English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
underhand حقه بازی تقلب و تزویر
Other Matches
To cheat at cards. درقمار ( ورق بازی ) تقلب کردن
gimmick اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
gimmicks اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
foxes روباه بازی کردن تزویر کردن
fox روباه بازی کردن تزویر کردن
foxing روباه بازی کردن تزویر کردن
wiles تزویر
candid بی تزویر
disingenuousness تزویر
falsification تزویر
simple hearted بی تزویر
plain hearted بی تزویر
single-minded بی تزویر
single minded بی تزویر
guile تزویر
artless بی تزویر
ingenuous بی تزویر
artifice تزویر
duplicity تزویر
guileless بی تزویر
dissimulation تزویر
artifices تزویر
wiliness تزویر
wilily با تزویر
double-dealing تزویر
hypocrisy تزویر
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
falsify تزویر کردن
unsophisticated بی تزویر جانزده
dissimulated تزویر کردن
doubliy ازروی تزویر
impostrous تزویر امیز
wile تزویر مکر
ingenuously بدون تزویر
dissimulate تزویر کردن
falsified تزویر کردن
falsifies تزویر کردن
falsifying تزویر کردن
act hypocritical تزویر کردن
dissimulates تزویر کردن
disingenuously ازروی تزویر
dissimulating تزویر کردن
guilelessly بدون تزویر
guileless بی حیله و تزویر
fairly بدون تزویر منصفانه
adulteration جعل و تزویر استحاله
hypocritical توام با تدلیس و تزویر
guilefully از روی حیله و تزویر
feigningly از روی بهانه یا تزویر
guile دستان و تزویر تلبیس
open faced دارای سیمای بازو بی تزویر
guilefully از روی حیله و تزویر مزورانه
plainspoken صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
fakement تقلب
forging تقلب
deceit تقلب
deceitfulness تقلب
malversation تقلب
falsification تقلب
fakery تقلب
knavishness تقلب
cheating تقلب
deceptions تقلب
fraud تقلب
deception تقلب
slur تقلب
frauds تقلب
slurred تقلب
slurring تقلب
slurs تقلب
skulduggery تقلب
crossest تقلب
crosser تقلب
cross تقلب
skullduggery تقلب
crosses تقلب
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
frauds تقلب کلاهبرداری
adulterates تقلب کردن
adulterate تقلب کردن
sharpen تقلب کردن
square deal تقلب نکردن
take someone for a ride <idiom> تقلب کردن
sharpened تقلب کردن
skin game تقلب درقمار
sharpening تقلب کردن
sharpens تقلب کردن
square deals تقلب نکردن
rip off <idiom> تقلب کردن
adulterating تقلب کردن
pull a fast one <idiom> تقلب کردن
fraudulent bankruptcy ورشکستگی به تقلب
price chiseling تقلب در قیمت
fradulent bankruptey ورشکستگی به تقلب
to chisel تقلب کردن
cheating does not prosper تقلب نتیجه
fraud تقلب کلاهبرداری
prey on (upon) <idiom> تقلب کردن
presumption of fraud احتمال تقلب
fradulent bankruptcy ورشکستگی به تقلب
by indirection ازراه تقلب
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). تقلب عاقبت ندارد
skin game قمار از روی تقلب
fraudlessly بدون حیله یا تقلب
nobble جرزدن تقلب کردن
gimmickry وسایل اغفال یا تقلب
To cheat in an examination. درامتحان تقلب کردن
nobbled جرزدن تقلب کردن
nobbles جرزدن تقلب کردن
nobbling جرزدن تقلب کردن
dishonest تقلب امیز دغل
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
adulterant مایه تقلب و فساد متقلب
To stack the cards . ورق زدن ( تقلب درقمار )
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
To swindle money out of somebody. با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
fulham طاس تخته نردی که برای تقلب ساخته شده
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
machiavelian مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
undeceive مبرا از فریب و تزویر کردن از فریب اگاهانیدن
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
to plagiarize در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to crib در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
solitaire تک بازی
played بازی
dibasic دو بازی
playing بازی
gaming بازی
game بازی
openness بازی
solitaires تک بازی
action بازی
actions بازی
homes بازی
home بازی
plain dealing بازی
hopscotch بازی لی لی
basic بازی
watermanship اب بازی
play بازی
falconine بازی
clearance بازی
basics بازی
sportiveŠetc بازی کن
patulousness بازی
plays بازی
fun بازی
grey hound سگ بازی
partie بازی
slackness بازی
twiddle بازی کردن
cog حقه بازی
basicity قدرت بازی
twiddles بازی کردن
billiard بازی بیلیارد
cogs حقه بازی
winners برنده بازی
bandying چوگان بازی کچ
twiddled بازی کردن
basket ball یکجورتوپ بازی
hustle بازی هشیارانه
winner برنده بازی
free handedness دست بازی
swordsmanship شمشیر بازی
free play بازی ازاد
hustled بازی هشیارانه
basification بازی شدن
twiddling بازی کردن
fornication جنده بازی
handout نوبت بازی
child's play بچه بازی
footballer فوتبال بازی کن
buggery بچه بازی
footballers فوتبال بازی کن
team game بازی گروهی
flimflam حقه بازی
box score حساب بازی
four handed game بازی چهارنفره
taw مهره بازی
stanza بخشی از بازی
polo چوگان بازی
play on words <idiom> بازی با کلمات
playgrounds زمین بازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com