Total search result: 201 (18 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
lien |
حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود |
|
|
Other Matches |
|
an insolvent estate |
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد |
tenruial |
وابسته بمدت تصرف یااجاره |
deflorate |
تصرف شده بکارت ازدست داده |
conversions |
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر |
conversion |
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر |
charge |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
charges |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
term |
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است |
termed |
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است |
terming |
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است |
landed a |
ملکی |
possessives |
ملکی |
manorial |
ملکی |
possessive |
ملکی |
agrarian |
ملکی |
jointure |
مهریه ملکی |
enquiry |
تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده |
genitive |
ملکی مضاف الیهی |
land agent |
دلال معاملات ملکی |
to a an astate |
ملکی رابدست اوردن |
to vest a property in any one |
ملکی رابکسی واگذارکردن |
legal right toa property |
حق قانونی نسبت به ملکی |
realtor |
دلال معاملات ملکی |
realtors |
دلال معاملات ملکی |
my <pron.> |
مال من [ضمیر ملکی] |
estate in joint tenancy |
در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند |
to vest a property in any one |
ملکی را بتصرف کسی دراوردن |
vest a property in someone |
ملکی را به کسی واگذار کردن |
to rack rent |
حداکثر اجاره رابر ملکی بستن |
foreclose a mortgage |
فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن |
his |
ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر |
melchizedek |
> ملکی صدق < کاهنی که ازابراهیم عشر گرفت |
diagrammatic |
وابسته بشکل یاخط هندسی نمایش داده شده باخطوط هندسی |
onerous property |
دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است |
phallic |
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب |
parallel |
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند |
parallelled |
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند |
parallelled |
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند |
parallelling |
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند |
parallels |
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند |
parallelling |
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند |
parallels |
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند |
paralleling |
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند |
paralleling |
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند |
parallel |
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند |
paralleled |
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند |
paralleled |
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند |
source |
حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد |
searches |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
searchingly |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
searched |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
search |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
searching storage |
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند |
estate at will |
در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند |
tails |
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده |
tailed |
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده |
tail |
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده |
data preparation |
امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها |
data processing |
پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها |
tenancy in common |
حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره |
tenant by sufference |
هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت |
bureaucratic |
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری |
olympian |
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک |
syzygial |
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم |
telepathic |
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر |
choral |
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی |
subglacial |
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان |
dialectological |
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی |
debiting |
بدهی |
liabilities |
بدهی |
debit |
بدهی |
debits |
بدهی |
debited |
بدهی |
liability |
بدهی |
indebtedness |
بدهی |
debts |
بدهی |
due |
بدهی |
debt |
بدهی |
liability to disease |
بدهی |
sothic |
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی |
lexicographic |
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری |
phylar |
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد |
puritanical |
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان |
vehicular |
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر |
rectal |
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ |
privacy |
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند |
an active debt |
بدهی با ربح |
book debts |
بدهی دفتری |
credit notes |
سند بدهی |
credit note |
سند بدهی |
capital liability |
بدهی سرمایه |
debt burden |
بار بدهی |
legal liability |
بدهی قانونی |
national debt |
بدهی ملی |
debit note |
صورتحساب بدهی |
debit card |
کارت بدهی |
debiting |
ستون بدهی |
bank overdraft |
بدهی به بانک |
the d. of a debt |
پرداخت بدهی |
admission of liability |
قبول بدهی |
acknowledgement of debt |
اقرار به بدهی |
backs |
بدهی پس افتاده |
debt perpetrator |
خطاکار در بدهی |
acknowladgement of debt |
قبول بدهی |
absolute liability |
بدهی مطلق |
oxygen debt |
بدهی اکسیژن |
arrear |
بدهی پس افتاده |
arrear |
بدهی معوق |
net debt |
بدهی خالص |
debits |
ستون بدهی |
to get into debt |
بدهی پیداکردن |
to be in debt |
بدهی داشتن |
debits |
حساب بدهی |
liquidation |
پرداخت بدهی |
debt |
بدهی داشتن |
promissory notes |
سند بدهی |
public debt |
بدهی دولت |
debit |
ستون بدهی |
debited |
ستون بدهی |
back |
بدهی پس افتاده |
private debt |
بدهی خصوصی |
liability insurance |
بیمه بدهی |
current liability |
بدهی جاری |
debited |
حساب بدهی |
debts |
بدهی داشتن |
floating debt |
بدهی متغیر |
contingent liability |
بدهی اتفاقی |
promissory notes |
برگه بدهی |
promissory note |
سند بدهی |
debt perpetrator |
مرتکب بدهی |
promissory note |
برگه بدهی |
debiting |
حساب بدهی |
due bill |
سند بدهی |
debit |
حساب بدهی |
liabilities and assets |
بدهی و دارایی |
collective liability |
بدهی جمعی |
capital liability |
بدهی درازمدت |
contingent liability |
بدهی احتمالی |
kinetic |
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه |
cliquy |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
cliquey |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
supervisory |
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری |
monarchic |
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت |
erotic |
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros |
occupation |
حق تصرف |
acquest |
تصرف |
seizures |
تصرف |
occupation |
تصرف |
seizure |
تصرف |
occupations |
حق تصرف |
lien |
حق تصرف |
possession |
تصرف |
keeping |
تصرف |
originality |
تصرف |
occupancy |
تصرف |
right of possession |
حق تصرف |
possession |
ید تصرف |
arrangement |
تصرف |
possessorship |
تصرف |
occupations |
تصرف |
arrangements |
تصرف |
tenure |
تصرف |
CD |
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند |
CDs |
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند |
i paid the debt plus interest |
بدهی را با بهره ان دادم |
to pay one's way |
بدهی بهم نزدن |
monetization |
پرداخت نقدی بدهی |
due |
بدهی موعد پرداخت |
defaults |
عدم پرداخت بدهی |
realisation [British E] [of something] |
پرداخت بدهی [اقتصاد] |
realization [American E] [of something] |
پرداخت بدهی [اقتصاد] |
deep in debt |
تا گردن زیر بدهی |
liquidation [of something] |
پرداخت بدهی [اقتصاد] |
debiting |
در ستون بدهی گذاشتن |
To be in debt up to ones ears. |
غرق بدهی بودن |
default |
عدم پرداخت بدهی |
defaulting |
عدم پرداخت بدهی |
solvency |
توانایی پرداخت بدهی |
debited |
در ستون بدهی گذاشتن |
charge account |
حساب بدهی مشتری |
chargeable |
قابل بدهی یا پرداخت |
debits |
در ستون بدهی گذاشتن |
defaulted |
عدم پرداخت بدهی |
consolidated debt |
بدهی یک کاسه شده |
rebates |
پرداخت قسمتی از بدهی |
debit |
در ستون بدهی گذاشتن |
embarrassed with debts |
زیر بار بدهی |
up to the eyes in debt |
تا گردن زیر بدهی |
rebate |
پرداخت قسمتی از بدهی |
sql |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود |
glom on to |
تصرف کردن |
deflower |
تصرف کردن |
right of lien |
حق تصرف وثیقه |
come into |
تصرف کردن |
hold |
تصرف کردن |
holds |
تصرف کردن |
deflowering |
تصرف کردن |
occupations |
تصرف کردن |
inhabitancy |
تصرف حق سکنی |
occupations |
اشغال تصرف |