English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
half pay حق انتظار خدمت
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
career شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
duty assignment واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
attending انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend انتظار کشیدن انتظار داشتن
holding position وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
waiting position ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
wait on خدمت رسیدن و خدمت کردن
dishonorable discharge اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
wait upon پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
expectations انتظار
expectation انتظار
expectance انتظار
ready line خط انتظار
anticipation انتظار
expectancy انتظار
expectantly با انتظار
prospecting انتظار
prospect انتظار
prospected انتظار
prospects انتظار
expectative مورد انتظار
expectancy table جدول انتظار
rendezvous area موضع انتظار
to look forward to انتظار داشتن
to my great surprise برخلاف انتظار من
expectancy chart نمودار انتظار
error of expectation خطای انتظار
estimated <adj.> انتظار می رود
in prospect انتظار داشته
anterooms اطاق انتظار
anteroom اطاق انتظار
bide در انتظار ماندن
ante-chamber اتاق انتظار
lobbies سالن انتظار
wait state حالت انتظار
redezvous محل انتظار
lobby سالن انتظار
inopinate انتظار نداشته
in prospective انتظار داشته
ante-rooms اطاق انتظار
anticipative درحالت انتظار
standby حالت انتظار
waiting-rooms اطاق انتظار
cooling period زمان انتظار
waiting room اطاق انتظار
waiting time زمان انتظار
anticipated <adj.> انتظار می رود
reception room اتاق انتظار
expected <adj.> انتظار می رود
presumable <adj.> انتظار می رود
probable <adj.> انتظار می رود
lobbied سالن انتظار
aspiration level سطح انتظار
reception rooms اتاق انتظار
standbys حالت انتظار
waiting list لیست انتظار
waiting-room اتاق انتظار
in the cards <idiom> انتظار داشتن
waiting lists لیست انتظار
wait state وضعیت انتظار
beyond the pale <idiom> دوراز انتظار
anticipatory در حال انتظار
wait time زمان انتظار
waiting-room اطاق انتظار
look forward انتظار چیزی را داشتن
nonpay status حالت انتظار خدمتی
beyond one's expectation مافوق انتظار کسی
likly انتظار داشتنی مناسب
to look forward to something انتظار چیزی را داشتن
means end expectation انتظار وسیله- هدف
intended saving پس انداز مورد انتظار
anticipated profit سود مورد انتظار
anticipated inflation تورم مورد انتظار
expected frequency فراوانی مورد انتظار
expected price قیمت مورد انتظار
expected value ارزش مورد انتظار
anticipated price قیمت مورد انتظار
on deck در انتظار نوبت شنا
sales expectations فروش مورد انتظار
suit up ذخیره در انتظار بازی
tempo stroll variation واریاسیون صبر و انتظار
one anxious week of waiting یک هفته انتظار با نگرانی
in prospect مورد انتظار [در برنامه ]
point spread امتیاز قابل انتظار
promises نوید انتظار وعده دادن
promise نوید انتظار وعده دادن
par for the course <idiom> تنها چیزیکه انتظار داشته
await منتظر شدن انتظار داشتن
profiteer فردیکه انتظار سودزیاد دارد
to look forward expectantly to the future با انتظار به آینده نگاه کردن
awaiting aircraft availability زمان انتظار درخط تعمیر
profiteers فردیکه انتظار سودزیاد دارد
waited انتظار کشیدن معطل شدن
fractional antedating goal response خرده پاسخ انتظار هدف
hold forth پیشنهاد کردن انتظار داشتن
expecting انتظار داشتن منتظر بودن
waits انتظار کشیدن معطل شدن
product life expectancy عمر مورد انتظار محصول
speculated انتظار سودو زیاد داشتن
speculates انتظار سودو زیاد داشتن
speculating انتظار سودو زیاد داشتن
wait انتظار کشیدن معطل شدن
expects انتظار داشتن منتظر بودن
to have arrived [expected moment] رسیدن [به زمان انتظار رفته]
speculate انتظار سودو زیاد داشتن
awaited منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting منتظر شدن انتظار داشتن
awaits منتظر شدن انتظار داشتن
intended investment سرمایه گذاری مورد انتظار
expect انتظار داشتن منتظر بودن
expected انتظار داشتن منتظر بودن
taxi rank [British E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
central tendency احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
I look forward to receiving your reply. من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
a further 50 are in prospect ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
queuing theory نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
taxi stand توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
envisaged انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisage انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
cabstand [American E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
ready cap حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
office خدمت
on service سر خدمت
sorb خدمت
duty خدمت
on duty سر خدمت
offices خدمت
serviced خدمت
service خدمت
get away with murder <idiom> انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth. لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
dismissal اخراج از خدمت
service medal نشان خدمت
ready for duty اماده خدمت
service contract قرارداد خدمت
service calls شیپور خدمت
record of service سابقه خدمت
sea duty خدمت دریا
dismissals اخراج از خدمت
public service خدمت بجامعه
served در خدمت بودن
served خدمت کردن
ministrant خدمت کننده
ministration اداره خدمت
serve خدمت کردن به
serve در خدمت بودن
on duty درحین خدمت
desertion فرار از خدمت
one's service خدمت یکسره
personal service خدمت شخصی
serve خدمت کردن
service obligation تضمین خدمت
service stairs پلکان خدمت
while on duty حین خدمت
au pair خدمت تهاتری
au pairs خدمت تهاتری
draft به خدمت فراخواندن
drafts به خدمت فراخواندن
servant پیش خدمت
servants پیش خدمت
service uniform اونیفرم خدمت
shipmate هم خدمت درناو
shore duty خدمت ساحل
active service خدمت کادرثابت
ministers خدمت کردن
casket کلاه خدمت
minister خدمت کردن
caskets کلاه خدمت
to wait خدمت رسیدن
veteran service خدمت سربازی
drafted به خدمت فراخواندن
duty station محل خدمت
breach of duty ترک خدمت
be off one's duty سر خدمت نبودن
honorable service خدمت با افتخار
attendance خدمت ملازمت
general discharge خاتمه خدمت
carded for record از خدمت صف معاف
exempt from duty معاف از خدمت
compulsory service خدمت وفیفه
military service خدمت نظامی
chancery در ان خدمت میکند
bad conduct discharge اخراج از خدمت
conscription خدمت اجباری
extra duty خدمت اضافی
desertion ترک خدمت
attendances خدمت ملازمت
off duty خارج از خدمت
active federal service خدمت کادر
information service خدمت اطلاعاتی
serves در خدمت بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com