Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
scorekeeper	حساب نگهدار امتیازها
Other Matches
marker	حساب نگهدار
scorer	حساب نگهدار
markers	حساب نگهدار
scorers	حساب نگهدار
notcher	حساب نگهدار
penalty time keeper	حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
table point	جدول امتیازها
scorecards	ورقه امتیازها
box score	جدول امتیازها
scorecard	ورقه امتیازها
scoresheet	ورقه امتیازها
cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts	به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
capitalized expense	هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
equity accounts	حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books.	حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege	دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings	تصفیه حساب صورت حساب
reckoning	تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
tenter	نگهدار
protector	نگهدار
sustentative	نگهدار
support r	نگهدار
linesmen	خط نگهدار
linesman	خط نگهدار
lineswoman	خط نگهدار زن
supporters	نگهدار
protectors	نگهدار
supporter	نگهدار
backers	نگهدار
keepers	نگهدار
linemen	خط نگهدار
keeper	نگهدار
lineman	خط نگهدار
propped	نگهدار
backer	نگهدار
prop	نگهدار
propping	نگهدار
buttresses	حائل نگهدار
buttressed	حائل نگهدار
buttressing	حائل نگهدار
flame holder	شعله نگهدار
buttress	حائل نگهدار
timer	وقت نگهدار
knitting sheath	میل نگهدار
line call	اعلام خط نگهدار
linesman flag	پرچم خط نگهدار
concierges	نگهدار یاحافظ
sinkers	وزنه نگهدار
paper weight	کاغذ نگهدار
timers	وقت نگهدار
sinker	وزنه نگهدار
baselinesman	خط نگهدار خط عرضی
clocker	وقت نگهدار
baby sitter	بچه نگهدار
baby-sitter	بچه نگهدار
baby-sitters	بچه نگهدار
drill stock	مته نگهدار
chain check stopper	سیم نگهدار
patron	نگهدار پشتیبان
concierge	نگهدار یاحافظ
timekeeper	وقت نگهدار
timekeeper	گاه نگهدار
blank holder	ورق نگهدار
timekeepers	گاه نگهدار
patrons	نگهدار پشتیبان
depositary	نگهدار ضامن
face-saving	آبرو نگهدار
babysitter	بچه نگهدار
time keeper	وقت نگهدار
timekeepers	وقت نگهدار
rope stopper	طناب نگهدار
stanchion	حائل نگهدار
sitter in	بچه نگهدار
farewells	خدا نگهدار خداحافظ
carpenters' stopper	سیم نگهدار گیرهای
timers	وقت نگهدار هر راننده
timer	وقت نگهدار هر راننده
farewell	خدا نگهدار خداحافظ
toolhead	ابزار نگهدار اتومبیل
combination toolholder	ابزار نگهدار چندگانه
believer [in something]	پشتیبان [نگهدار] [ازچیزی]
trigger	چرخ نگهدار ماشه
triggered	چرخ نگهدار ماشه
triggers	چرخ نگهدار ماشه
looker	خوش قیافه نگهدار
bird cage	ماسک مخصوص خط نگهدار
account	حساب صورت حساب
bedplate	صفحه قاب یا نگهدار چیزی
stockholder	صاحب موجودی ذخیره نگهدار
stockholders	صاحب موجودی ذخیره نگهدار
tone arm	الت سوزن نگهدار گرامافون
induction holding furnace	کوره گرم نگهدار القائی
blank holder	ورق یا صفحه نگهدار کشویی
no year oppropriation	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
digital computer	ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a	اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
guard-rail	ریل نگهدار حائل ریل
guard-rails	ریل نگهدار حائل ریل
tallies	حساب
tally	حساب
dam design	حساب سد
to keep score	حساب
to my a	به حساب من
scored	حساب
account	حساب
algorism	حساب
scores	حساب
tallied	حساب
score	حساب
accountants	ذی حساب
reckoning	حساب
arithmetic	حساب
incomputable	بی حساب
accountant	ذی حساب
in favour of	به حساب
science of numbers	حساب
incalculable	بی حساب
reckonings	حساب
tabs	حساب
tallying	حساب
scoreless	بی حساب
tab	حساب
arithmometer	ماشین حساب
bank account	حساب بانکی
arithmeticlal	مربوط به حساب
comptometer	ماشین حساب
balance sheet account	حساب ترازنامه
arithmetic unit	واحد حساب
arithmetician	حساب دان
binary arithmetic	حساب دودوئی
binary arithmetic	حساب دودویی
have it out with someone <idiom>	تصفیه حساب
credit account	حساب اعتباری
bank pass book	دفترچه حساب
bank overdraft	حساب جاری
computer	ماشین حساب
computers	ماشین حساب
checking out	تسویه حساب
the bill	صورت حساب
account book	دفتر حساب
figure	حساب کردن
figures	حساب کردن
A rough (crude)estimate.	حساب سر انگشتی
figuring	حساب کردن
acalculia	ناتوانی در حساب
account card	کارت حساب
bank accounts	حساب بانکی
account number	شماره حساب
calculation	حساب براورد
balance of account	مانده حساب
accoutn balance	مانده حساب
account cuurent	حساب جاری
To concoct accounts.	حساب تراشیدن
unguarded	حساب نشده
production account	حساب تولید
rule of thumb	حساب سر انگشتی
in f.of	به حساب بنفع
ibm computer	ماشین حساب ای بی ام
fluxion	حساب فاضله
pridicate calculus	حساب مسندات
rule off	بستن حساب
saving account	حساب پس انداز
savings account	حساب پس انداز
science of numbers	علم حساب
imprest	حساب تنخواه
stability calculation	حساب پایداری
rule of thumb	حساب انگشت
return account	حساب بازگشت
profit and loss a	حساب سودوزیان
misreckon	بد حساب کردن
minculculate	بد حساب کردن
make much of	حساب بردن از
loan account	حساب وام ها
propositional calculus	حساب گزارهای
realization account	حساب تسویه
joint account	حساب مشترک
integral calculvs	حساب جامعه
integral calculus	حساب جامعه
residuary account	حساب ترکه
stock account	حساب موجودی
differential calculus	حساب فاضله
design assumption	فرضیه حساب
capital account	حساب سرمایه
call to account	حساب خواستن از
calculus of variations	حساب تغییرات
calculator mode	مد ماشین حساب
calculating machine	ماشین حساب
tripos	امتحان حساب
calculable	حساب کردنی
undercharge	کم حساب کردن
box score	حساب بازی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com