Dictiornary-Farsi | حساب دودوئی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
binary arithmetic	حساب دودوئی


Other Matches

binary to hexadecimal conversion	تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion	تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
binary	دودوئی
binary code	کد دودوئی
cost plus contracts	به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckons	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
capitalized expense	هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
equity accounts	حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
binary point	ممیز دودوئی
binary point	نقطه دودوئی
binary operator	عملگر دودوئی
binary system	سیستم دودوئی
binary tree	درخت دودوئی
binary variable	متغیر دودوئی
column binary	دودوئی ستونی
binary numbers	اعداد دودوئی
binary operation	عملکرد دودوئی
binary operation	عمل دودوئی
binary code	رمز دودوئی
binary digit	رقم دودوئی
bit	رقم دودوئی
binary dump	روگرفت دودوئی
binary search	جستجوی دودوئی
binary number	عدد دودوئی
bits	رقم دودوئی
To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
binary notation	نشان گذاری دودوئی
decimal to binary conversion	تبدیل دهدهی به دودوئی
binary to decimal conversion	تبدیل دودوئی به دهدهی
To cook the books.	حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
dibit	یکی از اعداد دودوئی مرتب شده زیر:
privilege	دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning	تصفیه حساب صورت حساب
reckonings	تصفیه حساب صورت حساب
binary file	فایلی که حاوی برنامههای زبان ماشین است فایل دودوئی
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
dense binary code	کدی که تمام حالتهای ممکن الگوی دودوئی در ان بکار برده میشود
check register	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
extended	code decimalinterchange coded binary کدمبادله اعشاری کد شده بصورت دودوئی توسعه یافته
account	حساب صورت حساب
binary coded decimal	سیستم کدگذاری در کامپیوترکه در ان همه ارقام دهدهی توسط گروه 4 تائی از 0 و 1ها نمایش داده میشود اعداد اعشاری با کد دودوئی
digital computer	ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a	اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
no year oppropriation	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
score	حساب
to keep score	حساب
incomputable	بی حساب
dam design	حساب سد
tally	حساب
in favour of	به حساب
scoreless	بی حساب
algorism	حساب
tab	حساب
tabs	حساب
reckoning	حساب
reckonings	حساب
arithmetic	حساب
accountant	ذی حساب
account	حساب
tallies	حساب
science of numbers	حساب
tallying	حساب
to my a	به حساب من
accountants	ذی حساب
scored	حساب
tallied	حساب
incalculable	بی حساب
scores	حساب
calculation	حساب براورد
to bring to book	حساب پس گرفتن
bank accounts	حساب بانکی
saving account	حساب پس انداز
bank account	حساب بانکی
science of numbers	علم حساب
savings account	حساب پس انداز
stability calculation	حساب پایداری
tripos	امتحان حساب
undercharge	کم حساب کردن
vidimus	بازرسی حساب
unguarded	حساب نشده
counts	حساب کردن
credit account	حساب اعتباری
counting	حساب کردن
A rough (crude)estimate.	حساب سر انگشتی
counted	حساب کردن
count	حساب کردن
scorers	حساب نگهدار
scorer	حساب نگهدار
checking account	حساب جاری
checking accounts	حساب جاری
integral calculvs	حساب جامعه
stock account	حساب موجودی
to cast up	حساب کردن
to count up	حساب کردن
computers	ماشین حساب
to figure up	حساب کردن
computer	ماشین حساب
To concoct accounts.	حساب تراشیدن
current accounts	حساب جاری
current account	حساب جاری
rule off	بستن حساب
fluxion	حساب فاضله
closing of account	تفریغ حساب
misreckon	بد حساب کردن
notcher	حساب نگهدار
certificate of expenditure	صورت حساب
certificate of clearance	مفاصا حساب
cash account	حساب نقدی
capital account	حساب سرمایه
call to account	حساب خواستن از
calculus of variations	حساب تغییرات
calculator mode	مد ماشین حساب
calculating machine	ماشین حساب
calculable	حساب کردنی
minculculate	بد حساب کردن
cost accountant	حساب دار
make much of	حساب بردن از
ibm computer	ماشین حساب ای بی ام
imprest	حساب تنخواه
in f.of	به حساب بنفع
differential calulus	حساب فاضله
differential calculus	حساب فاضله
design assumption	فرضیه حساب
day of r	روز حساب
integral calculus	حساب جامعه
joint account	حساب مشترک
crypto account	حساب رمز
loan account	حساب وام ها
box score	حساب بازی
boolean calculus	حساب بولی
realization account	حساب تسویه
account number	شماره حساب
account cuurent	حساب جاری
account card	کارت حساب
account book	دفتر حساب
acalculia	ناتوانی در حساب
residuary account	حساب ترکه
return account	حساب بازگشت
rule of thumb	حساب انگشت
figuring	حساب کردن
figures	حساب کردن
figure	حساب کردن
accoutn balance	مانده حساب
balance of account	مانده حساب
propositional calculus	حساب گزارهای
binary arithmetic	حساب دودویی
bank pass book	دفترچه حساب
bank overdraft	حساب جاری
balance sheet account	حساب ترازنامه
comptometer	ماشین حساب
arithmometer	ماشین حساب
arithmeticlal	مربوط به حساب
arithmetician	حساب دان
pridicate calculus	حساب مسندات
arithmetic unit	واحد حساب
profit and loss a	حساب سودوزیان
rule of thumb	حساب سر انگشتی
deposit account	حساب پس انداز
arithmetic	علم حساب
desktop	ماشین حساب
offsetting	حساب تهاتر
offset	حساب تهاتر
markers	حساب نگهدار
marker	حساب نگهدار
expense accounts	حساب مخارج
expense accounts	حساب هزینه
expense account	حساب مخارج
statement	صورت حساب
production account	حساب تولید
debit	حساب بدهی
deposit account	حساب سپرده
calculates	حساب کردن
calculated	حساب کردن
calculate	حساب کردن
cyphers	حساب کردن
ciphers	حساب کردن
cipher	حساب کردن
AC	حساب جاری
debits	حساب بدهی
debiting	حساب بدهی
debited	حساب بدهی
expense account	حساب هزینه
algorism [rare]	حساب [ریاضی]
to count [as]	به حساب رفتن
calculators	ماشین حساب
calculators	حساب کننده
calculator	ماشین حساب
calculator	حساب کننده
tales	جمع حساب
tale	جمع حساب
arithmetic	حساب [ریاضی]
Count me in!	روی من حساب کن!
statements	صورت حساب
account with [at] a bank	حساب بانکی
detailing	حساب ریز