Dictiornary-Farsi | حلال امتزاج ناپذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
immiscible solvent	حلال امتزاج ناپذیر


Other Matches

immiscible	امتزاج ناپذیر
cosolvent	روغن شبه حلال شبه حلال
syntheses	امتزاج
merger	امتزاج
mergers	امتزاج
intermixture	امتزاج
alloyage	امتزاج
fusion	امتزاج
blending	امتزاج
mixture	امتزاج
mixtures	امتزاج
fusions	امتزاج
synthesis	امتزاج
invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
immiscibility	امتزاج ناپذیری
amalgamation	امتزاج ملقمه
miscibility	امتزاج پذیری
miscible	امتزاج پذیر
immixture	اختلاط و امتزاج
alligation	قائده اختلاط و امتزاج
dissolving <adj.>	حلال
peel	حلال
thinner	حلال
licit	حلال
peels	حلال
permitted	حلال
solvent <adj.>	حلال
kosher	حلال
lawful	حلال
resolvent <adj.>	حلال
solvents	حلال
legitimate	حلال زاده
legitimating	حلال زاده
amphoteric solvent	حلال امفوتری
lawful	حلال داتایی
solvent phase	فاز حلال
solvated	حلال پوشیده
legitimates	حلال زاده
legit	حلال مشروع
legitimated	حلال زاده
nonpolar solvent	حلال ناقطبی
polar solvent	حلال قطبی
acid solvent	حلال اسیدی
fair trade	کسب حلال
amphoteric solvent	حلال دوخصلتی
amphiprotic solvent	حلال امفوتری
aprotic solvent	حلال بی پروتون
born in lawful wedding	حلال زاده
co solvent	کمک حلال
amphiprotic solvent	حلال دوخصلتی
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
solvated proton	پروتون حلال پوشیده
speak of the devil and he appears <idiom>	حلال زاده بودن
lyophobic colloid	کلویید حلال گریز
lyophilic colloid	کلویید حلال دوست
to turn an houest	پول حلال دراوردن
nonqaueous solvent	حلال غیر ابی
extraction solvent	حلال استخراج کننده
non-alcoholic beer	آبجوی حلال [غذا و آشپزخانه]
alcohol-free beer	آبجوی حلال [غذا و آشپزخانه]
near beer [American]	آبجوی حلال [غذا و آشپزخانه]
true born	حلال زاده اصیل اصل
varsol	حلال نفتی شبیه نفتا
chlorinated hydrocarbon	ماده حلال هیدروکلروکربن محلول هیدروژن و کلروکربن
couplement	عمل امتزاج و جفت کردن جفت شدگی
toluene	مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
ecotype	بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
acrylic lacquer	لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
waterproof	نم ناپذیر
waterproofed	نم ناپذیر
waterproofs	نم ناپذیر
imperviable	نم ناپذیر
inappeasable	ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
incorruptibly	بطورفساد ناپذیر
imperviable	سرایت ناپذیر
impenitent	توبه ناپذیر
exhautless	خستگی ناپذیر
immiscible	امیزش ناپذیر
indisributable	بخش ناپذیر
unchallenged	انکار ناپذیر
unwearying	خستگی ناپذیر
impartible	بخش ناپذیر
fatigueless	خستگی ناپذیر
indispansably	بطورچاره ناپذیر
indisciplinable	انظباط ناپذیر
indiminishable	کاهش ناپذیر
inappellable	پژوهش ناپذیر
inalterable	تغییر ناپذیر
incodensable	انقباض ناپذیر
incommutably	تبدیل ناپذیر
incommutable	تخفیف ناپذیر
incommutable	استحاله ناپذیر
incoercible	انقباض ناپذیر
incommensurable	سنجش ناپذیر
