل دادن
form
تشکیل دادن
sporogeny
تشکیل هاگ
flagellation
تشکیل تاژک
formation
صف ارایی تشکیل
organizing
تشکیل دادن
stratification
تشکیل طبقات
constitute
تشکیل دادن
vacuolation
تشکیل حفره
tournaments
تشکیل مسابقات
formative
تشکیل دهنده
preformation
تشکیل قبلی
fibrillation
تشکیل الیاف
constituted
تشکیل دادن
organizes
تشکیل دادن
stratification
تشکیل چینه
tournament
تشکیل مسابقات
constitutes
تشکیل دادن
osteogenesis
تشکیل استخوان
orogenesis
تشکیل کوه
constituting
تشکیل دادن
strobilation
تشکیل رشته
formation constant
ثابت تشکیل
placentation
تشکیل جفت
antidim
مایع ضد تشکیل مه
antitrust
مخالف تشکیل
sacculation
تشکیل کیسه
embryogen
تشکیل جنین
embryogeny
تشکیل جنین
organises
تشکیل دادن
argillaceous
تشکیل شده از رس
heat of formation
گرمای تشکیل
enthalpy of formation
انتالپی تشکیل
metamerism
تشکیل حلقهای
hematopoiesis
تشکیل خون
former
تشکیل دهنده
annulation
تشکیل حلقه
to erect into
تشکیل دادن از
foetation
تشکیل جنین
organisers
تشکیل دهنده
siltation
تشکیل لجن
umbilication
تشکیل ناف
the house went into secret session
تشکیل داد
organising
تشکیل دادن
organize
تشکیل دادن
bonding
تشکیل پیوند
organizer
تشکیل دهنده
spermatogenesis
تشکیل نطفه
organizers
تشکیل دهنده
ossification
تشکیل استخوان
gleization
تشکیل خاک رس
equities
سرمایه
fund
سرمایه
equity
سرمایه
turn over
سرمایه
funded
سرمایه
capital
سرمایه
capital intensive
سرمایه بر
asset
سرمایه
back bonding
تشکیل پیوند از پشت
back bonding
تشکیل پیوند برگشتی
chemical bonding
تشکیل پیوند شیمیایی
force development
برنامه تشکیل یکانها
constituent
سازه تشکیل دهنده
fundametal
بنیادی تشکیل دهنده
guard cell
گیاهی را تشکیل میدهند
haematogenesis
تشکیل خون تولیدخون
involucrum
تشکیل استخوان جدید
standard heat of formation
گرمای تشکیل استاندارد
differentiating
دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiates
دیفرانسیل تشکیل دادن
constituents
سازه تشکیل دهنده
constituents
جزء تشکیل دهنده
venues
محل تشکیل دادگاه
venue
محل تشکیل دادگاه
stepwise formation constant
ثابت تشکیل مرحلهای
bed
تشکیل طبقه دادن
beds
تشکیل طبقه دادن
syndicator
تشکیل دهنده اتحادیه
nuclei
هسته تشکیل دهنده
preform
قبلا تشکیل دادن
nucleus
هسته تشکیل دهنده
bond formation energy
انرژی تشکیل پیوند
differentiate
دیفرانسیل تشکیل دادن
constituent
جزء تشکیل دهنده
oogenesis
تشکیل و تکامل تخم
federalization
تشکیل کشورهای متحد
entelechy
مرحله تشکیل وتحقق
overall formation constant
ثابت تشکیل کلی
syndicates
اتحادیه تشکیل دادن
gang
جمعیت تشکیل دادن
gangs
جمعیت تشکیل دادن
unformed
تشکیل نشده ناساخت
lymphopoiesis
تشکیل بافت لنفی
convene
تشکیل جلسه دادن
convened
تشکیل جلسه دادن
convenes
تشکیل جلسه دادن
syndicate
اتحادیه تشکیل دادن
syndicates
تشکیل اتحادیه دادن
epigenesis
تشکیل نطفه ازنو
form
تشکیل دادن ساختن
forms
تشکیل دادن ساختن
ossification
مرحله تشکیل استخوان
convening
تشکیل جلسه دادن
nucleate
تشکیل هسته دادن
formed
تشکیل دادن ساختن
molar heat of formation
گرمای مولی تشکیل
colonises
تشکیل مستعمره دادن
colonised
تشکیل مستعمره دادن
troop program
برنامه تشکیل یکانها
piedmont
تشکیل شده در کوهپایه
pod
تشکیل نیام دادن
pods
تشکیل نیام دادن
molar enthalpy of formation
انتالپی مولی تشکیل
polygenic
دارای قوه تشکیل
to form a habit
تشکیل عادت دادن
colonized
تشکیل مستعمره دادن
colonising
تشکیل مستعمره دادن
colonize
تشکیل مستعمره دادن
colonizing
تشکیل مستعمره دادن
acidic
تشکیل دهندهء اسید
vertebration
تشکیل ستون فقرات
colonizes
تشکیل مستعمره دادن
syndicate
تشکیل اتحادیه دادن
vesiculation
تشکیل کیسه یا تاول
constitutive
تشکیل دهنده ساختمانی
replacement capital
سرمایه جایگزینی
anti capitalist
ضد سرمایه داری
accumulation of capital
انباشت سرمایه
investments
سرمایه گذاری
an idel capital
سرمایه بیکار
tycoons
سرمایه گذارمهم
replacement capital
سرمایه جانشینی
money capital
سرمایه پولی
national capital
سرمایه ملی
enterprise
سرمایه گذاری
capitalism
سرمایه گرایی
capitalism
سرمایه داری
tycoon
سرمایه گذارمهم
investment
سرمایه گذاری
nominal capital
سرمایه اسمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com