Dictiornary-Farsi | حساب نگهدار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 207 (11 milliseconds)

English	Persian
marker	حساب نگهدار
markers	حساب نگهدار
scorer	حساب نگهدار
scorers	حساب نگهدار
notcher	حساب نگهدار


Search result with all words

penalty time keeper	حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
scorekeeper	حساب نگهدار امتیازها
Other Matches

cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts	به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckoned	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
equity accounts	حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
capitalized expense	هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books.	حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege	دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings	تصفیه حساب صورت حساب
reckoning	تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
backers	نگهدار
backer	نگهدار
supporter	نگهدار
tenter	نگهدار
protector	نگهدار
support r	نگهدار
protectors	نگهدار
prop	نگهدار
supporters	نگهدار
sustentative	نگهدار
propped	نگهدار
propping	نگهدار
linesman	خط نگهدار
linesmen	خط نگهدار
lineswoman	خط نگهدار زن
lineman	خط نگهدار
keeper	نگهدار
linemen	خط نگهدار
keepers	نگهدار
timekeepers	وقت نگهدار
line call	اعلام خط نگهدار
timekeeper	گاه نگهدار
rope stopper	طناب نگهدار
linesman flag	پرچم خط نگهدار
patron	نگهدار پشتیبان
timekeeper	وقت نگهدار
buttressed	حائل نگهدار
timers	وقت نگهدار
paper weight	کاغذ نگهدار
timer	وقت نگهدار
flame holder	شعله نگهدار
buttressing	حائل نگهدار
drill stock	مته نگهدار
buttresses	حائل نگهدار
buttress	حائل نگهدار
timekeepers	گاه نگهدار
patrons	نگهدار پشتیبان
knitting sheath	میل نگهدار
blank holder	ورق نگهدار
sinker	وزنه نگهدار
sinkers	وزنه نگهدار
baselinesman	خط نگهدار خط عرضی
babysitter	بچه نگهدار
concierges	نگهدار یاحافظ
concierge	نگهدار یاحافظ
time keeper	وقت نگهدار
face-saving	آبرو نگهدار
baby sitter	بچه نگهدار
baby-sitter	بچه نگهدار
baby-sitters	بچه نگهدار
depositary	نگهدار ضامن
sitter in	بچه نگهدار
clocker	وقت نگهدار
stanchion	حائل نگهدار
chain check stopper	سیم نگهدار
timer	وقت نگهدار هر راننده
timers	وقت نگهدار هر راننده
farewells	خدا نگهدار خداحافظ
triggers	چرخ نگهدار ماشه
farewell	خدا نگهدار خداحافظ
triggered	چرخ نگهدار ماشه
trigger	چرخ نگهدار ماشه
combination toolholder	ابزار نگهدار چندگانه
bird cage	ماسک مخصوص خط نگهدار
carpenters' stopper	سیم نگهدار گیرهای
looker	خوش قیافه نگهدار
toolhead	ابزار نگهدار اتومبیل
believer [in something]	پشتیبان [نگهدار] [ازچیزی]
account	حساب صورت حساب
bedplate	صفحه قاب یا نگهدار چیزی
stockholders	صاحب موجودی ذخیره نگهدار
blank holder	ورق یا صفحه نگهدار کشویی
tone arm	الت سوزن نگهدار گرامافون
induction holding furnace	کوره گرم نگهدار القائی
stockholder	صاحب موجودی ذخیره نگهدار
he calcn lates with a	اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
digital computer	ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
no year oppropriation	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
guard-rail	ریل نگهدار حائل ریل
guard-rails	ریل نگهدار حائل ریل
to keep score	حساب
dam design	حساب سد
tallying	حساب
science of numbers	حساب
scoreless	بی حساب
tally	حساب
tallies	حساب
to my a	به حساب من
algorism	حساب
scores	حساب
tallied	حساب
scored	حساب
account	حساب
score	حساب
incomputable	بی حساب
incalculable	بی حساب
in favour of	به حساب
reckoning	حساب
reckonings	حساب
accountants	ذی حساب
accountant	ذی حساب
tab	حساب
tabs	حساب
arithmetic	حساب
arithmetician	حساب دان
arithmetic unit	واحد حساب
bank overdraft	حساب جاری
balance of account	مانده حساب
accoutn balance	مانده حساب
arithmeticlal	مربوط به حساب
have it out with someone <idiom>	تصفیه حساب
balance sheet account	حساب ترازنامه
checking out	تسویه حساب
comptometer	ماشین حساب
computer	ماشین حساب
arithmometer	ماشین حساب
undercharge	کم حساب کردن
computers	ماشین حساب
vidimus	بازرسی حساب
the bill	صورت حساب
To concoct accounts.	حساب تراشیدن
unguarded	حساب نشده
bank accounts	حساب بانکی
credit account	حساب اعتباری
calculation	حساب براورد
figures	حساب کردن
figuring	حساب کردن
account number	شماره حساب
call to account	حساب خواستن از
bank account	حساب بانکی
account cuurent	حساب جاری
account card	کارت حساب
account book	دفتر حساب
figure	حساب کردن
acalculia	ناتوانی در حساب
A rough (crude)estimate.	حساب سر انگشتی
bank pass book	دفترچه حساب
joint account	حساب مشترک
profit and loss a	حساب سودوزیان
propositional calculus	حساب گزارهای
realization account	حساب تسویه
residuary account	حساب ترکه
return account	حساب بازگشت
rule of thumb	حساب انگشت
rule of thumb	حساب سر انگشتی
rule off	بستن حساب
saving account	حساب پس انداز
savings account	حساب پس انداز
production account	حساب تولید
pridicate calculus	حساب مسندات
integral calculvs	حساب جامعه
integral calculus	حساب جامعه
in f.of	به حساب بنفع
loan account	حساب وام ها
make much of	حساب بردن از
minculculate	بد حساب کردن
misreckon	بد حساب کردن
imprest	حساب تنخواه
ibm computer	ماشین حساب ای بی ام
fluxion	حساب فاضله
science of numbers	علم حساب
differential calulus	حساب فاضله
differential calculus	حساب فاضله
calculus of variations	حساب تغییرات
to count up	حساب کردن
calculator mode	مد ماشین حساب
calculating machine	ماشین حساب
calculable	حساب کردنی
box score	حساب بازی
to figure up	حساب کردن
boolean calculus	حساب بولی
binary arithmetic	حساب دودوئی
binary arithmetic	حساب دودویی
capital account	حساب سرمایه
to cast up	حساب کردن
design assumption	فرضیه حساب
day of r	روز حساب
crypto account	حساب رمز
cost accountant	حساب دار
closing of account	تفریغ حساب
stability calculation	حساب پایداری
stock account	حساب موجودی
certificate of expenditure	صورت حساب
certificate of clearance	مفاصا حساب