incommensurable	مقایسه ناپذیر
incompressible	تراکم ناپذیر
indecomposable	فساد ناپذیر
indefectible	خلل ناپذیر
indefeasible	بطلان ناپذیر
indefeasible	فسخ ناپذیر
immitigable	تخفیف ناپذیر
inconvertible	مبادله ناپذیر
incompressible	فشار ناپذیر
inappealable	پژوهش ناپذیر
unfeasible <adj.>	انجام ناپذیر
sure-fire	شکست ناپذیر
waterproof wire	سیم نم ناپذیر
water proof	رطوبت ناپذیر
untouchability	لمس ناپذیر
unsearchable	کاوش ناپذیر
unobjectionable	اعتراض ناپذیر
uninflammable	اشتعال ناپذیر
undecidable	تصمیم ناپذیر
unconquerable	تسخیر ناپذیر
uncomputable	محاسبه ناپذیر
inexecutable <adj.>	انجام ناپذیر
impracticable <adj.>	انجام ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.>	تحمل ناپذیر
unalterable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
inevitable <adj.>	اجتناب ناپذیر
indispensable <adj.>	اجتناب ناپذیر
inalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
absolute <adj.>	اجتناب ناپذیر
unchangeable	تغییر ناپذیر
unappeasable	استمالت ناپذیر
irrecocilably	بطوروفق ناپذیر
ireversible	تغییر ناپذیر
invariant	تغییر ناپذیر
intangibly	بطورلمس ناپذیر
insusceptible	تایید ناپذیر
insol	انحلال ناپذیر
inscrvtable	تفحص ناپذیر
inirritable	تحریک ناپذیر
infrangible	تجزیه ناپذیر
inextinguishably	بطورتسکین ناپذیر
inexplorable	کاوش ناپذیر
inexhaustibly	بطورپایان ناپذیر
inexcitable	هیجان ناپذیر
ineludible	گریز ناپذیر
irrecoverable	جبران ناپذیر
irrecoverably	بطوراصلاح ناپذیر
irremissible	اغماض ناپذیر
unappealabe	پژوهش ناپذیر
stainless	زنگ ناپذیر
spanless	پیمایش ناپذیر
sateless	سیری ناپذیر
remediless	درمان ناپذیر
raintight	باران ناپذیر
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر
non descript	تشریح ناپذیر
non descript	وصف ناپذیر
nanoaddressable	نشانی ناپذیر
joiner door	دربهای اب ناپذیر
irriversible	برگشت ناپذیر
irresolvable	تجزیه ناپذیر
irresistable	مقاومت ناپذیر
indubious	تردید ناپذیر
infallible	لغزش ناپذیر
ineluctable	چاره ناپذیر
unavoidable	اجتناب ناپذیر
unbearable	تحمل ناپذیر
unbearably	تحمل ناپذیر
disconsolate	تسلی ناپذیر
inevitable	اجتناب ناپذیر
irreconcilable	اشتی ناپذیر
irreconcilable	وفق ناپذیر
irreversible	بازگشت ناپذیر
unavoidable	چاره ناپذیر
inaccessible	دسترسی ناپذیر
irrevocably	بطورفسخ ناپذیر
inscrutable	نفوذ ناپذیر
insoluble	انحلال ناپذیر
inalienable	بیع ناپذیر
interminable	پایان ناپذیر
inseparable	تفکیک ناپذیر
intangible	لمس ناپذیر
unalterable	تغییر ناپذیر
inaccessible	ارتباط ناپذیر
invariable	تغییر ناپذیر
immutable	تغییر ناپذیر
unexceptionable	استثناء ناپذیر
unanswerable	جواب ناپذیر
unanswerable	تکذیب ناپذیر
incurable	درمان ناپذیر
incurable	بهبودی ناپذیر
incurable	علاج ناپذیر
overpowering	مقاومت ناپذیر
inflexible	انحناء ناپذیر
adamantly	تزلزل ناپذیر
adamant	تزلزل ناپذیر
inconceivable	تصور ناپذیر
impregnable	رسوخ ناپذیر
undeniably	انکار ناپذیر
undeniable	انکار ناپذیر
unceasing	ایست ناپذیر