Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
riparian rights
حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
Other Matches
endowments to the private individuals
اوقاف خاصه
open ditches
انهار رو باز
afflux
خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
up the river
سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
affluent
رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
liman
خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
zemindar
مالکین زمین
zamindar
مالکین زمین
yeomanry
خرده مالکین
common low
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
ship broker
مباشر مالکین کشتی
yeomanry
گروه خرده مالکین
joint owner
در جمع مالکین مشاع
public international law
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues
حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
allotment advice
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
advalorem duty
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
authorized stoppage
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
river
رودخانه
glacier
رودخانه یخ
river clay
گل رودخانه
glaciers
رودخانه یخ
rever
رودخانه
river gravel
شن رودخانه
river line
خط رودخانه
rivers
رودخانه
stethe
ساحل رودخانه
river profile
نیمرخ رودخانه
the river karoon
رودخانه کارون
riverbed
بستر رودخانه
riverine
سواحل رودخانه
riparian
ساحل رودخانه زی
riverward
بطرف رودخانه
the karoon river
رودخانه کارون
river trip
گردش رودخانه ای
river trip
مسافرت رودخانه ای
river line
خط ساحل رودخانه
river mouth
دهانه رودخانه
river beds
بستر رودخانه
river bank
ساحل رودخانه
river banks
ساحل رودخانه
strand
لایه رودخانه
strands
لایه رودخانه
along the river
درامتداد رودخانه
river bed
بستر رودخانه
water system
رودخانه و شعبات ان
levee
کناره رودخانه
fork of ... river
شاخه رودخانه ...
bight
پیچ رودخانه
bottom ice
یخ کف دریاچه یا رودخانه
by water
از راه رودخانه
lethe
اب رودخانه بزرخ
conferva
علف رودخانه
low water
فروکش اب رودخانه
headwater
بالادست رودخانه
euphrates
رودخانه فرات
head stream
سرچشمه رودخانه
upstream
بالای رودخانه
streamed
رودخانه ابراهه
stream
رودخانه ابراهه
ostiary
دهانه رودخانه
potamology
مبحث رودخانه ها
alpheus
رب النوع رودخانه
an open river
رودخانه باز
streams
رودخانه ابراهه
fluviatic
پیداشده رودخانه رودخانهای
excavation in river bed
خاکبرداری در بستر رودخانه
sluggish stream
رودخانه با جریان کند
ferryboats
قایق عبور از رودخانه
eyot
جزیره کوچک در رودخانه
styx
رودخانه عالم اسفل
fluvial
زیست کننده در رودخانه
spans
پل زدن روی رودخانه
spanning
پل زدن روی رودخانه
span
پل زدن روی رودخانه
spanned
پل زدن روی رودخانه
forced crossing
عبور اجباری از رودخانه
head water
بالای رودخانه بالارود
head water
قسمت بالادست رودخانه
basin area
حوزه ابریز رودخانه
bank effect
اثر کناره رودخانه
naiad
حوری موجددریاچه رودخانه
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
niagara
رودخانه و ابشار نیاگارا
river bed level
تراز بستر رودخانه
river basin
ابگیر یا حوضه رودخانه
riparian
حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
bayou
شاخه فرعی رودخانه
levee
دیواره ساحلی رودخانه
riverain
ساکن ساحل رودخانه
deliberate crossing
عبور با فرصت از رودخانه
interamnian
واقع در میان دو رودخانه
keelboat
قایق پهن رودخانه
inland navigation
کشتی رانی در رودخانه ها
ferryboat
قایق عبور از رودخانه
keelboatman
کرجی بان رودخانه
hasty crossing
عبور تعجیلی از رودخانه
riparian
وابسته بکنار رودخانه
basin
حوزه رودخانه ابگیر
chutes
شیب تند رودخانه
chute
شیب تند رودخانه
upstream
مخالف جریان رودخانه
upstream
بالادست جریان رودخانه
basins
حوزه رودخانه ابگیر
white water
ابشارهای کوتاه رودخانه
strath
بستر پهن مسیر رودخانه
he put me across the river
مرا بدانسوی رودخانه برد
bed building stage of river
تراز سطح متوسط اب رودخانه
hurst
جای کم عمق در رودخانه یا دریا
detritus
مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
fluviomarine
درست شده رودخانه ودریا
river forcasting
پیش بینی جریان رودخانه
cess
سرازیری کنار رودخانه وغیره
navigation river
رودخانه قابل کشتی رانی
palisade
صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
haugh
زمین رسوبی کنار رودخانه
summer bed of a river
بستر تابستانی رودخانه مسیل
to clean arives
رودخانه ایی را لاروبی کردن
whitewater racing
مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
fluviatile
نهری زندگی کننده در رودخانه
to fall down the river
باجریان رودخانه حرکت کردن
palisades
صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
ice mining
انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
fairways
قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fairway
قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
dragsman
لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
fluviometer
الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
staff gauge
اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
fluviograph
الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
rhenish
شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
holm
زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
live lining
ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
watershed
منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
wharfs
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharves
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharf
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
riffling
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
watersheds
منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
riffle
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
gorge portion
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
riffled
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
logjam
انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
riffles
کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
The teo countries are separated by this river.
این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
How long is the River Nile?
طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
effective snow melt
برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
camp-shedding
[پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
gauging station
ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
sandbar
جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
holm
جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
estacade
سدی که ازتیرهاوپایههای چوبی در رودخانه یادریابرای بستن راه
bank protection
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
base flow
مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
riparian law
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
nilometer
الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
estuaries
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
estuary
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
acheval
ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
ferrybridge
کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
alluviation
رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
gauging section
مقطعی از کانال یا رودخانه که عمق اب یا سرعت اب اندازه گیری میشود
terrigenous
تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
snag boat
کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
caisson
اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
The Pied Piper of Hamelin
نی نواز هاملن
[با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
The Pied Piper of Hamelin
فلوت زن رنگارنگ هاملن
[با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboat
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
law
حقوق
jurisprudence
حقوق
duties
حقوق
civil
حقوق
law
حق حقوق
pay
حقوق
paying
حقوق
pay check
چک حقوق
laws
حق حقوق
laws
حقوق
stipend
حقوق
salaries
حقوق
stipends
حقوق
rights
حقوق
jus
حقوق
salary
حقوق
pays
حقوق
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
import duty
حقوق واردات
salary increase
اضافه حقوق
customs duty
حقوق گمرکی
indefeasible rights
حقوق پا برجا
indisputable rights
حقوق ثابته
salary increase
افزایش حقوق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com