English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
English Persian
retention حفافت توقیف بازداشت کردن
Other Matches
apprehend بازداشت توقیف کردن
apprehends بازداشت توقیف کردن
apprehended بازداشت توقیف کردن
apprehending بازداشت توقیف کردن
lock up توقیف بازداشت کردن حبس کردن
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
detian بازداشت کردن
restrict بازداشت کردن
restriction بازداشت کردن
restricting بازداشت کردن
restrictions بازداشت کردن
stop the leave بازداشت کردن
restricts بازداشت کردن
habeas corpus حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
to take somebody in custody کسی را بازداشت کردن
checked بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
shield حفافت کردن
safeguards حفافت کردن
safeguarded حفافت کردن
safeguarding حفافت کردن
guard حفافت کردن
guarding حفافت کردن
protecting حفافت کردن
shields حفافت کردن
protects حفافت کردن
maintenance حفافت کردن
protect حفافت کردن
safeguard حفافت کردن
guards حفافت کردن
shields حفافت کردن درمقابل
shield حفافت کردن درمقابل
to keep watch and ward حفافت یادفاع کردن
under restraint در توقیف تحت توقیف د ربند
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
detains بازداشت کردن دستگیر کردن
detaining بازداشت کردن دستگیر کردن
detained بازداشت کردن دستگیر کردن
detain بازداشت کردن دستگیر کردن
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
attaches توقیف کردن
attaching توقیف کردن
embay توقیف کردن
embargoes توقیف کردن
embargo توقیف کردن
detains توقیف کردن
detaining توقیف کردن
detain توقیف کردن
put under the ban توقیف کردن
grab توقیف کردن
grabbed توقیف کردن
impound توقیف کردن
sequester توقیف کردن
sequestrate توقیف کردن
ban توقیف کردن
keep in توقیف کردن
bans توقیف کردن
detained توقیف کردن
to take into custody توقیف کردن
impounds توقیف کردن
attach توقیف کردن
impounding توقیف کردن
grabs توقیف کردن
impounded توقیف کردن
grabbing توقیف کردن
apprehended توقیف کردن
apprehends توقیف کردن
suppressing توقیف کردن
intern توقیف کردن
suppresses توقیف کردن
foreclosing توقیف کردن
suppress توقیف کردن
interning توقیف کردن
internment توقیف کردن
foreclose توقیف کردن
apprehend توقیف کردن
pull-ins توقیف کردن
pull-in توقیف کردن
pull in توقیف کردن
apprehending توقیف کردن
to hold in restraint توقیف کردن
forecloses توقیف کردن
foreclosed توقیف کردن
restraining توقیف کردن
restrains توقیف کردن
distrain توقیف کردن
restrain توقیف کردن
hold in restraint توقیف کردن
banning توقیف کردن
interns توقیف کردن
garnishment توقیف کردن
barff's precess حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
seizes قاپیدن توقیف کردن
slap down ناگهان توقیف کردن
arrest توقیف کردن بازداشتن
attachment توقیف کردن ضمیمه
arrested توقیف کردن بازداشتن
confine توقیف کردن در جمع
keep توقیف کردن بازداشتن
keeps توقیف کردن بازداشتن
to cop somebody کسی را توقیف کردن
constrains حبس کردن توقیف
constraining حبس کردن توقیف
constrain حبس کردن توقیف
arrests توقیف کردن بازداشتن
confining توقیف کردن در جمع
lay an embargo on در بندر توقیف کردن
seized قاپیدن توقیف کردن
zeri suppression توقیف کردن صفر
confinement حبس کردن توقیف
seize قاپیدن توقیف کردن
lift the ban on رفع توقیف کردن
protecting حفظ کردن حفافت کردن
protect حفظ کردن حفافت کردن
protects حفظ کردن حفافت کردن
arrested حکم ضبط توقیف کردن
arrest حکم ضبط توقیف کردن
seized ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
seize ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
seizes ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
to seize something [from somebody] چیزی را توقیف کردن [از کسی]
to lay one on a ship کشتی را در بندر توقیف کردن
attaching ضبط کردن توقیف شدن
attaches ضبط کردن توقیف شدن
suppressing توقیف کردن فرو نشاندن
confiscates مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
arrests حکم ضبط توقیف کردن
attach ضبط کردن توقیف شدن
confiscate مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
suppresses توقیف کردن فرو نشاندن
confiscating مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
suppress توقیف کردن فرو نشاندن
to take off one رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
levy a sum on a person's property به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
confiscating توقیف کردن مصادره کردن
confiscate توقیف کردن مصادره کردن
books رزرو کردن توقیف کردن
to keep in توقیف کردن جلوگیری کردن
booked رزرو کردن توقیف کردن
confiscates توقیف کردن مصادره کردن
book رزرو کردن توقیف کردن
sequester توقیف کردن جدا کردن
barrier forces نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
roundup بازداشت
forbade بازداشت
leave stop بازداشت
hedges بازداشت
hedged بازداشت
deterrence بازداشت
hedge بازداشت
pull-backs بازداشت
pull-back بازداشت
dissuasion بازداشت
pull back بازداشت
curbing بازداشت
internment بازداشت
backset بازداشت
detentions بازداشت
detention بازداشت
roundups بازداشت
curb بازداشت
curbed بازداشت
curbs بازداشت
apprehensions بازداشت
apprehension بازداشت
dehortation بازداشت
arrestment بازداشت
restraints بازداشت
arrest بازداشت
stoppages بازداشت
arrested بازداشت
stoppage بازداشت
arrests بازداشت
restraint بازداشت
confinement بازداشت
interdict حکم بازداشت
injunctions حکم بازداشت
forbiddance منع بازداشت
mittimus حکم بازداشت
disciplinary segregation بازداشت دربازداشتگاه
house arrest بازداشت در خانه
remanded بازداشت مجدد
proscription بازداشت و تخط ئه
injunction حکم بازداشت
remanding بازداشت مجدد
remands بازداشت مجدد
remand بازداشت مجدد
warrant as arrest حکم بازداشت
foreclosure بازداشت وثیقه
detainees آدم بازداشت شده
injunction حکم بازداشت دستور
injunctions حکم بازداشت دستور
contabescence بازداشت ازگرد سازی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com